اخیراً جریانهای افراطی ملیگرایی با تحریف مفاهیمی چون «خرد» و «ایرانپرستی» در فضای مجازی، بهدنبال تخریب چهرههای تاریخیای هستند که در چهارچوب تنگ ایدئولوژیک آنان نمیگنجند. سلمان فارسی، صحابی جلیلالقدر پیامبر اکرم(ص)، از جمله این شخصیتهاست که مورد هجمههای نادرست قرار گرفته است؛ از این رو بهمناسبت سالروز بزرگداشت این یار دیرین نبی(ص) که حضرت او را «از ما» خطاب کردند، در یادداشت پیش رو به بررسی روند شکلگیری شخصیت معنوی سلمان فارسی پرداخته میشود.
بهمنظور درک صحیح سرگشتگی و حقیقتجویی این آزادمرد ایرانی، ضروری است تا شرایط و زمانه جامعه عصر ساسانی مورد واکاوی دقیق قرار گیرد. مطالعه شرایط عصر ساسانی و مقایسه آن با فضای آزاداندیشی در صدر اسلام، بهخوبی نشان خواهد داد که چرا خردمندانی چون سلمان، اسلام را برگزیدند.
دوره ساسانیان با حاکمیت الیگارشی (حکومت گروه اندک)، قدرت و نظام طبقاتی سختگیرانهای همراه بود. جامعه به طبقات مشخصی از جمله اشراف، دبیران و پیشهوران تقسیم شده بود و توده مردم کمترین حقوق را داشتند. در چنین فضایی، کرتیر، موبد بلندپایه زرتشتی با سرکوب هرگونه اندیشه متفاوت، به قتل روشنفکران و مصلحانی مانند مانی و مزدک و پیروانشان دست میزد. این سرکوبهای خونین، بسیاری از حقطلبان را به مهاجرت وامیداشت.
در چنین شرایطی، روزبه که بعدها به سلمان فارسی مشهور شد، در منطقه جی اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش از دهقانان یا احتمالاً کاهنان زرتشتی بود. با توجه به شواهد تاریخی، تولد وی احتمالاً در قرن سوم میلادی و همزمان با گسترش آیین مانوی رخ داده است. فشارهای کرتیر و کشتار مانویان، بسیاری از مردم از جمله روزبه جوان را به ترک زادگاه خود مجبور کرد. در آن زمان، مانی با تلفیق آموزههای مسیحیت و زرتشت، آیینی اصلاحگرا ارائه کرده بود که برای جوانانی چون روزبه جذاب مینمود. مهاجرت او به جلگه خوزستان احتمالاً ناشی از همین گرایشهای فکری بوده است.
روزبه پس از ترک خوزستان، راهی سرزمین شامات شد؛ منطقهای که در آن زمان تحت تأثیر جریانهای فکری متنوع مسیحی قرار داشت. او در شام به خدمت یکی از کلیساهای محلی درآمد. اگرچه در منابع تاریخی درباره نام دقیق این کلیسا و محل اقامت او روایتهای ضدونقیضی وجود دارد، اما آنچه مسلم است، سلمان در این دوره به مسیحیت گروید و مدتی در مقام یک روحانی مسیحی فعالیت کرد.
بسیاری از کلیساهای نزدیک به مرزهای ایران در آن دوران، متأثر از آموزههای افراهات قدیس، یکی از نخستین مبلغان مسیحی در ایران بودند که بر توحید و سادهزیستی تأکید داشت. این گرایشهای مسیحی شرقی احتمالاً برای سلمان که از آیینهای پیچیده و سلسلهمراتب دین زرتشتی و مانوی گریخته بود، جذاب به نظر میرسید.
دوران اقامت سلمان در شامات ناگهان با حادثهای تلخ به پایان رسید. در یکی از سفرها، راهزنان به او حمله کردند و پس از اسارت، سلمان را به بردهفروشی یهودی فروختند. این بردهفروش که عمدتاً در مناطق تحت کنترل روم شرقی فعالیت میکرد، پس از عبور از عراق، راهی حجاز شد تا بردگان سرکش یا مسن خود را بفروشد. سلمان که در این زمان مردی سالخورده و رنجدیده بود، در میان همین بردگان قرار داشت. زمانی که آن بردهفروش یهودی به مدینه آمد، پیامبر(ص) سلمان را که زیر فشارهای شدید بردگی قرار داشت، خریداری و آزاد کرد. این لحظه، نقطه عطف زندگی سلمان بود؛ او که سالها در جستوجوی حقیقت، از آیینی به آیین دیگر پناه برده بود، سرانجام در آغوش اسلام، آرامش و پاسخ نهایی خود را یافت.
