کد خبر: 4295536
تاریخ انتشار : ۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۱۵:۵۵
در گفت‌وگوی ایکنا با اصغر منتظرالقائم بررسی شد

نقش امام سجاد(ع) در تبیین فرهنگ عاشورا چه بود

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان گفت: سخنرانی‌ها و تبیین‌های شجاعانه و با صلابت امام سجاد(ع) در میان مردم کوفه و در مجالس ابن‌زیاد و یزید، حکومت اموی را به وحشت انداخت و موجب شد تا دستور عزیمت کاروان اسرا به مدینه را صادر کند.

اصغر منتظرالقائم عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهانواقعه عاشورا نه فقط رویدادی تاریخی، بلکه زنده‌ترین درس مقاومت، شهادت و بیداری برای تمام اعصار است؛ اما پیام آن چگونه به نسل‌های بعد منتقل شد؟ چه کسی ندای خونین حسین(ع) را به گوش تاریخ رساند؟ امام سجاد(ع)، این اسوه صبر و تبیین به میدان آمد و با افشاگری‌های کوبنده خود، چهره واقعی حکومت اموی را برملا و نهضت عاشورا را از تراژدی‌ای محض به مکتبی جاویدان تبدیل کرد. امام زین‌العابدین(ع) در روز عاشورا به‌دلیل بیماری نتوانست در جنگ شرکت کند؛ اما این بیماری، مشیت الهی بود تا ایشان در مقام سفیر عاشورا، رسالت بزرگ تبلیغ و افشاگری را بر عهده بگیرد.

به‌منظور آشنایی بیشتر با اقدامات تبیینی امام سجاد(ع)، خبرنگار ایکنا از اصفهان با اصغر منتظرالقائم، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان گفت‌وگو کرده است که متن آن را در ادامه می‌خوانیم. 

ایکنا ـ شرایط و زمانه امامت على بن الحسين، زين‌العابدين(ع) را شرح دهید. 

على بن الحسين(ع) در پنجم شعبان سال 38 در مدينه منوره به دنیا آمد. مادرش غزاله يا شهربانو نام داشت. كنيه آن حضرت، ابومحمد و اباالحسن بود و از القاب ایشان می‌توان به زين‌العابدين، سيدالعابدين، سجاد و ذوالثفنات(کسی که پیشانی‌اش پینه بسته) اشاره کرد. اين القاب به سبب كثرت عبادت و سجده طولانى به امام نسبت داده شده است. 

این امام همام 22 سال و پنج ماه از الطاف و محبت‌هاى پدر برخوردار بود. هر چند ایشان در حادثه عاشورا حضور داشت؛ ولى به سبب بيمارى از همراهى امام حسين(ع) باز ماند. هنگامى كه شمر به خيمه‌گاه خاندان رسول‌اللّه(ص) حمله كرد، دستور داد تا حضرت سجاد(ع) را به قتل برسانند؛ ولى يكى از همراهان شمر گفت: «سبحان‌اللّه! آيا اين جوان نونهال مريض را مى‌كشى؟» عمر بن سعد نزديک آمد و گفت: «متعرض زنان و اين مريض نشويد» و به این ترتیب، امام از خطر مرگ رهايى يافت و امامت ایشان پس از شهادت پدر آغاز شد. 

نص بر امامت امام سجاد(ع) از سوى رسول‌اللّه(ص) در حديث جابر تصريح شده و امام حسين(ع) نيز به آن حضرت وصيت كرد و اماناتى به ام‌السلمه سپرد تا فرزندش از وى طلب كند. از ديگر نصوص امامت آن حضرت، در اختيار داشتن شمشير و زره رسول‌اللّه(ص) بود. 

ایکنا ـ ویژگی‌های شخصیتی امام سجاد(ع) را بیان کنید. 

فضايل و مناقب امام زين‌العابدين(ع) در طول 34 سال دوران امامت ایشان تجلی و بروز ویژه یافت. با وجود فشارها و مشكلاتى كه پيش روى آن حضرت قرار داشت، آوازه علمى ایشان در همه‌جا پيچيد، به‌گونه‌اى كه راويان امام سجاد(ع) را پرهيزکارترين و فقيه‌ترين افراد دانسته‌اند. محمد بن مسلم زُهرى مى‌گويد: «در ميان بنى‌هاشم، فاضل‌تر از على بن الحسين(ع) نديده‌ام.» از آن حضرت در منابع گوناگون، احاديث بسيارى نقل شده و ایشان را ثقه، بلندمرتبه و پرهيزکار شناخته‌اند. فرزدق شاعر در برابر هشام بن عبدالملک درباره آن حضرت، اشعارى انشا كرد كه ترجمه دو بيت آن چنين است: «اين مرد كسى است كه دره مكه جاى پاى او را مى‌شناسد، خانه كعبه و حرم و خارج آن، او را مى‌شناسند، اين فرزند بهترين همه بندگان خداست. اين مرد پرهيزکار و پاكيزه و پاكى است كه نمونه است.» 

امام سجاد(ع) داناترين و عالم‌ترين فرد زمان خود بود. آن‌گاه که امپراطورى روم نامه تهديدآميزى به عبدالملک بن مروان نگاشت، وى از پاسخ آن درمانده شد و از آن حضرت درخواست كرد تا پاسخ امپراطور را بدهد. 

امام زين‌العابدين(ع) در محروميت‌زدايى و كمک به فقرا، گوى سبقت را از همه اهل زمانش ربوده بود، چنانکه شب‌ها مخفيانه بر شانه خود مواد غذايى حمل و بين خانواده‌هاى محروم مدينه توزيع مى‌كرد. هنگامى كه آن حضرت از دنيا رفت، معلوم شد که تعداد اين فقرا، يكصد خانوار بوده‌؛ برای نمونه نقل است که روزی زيد بن اسامة بن زيد به شدت ناراحت بود، امام علت را از وى سئوال كرد، او گفت: 15 هزار دينار بدهى دارم. حضرت فرمود: «گريه نكن، من بدهى تو را پرداخت خواهم كرد.»

ایکنا ـ خداوند مقدر کرده بود که برای حفظ و تداوم امامت، حضرت سجاد(ع) به‌واسطه بیماری در حماسه‌آفرینی روز عاشورا نقشی ایفا نکند. نقش ایشان در تبیین و تثبیت فرهنگ عاشورا چه بود؟ 

هنگامى كه كاروان اسراى خاندان رسول‌اللّه(ص)، شامل كودكان خردسال، زنان، دختران و امام زين‌العابدين(ع) در روز دوازدهم محرم عازم كوفه بود، يزيديان آنان را از كنار اجساد شهداى كربلا عبور دادند تا داغ آن‌ها را بيشتر كنند. منظره دلخراشى بود و از آنان آه و فغان بلند شد؛ اما با سنگدلى تمام به سوى كوفه رانده شدند. مردم كوفه به بيرون شهر آمده بودند، چون اسرا را مشاهده كردند، گفتند: «اى اسيران، شما كيستيد؟» پاسخ دادند: «ما اسيران آل محمد(ص) هستيم.» ناگاه صداى شيون و گريه و زارى از مردم برخاست. در اين زمان، امام سجاد(ع) فرمود: «آيا شما نوحه سر مى‌دهيد و گريه مى‌كنيد؟ پس چه كسى ما را كشت؟» سپس حضرت زينب(س) فرمود: «آيا گريه و زارى مى‌كنيد؟ آرى به خدا سوگند! بايد بسيار گريه كنيد و كمتر بخنديد؛ زيرا دامن شما به ننگى آلوده شده كه هرگز نمى‌توانيد آن را پاک كنيد. چگونه مى‌توانيد خون پسر خاتم انبيا و معدن رسالت و سرور جوانان بهشت و پناهگاه نيكانتان را از دامن خود پاک كنيد.»

پس از سخنان حضرت زينب(س)، امام على بن الحسين(ع) فرمود: «من پسر كسى هستم كه حرمت او را شكستيد، اموالش را گرفتيد و خاندان او را اسير كرديد. من پسر كسى هستم كه در كنار شط فرات، بى‌سابقه دشمنى و كينه، سر بريده شد. آيا شما نبوديد كه براى پدرم نامه‌ها نوشتيد و در اين كارتان خدعه و نيرنگ کرديد؟ شما با او پيمان بستيد؛ اما به جنگ او برخاستيد؛ پس ننگ بر نظرتان باد. چگونه مى‌توانيد به رسول‌اللّه(ص) نگاه كنيد؟ آن‌گاه كه از شما بپرسد شما از امت من نيستيد؛ زيرا عترت مرا كشتيد و حرمت مرا شكستيد.»

این قبیل سخنرانی‌ها و تبیین‌‌های امام سجاد(ع) در مردم كوفه شورى ايجاد كرد و گفتند: «اى پسر رسول خدا! ما همگى گوش به فرمان و مطيع تو هستيم، با دشمن تو مى‌جنگيم و با دوستان تو صلح مى‌كنيم». حضرت فرمود: «آيا مى‌خواهيد مرا نيز فريب دهيد! هنوز داغ مصيبت رسول‌اللّه(ص) و پدر و پسران پدرم به بوته فراموشى سپرده نشده است.» 

بت‌شکنی امام سجاد(ع) در مجلس عبيداللّه بن زياد نیز یکی دیگر از مصادیق جهاد تبیین ایشان بود؛ آنجا که این پیام‌آور عاشورا پس از ورود اسرا نزد عبيداللّه، با اشاره به حضرت زينب(س) گفت: «اين زن كيست؟» گفتند: «زينب، دختر على بن ابیطالب(ع) است.» امام خطاب به ایشان گفت: «رفتار خدا را با خاندانت چگونه ديدى؟» حضرت زينب(س) پاسخ داد: «جز زيبايى چيز ديگرى نديدم. خداوند شهادت را برايشان نوشته بود و آنان به سوى آرامگاه ابدى خود شتافتند و به زودى خدا ميان ما و تو و آنان را جمع خواهد كرد.» ابن زياد گفت: «شكر خداى را كه شما را كشت و دروغ شما را ثابت كرد.» زينب(س) گفت: «شكر خداى را كه ما را به‌وسيله محمد(ص) گرامى داشت و ما را پاک و پاكيزه قرار داد.»

سپس عبيداللّه بن زياد به امام سجاد(ع) رو کرد و گفت: «اسم تو چيست؟» پاسخ داد: «على بن الحسين.» گفت: «مگر خدا على را نكشت؟» آن حضرت پاسخ داد: «من برادر بزرگترى به نام على داشتم كه مردم او را كشتند.» عبيداللّه گفت: «بلكه خدا او را كشت.» امام پاسخ داد: «خداوند جان‌ها را هنگام مرگ مى‌گيرد. آیا مرا به کشتن تهدید می‌کنی؟ آیا نمی‌دانی که کشته‌شدن عادت ما و شهادت مایه سربلندی ماست؟» عبيداللّه از پاسخ آن حضرت عصبانى شد و دستور داد ایشان را بكشند؛ اما حضرت زينب(س) شجاعانه بر عبيداللّه فرياد زد: «خون‌هايى كه از ما ريختى، كافى نيست؟ اگر مى‌خواهى او را به قتل برسانى، مرا نيز همراه او بكش.» پس عبیدالله دستور رهايى امام را داد؛ سپس با چوبدستى خود بر لبان مبارک امام حسين(ع) زد. زيد بن ارقم و انس بن مالک، دو صحابى رسول‌اللّه(ص) به وى اعتراض كردند و هر كدام گفتند: «من خود شاهد بودم كه رسول‌اللّه(ص) بر موضعی که چوبدستى زدی، بوسه مى‌زد.»

ایکنا ـ افشاگری‌های حضرت سجاد(ع) در شام و مجلس یزید چگونه بود؟ 

چند روز پس از عاشورا، عبيداللّه دستور داد اسرا را همراه على بن الحسين(ع) كه به زنجير كشيده شده بود، روانه شام كنند. هنگامى كه اسرا به شهر دمشق رسيدند، يزيد دستور داد آنان را در حضور بزرگان شام وارد مجلس كنند، امام سجاد(ع) فرمود: «اگر رسول‌اللّه(ص) ما را با اين وضعيت مى‌ديد، چه مى‌كرد؟» بنابر این يزيد دستور داد تا اسيران را از بند آزاد كنند؛ ولى اشعارى در نفى رسالت و وحى و انتقام بنی‌امیه از خاندان رسول‌اللّه(ص) در پاسخ به پیروزی سپاه پیامبر(ص) در جنگ بدر سرود و به انجام كارى بسيار ننگين و شرم‌آور اقدام كرد و با چوبدستى خود بر لبان مبارک امام حسين(ع) زد. ابو برز الاسلمى، صحابه رسول‌اللّه(ص) كه در مجلس يزيد بود، گفت: «من شاهد بودم كه رسول خدا(ص) لب و دندان حسين(ع) و برادرش را مى‌بوسيد و مى‌گفت: شما دو نفر جوانان اهل بهشت هستيد، خداوند قاتل شما را بكشد و لعنت كند و جهنم را براى وى آماده كند. اى يزيد! شفيع تو در قيامت، ابن‌زياد و شفيع حسين(ع)، محمد است.» يزيد اين سخنان را نتوانست تحمل كند و دستور داد وى را بيرون كردند. 

در اين حال، حضرت زينب(س) به پا خاست و خطبه‌اى كوبنده در مذمت يزيد و اعمالش خواند و گفت: «چه بسيار جاى شگفتى است كه نجيب‌زادگان و مردان خدا در جنگ با گروه شيطان كه بردگانى آزادشده بودند، به شهادت مى‌رسند. دستانت را به خون ما آغشته و دهانت را از گوشت ما خاندان، پر كرده‌اى و پيكرهاى پاک به‌وسيله گرگ‌هاى درنده تو پاره‌پاره و در زير چنگال بچه‌كفتارها به خاک‌آلوده شدند. آيا نمى‌بينى رأى تو باطل و فرمانروايى تو كوتاه است و جمع تو از هم پاشيد؟ روزى فرا خواهد رسيد كه منادى فرياد برآورد: «آگاه باشيد كه لعنت خداوند بر ستمگران است.» 

سپس امام با شجاعت و صلابت به يزيد فرمود: «واى بر تو! اگر مى‌فهميدى كه با پدر و برادر و عموها و خاندان من چه كردى، سر به كوه‌ها مى‌گذاشتى و بر بيابان‌ها مى‌خفتى و نيستى براى خود آرزو مى‌كردى. آيا مى‌دانى سر حسين(ع)، پسر على(ع) و فاطمه(س) بر دروازه شهر آويزان است، در حالى كه امامت رسول‌اللّه(ص) در ميان شماست؟ پس چشم به راه پشيمانى و رسوايى در روز قيامت باش.»

يزيد در حضور بزرگان دمشق به يكى از خطباى خود دستور داد به منبر برود و به امام حسين(ع) و پدرش ناسزا گويد. آن خطيب به منبر رفت و از امام على(ع) و امام حسين(ع) به سختى نكوهش و از معاويه و يزيد بسيار ستايش كرد. در این هنگام، امام سجاد(ع) به سختى برآشفت و فرمود: «اى خطيب! خشم خداوند را براى رضايت بندگان خريدى و جايگاه خود را در آتش مهيا كردى.» سپس از يزيد اجازه خواست تا پاسخ وى را بدهد؛ ولى يزيد اجازه نداد. با اصرار حضار مجلس، امام زين‌العابدين(ع) به منبر رفت و پس از حمد و سپاس خداوند، خود را فرزند مكه و منا و زمزم و صفا و فرزند كسى كه به اسراء و معراج رفت و فرزند فاطمه زهرا(س)، سرور زنان عالم معرفى كرد و چنان خطبه‌اى خواند كه صداى گريه و شيون حضار بلند شد. به این ترتیب، امام سجاد(ع) به خوبى پيام كربلا را ابلاغ كرد و براى نخستين بار پس از فتح دمشق، مردم سخنان يكى از اهل‌ بيت(ع) را در آن شهر مى‌شنيدند و با خاندان رسول‌اللّه(ص) و مقام آنان آشنا مى‌شدند. 

يزيد از سخنان شورانگيز امام ترسيد كه شورش به پا شود، به مؤذن خود دستور داد تا اذان بگويد. هنگامى كه مؤذن به عبارت «أشهد أن محمّد رسول‌اللّه» رسيد، آن حضرت فرمود: «محمد، جد من است يا جد تو؟ اگر گمان كنى جد توست كه دروغ گفتى و كافر شدى و اگر جد من است، چرا خاندان او را كشتى؟» يزيد بيش از اين تحمل نكرد و به نماز ايستاد؛ سپس دستور داد على بن الحسين(ع) و ديگر اسرا را در خانه‌اى نزدیک قصر خود سكونت دادند. اسرا در روزهاى اقامت خود پيوسته در حال گريه و زارى بودند. 

يزيد كه از تماس‌هاى مردم دمشق با على بن الحسين(ع) و تأثير پيام‌آوران نهضت حسينى در شام وحشت داشت، با آن حضرت خلوت كرد و گفت: «خدا لعنت كند پسر مرجانه را، اگر من با پدرت برخورد كرده بودم، مرگ را از او بازمى‌داشتم؛ ولى خدا چنين مقدر كرده بود كه ديدى.» سپس به نعمان بن بشير انصارى دستور داد تا با عده‌اى ديگر، اسرا را با احترام تا مدينه منوره همراهى كند. به این ترتیب، قیام حسین(ع) تاریخ را نه با نیروی نظامی، بلکه با حکمت و عقلانیت فتح و قلوب ملت‌ها را تصرف کرده است.

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام
captcha