براساس شواهد تاریخی، دیدار سلمان فارسی با پیامبر اکرم(ص) قطعاً پس از هجرت به مدینه و پیش از جنگ احد صورت گرفته است. این موضوع از حضور نداشتن سلمان در جنگ بدر و مشارکت او در غزوات بعدی قابل استنباط است. مسیر پرپیچوخم زندگی سلمان فارسی از ایران تا شامات و سپس حجاز، نشاندهنده اوضاع آشفته فکری و اجتماعی عصر اوست. جامعه آن روزگار، شاهد کشمکشهای دینی و فرقهای شدیدی بود و بسیاری از حقیقتجویان مانند سلمان در جستوجوی مکتبی اصیل، از دیاری به دیار دیگر کوچ میکردند. آزاداندیشی پیامبر(ص) و آموزههای اسلام برای چنین شخصیتهای جستوجوگری، جذابیتی وافر داشت. سفرهای سلمان فارسی فقط مهاجرت جغرافیایی محسوب نمیشد، بلکه سیری معنوی از تاریکیهای جزمیت به سوی نور و آزاداندیشی دین اسلام بود.
سلمان فارسی جایگاه رفیعی در میان یاران پیامبر(ص) داشت. نقل است در غزوه احزاب که پیشنهاد او مبنی بر حفر خندق تصویب شد و مقبول افتاد، در بین صحابه، اختلافی بر سر انتساب او به انصار یا مهاجرین روی داد؛ اما پیامبر اکرم(ص) با فراتر رفتن از این تقسیمبندیها، او را «منا اهلالبیت» خواند و لقب سلمان محمدی را به او اعطا کرد که نشان از عمق ارتباط معنوی سلمان با خاندان وحی داشت. در غزوه طائف نیز سلمان با بهکارگیری دانش نظامی خود، طرح ساخت منجنیق را به مسلمانان آموخت که نقش تعیینکنندهای در دفاع از کیان اسلام داشت. این ابتکار، تلفیق حکمت ایرانی با روحیه جهادی اسلام بود.
علاوه بر این، در روزهای پرالتهاب پس از رحلت پیامبر(ص)، سلمان همراه گروهی از صحابه برجسته مانند مقداد بن اسود، عمار بن یاسر و ابوذر غفاری که همگی از ارادتمندان خاص اهل بیت(ع) بودند، با موی تراشیده و کفن پوشیده به درگاه خانه حضرت زهرا(س) آمد. این حرکت نمادین آنان، از ولایتمداریشان نشئت میگرفت. گویا این اصحاب رسول خدا(ص) حلقه وصل نبوت و امامت بودند.
در دوره خلافت عمر و با اذن امام علی(ع)، سلمان به سرزمین مادری خود بازگشت. او قبلاً در توسعه شهر کوفه نقش محوری ایفا کرده بود و همراه عمار یاسر در ساخت مسجد اعظم کوفه مشارکت فعال داشت. این مسجد که بعدها به کانون تشیع تبدیل شد، با معماری ایرانی اسلامی ساخته شده بود.
سلمان با این سابقه فعالیت راهی ایران شد. او حکمرانی مدائن را در دست گرفت؛ حکومتی که الگویی از مدیریت علوی بود. سلمان با وجود تصدی حکومت مدائن، همچنان به زندگی زاهدانه ادامه میداد و از راه بافندگی و کفشدوزی امرار معاش میکرد. او در مسجد مدائن جلسات تفسیر قرآن برگزار و با تمرکز بر سوره یوسف، مفاهیم بلند قرآنی را به شیوهای جذاب برای ایرانیان تبیین میکرد. تلاشهای تبلیغی سلمان به شکلگیری اولین هستههای شیعی در میان احامره و دیلمیان مقیم مدائن منجر شد که به سلمانیه معروف شدند. این جریان، زمینهساز گسترش تشیع در ایران شد.
سرانجام این صحابی بزرگ در سال ۳۶ ه.ق در مدائن دیده از جهان فروبست. امام علی(ع) شخصاً برای اقامه نماز بر پیکر او به مدائن شتافت. این تشریففرمایی، نشاندهنده مقام بینظیر سلمان نزد اهل بیت(ع) بود. سلمان فارسی بهمثابه پلی میان فرهنگ ایرانی و اسلامی، الگویی ماندگار از یک مسلمان حقیقی و شیعه راستین بود.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام