در حالی که جهان در هزاره سوم، با تکیه بر میراث حقوقی، اخلاقی و فکری خود، مدعی پیشرفت در نهادینهسازی کرامت انسانی، عدالت جهانی و حراست از حقوق بشر است، واقعیت میدانهای جنگ، اشغال و ستم ساختاری، بهویژه در سرزمین فلسطین، چهرهای دیگر از نظم بینالملل را عیان میکند؛ نظم جهانیای که پس از فجایع قرن بیستم وعده پایان اشغال، تبعیض نژادی و بیعدالتی داده بود، اکنون در برابر جنایتهایی آشکار، یا سکوت میکند یا به ایفای نقش نظارهگری بیطرف میپردازد.
بر این اساس و بهمناسبت روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی، خبرنگار ایکنا از اصفهان با میلاد میرینامنیها، محقق گروه پژوهشی حقوق بشر دانشگاه اصفهان گفتوگویی کرده است تا از زوایای گوناگون به بررسی انتقادی مسئولیت جمعی مسلمانان در مواجهه با بحرانهای انسانی امت اسلامی بپردازد.
اعلامیه حقوق بشر اسلامی، مصوب سازمان همکاری اسلامی در سال ۱۹۹۰، چارچوبی بومیسازیشده برای دفاع از کرامت انسانی بر پایه آموزههای اسلامی است. این سند در مواد متعدد خود، بر اصولی چون حق حیات، برابری، آزادی، مصونیت از شکنجه و ممنوعیت اشغال تأکید دارد. ماده ۲۳ این اعلامیه بهصراحت بیان میکند که هر انسانی در برابر تجاوز و اشغال، حق مقاومت دارد و مهمتر آنکه دولتهای اسلامی نیز موظفاند از این مقاومت حمایت حقوقی و عملی داشته باشند.
از این منظر، کشورهای اسلامی صرفاً ناظران غیرفعال بحرانهای انسانی در فلسطین نیستند، بلکه مسئولانی حقوقیاند که در برابر سکوت یا بیعملی، باید پاسخگو باشند. تداوم حملات علیه غزه، بهویژه در زمینههایی چون قطع آب، برق، دارو، هدفگیری غیرنظامیان، محاصره اقتصادی و تخریب فرهنگی و مذهبی، همگی نقض فاحش این اصول و مصادیقی روشن از نادیدهگرفتن الزامات حقوق بشر اسلامیاند.
رخداد هفتم اکتبر ۲۰۲۳ و پاسخ خشن، گسترده و بیقاعده اسرائیل به غزه، نمادی از شکست اخلاقی نظم موجود و آزمونی برای همه کشورهایی بود که داعیه حمایت از عدالت، مظلومان و ارزشهای انسانی دارند. استفاده از بمبهای سنگین، نابودی زیرساختهای حیاتی و اعمال محاصره کامل انسانی و اقتصادی علیه جمعیت غیرنظامی، تصویری هولناک از شکست موازین حقوق بشردوستانه ترسیم کرد. در این میان، متأسفانه واکنش جهان اسلام عمدتاً در سطح بیانیههای مبهم باقی ماند.
اجرای تعهدات اعلامیه حقوق بشر اسلامی میتواند در قالب اقدامات مؤثر بینالمللی همچون شکایت به مراجع بینالمللی، اعمال تحریم هدفمند علیه شرکتهای همدست با اشغال و پشتیبانی ساختاری از نهادهای مدنی فلسطینی صورت گیرد؛ در غیر این صورت، اعلامیه حقوق بشر اسلامی در حد سندی آرمانی باقی خواهد ماند و مشروعیت خود را از دست خواهد داد.
حمله هفتم اکتبر از سوی گروههای مقاومت، نقطه شروع بحرانی جدید بود؛ اما آنچه پس از آن رخ داد، نمایانگر تجاوز بیسابقهای به اصول بنیادین حقوق بینالملل بود. ارتش رژیم صهیونیستی با توجیه «دفاع از خود»، سیاست تنبیه دستهجمعی علیه جمعیت غیرنظامی را اتخاذ کرد. استفاده مکرر از بمبهای سنگین، فسفر سفید و حمله به پناهگاهها و بیمارستانها، به کشتهشدن بیش از ۳۵ هزار فلسطینی، عمدتاً کودک و زن انجامید.
مطابق تعاریف اساسنامه رم، کنوانسیونهای ژنو و پروتکلهای الحاقی، این اقدامات مشمول جنایت علیه بشریت، جنایات جنگی و احتمالاً نسلکشی میشود. با وجود این، واکنش دولتهای اسلامی اغلب در قالب ابراز تأسف یا حمایت محدود انسانی باقی ماند. این وضعیت، از دیدگاه حقوق بشری، نوعی نقض اصل «مسئولیت حمایت» (R2P) محسوب میشود؛ اصلی که بهویژه برای پیشگیری از جنایتهای جمعی وضع شده است. اگر دولتهای اسلامی نتوانند در برابر چنین جنایتهایی، نهتنها واکنش سیاسی، بلکه اقدام حقوقی و رسانهای نشان دهند، ادعای تعهد به کرامت انسانی بیمحتوا خواهد بود.
حمله هوایی رژیم صهیونیستی به تأسیسات علمی ایران در خرداد و تیر ۱۴۰۴ که به ترور ۹ دانشمند غیرنظامی منجر شد، فراتر از درگیریهای فلسطین، دایره بیپروایی و قانونگریزی این رژیم را به عمق سرزمینهای دیگر مسلمانان گسترش داد. این اقدام، نه در جریان جنگ، بلکه در فضای صلحآمیز و علیه مراکز تحقیقاتی صلحآمیز انجام شد.
این حملات، با نقض ماده دوم منشور ملل متحد، اساسنامه رم و اصول بنیادین حقوق بینالملل، نمونهای از تروریسم دولتی هدفمند علیه دانش و توسعه در جهان اسلام است. در این میان، سکوت نهادهای بینالمللی و دولتهای عربی اسلامی، همسو با انفعال گذشته در قبال غزه، نشانهای خطرناک از پذیرش بیهزینه تجاوزگری به بهانه قدرتطلبی است.
از منظر حقوق بشر اسلامی، حق توسعه و علم، حقی جمعی و غیرقابل تعرض است. حمله به زیرساختهای علمی، حمله به کرامت آیندهساز ملتهاست. سکوت در برابر این حمله، باز هم نشان از زوال همبستگی و غیبت مسئولیتپذیری جهان اسلام دارد.
مواضع دولتهای اسلامی در قبال بحران غزه و حمله به ایران، اگرچه در سطح دیپلماتیک گاه با لحن صریح همراه بود، اما فاقد انسجام، اراده جمعی و کنشهای مؤثر در میدانهای حقوقی، رسانهای و سیاسی بود. بعضی کشورها مانند ایران، مالزی و الجزایر مواضع فعالی اتخاذ کردند؛ اما اکثریت دیگر، از جمله کشورهای دارای روابط عادیسازیشده با اسرائیل، در موضعی مبهم یا خاموش باقی ماندند.
این رفتار، نهتنها بیتوجهی به تعهدات اعلامیه حقوق بشر اسلامی است، بلکه فرصتهای حقوقی و ساختاری فراوانی را برای دفاع از فلسطین از بین برده است. ارجاعندادن پروندهها به ICC، تشکیلندادن کمیتههای حقیقتیاب مستقل و ضعف در تولید گفتمان حقوق بشری اسلامی، از نشانههای بحران عملکرد جهان اسلام است. بدون بازسازی این ظرفیتها، جهان اسلام به نظارهگری ناتوان تبدیل خواهد شد که حتی نسبت به حقوق مردمان خود نیز ابزار مؤثری در اختیار ندارد.
برای عبور از وضعیت کنونی، جهان اسلام باید دیپلماسی حقوق بشری خود را بازتعریف کند. این بازتعریف باید از دل واقعیتها و مبتنی بر ابزارهایی به این شرح باشد: تشکیل نهادهای مستقل حقوق بشری اسلامی برای مستندسازی و پیگیری موارد نقض، توسعه دیپلماسی حقوقی در سطوح بینالمللی برای دفاع از حقوق ملت فلسطین و سایر قربانیان تجاوز، تربیت نسل جدیدی از حقوقدانان مسلمان با تسلط بر ادبیات اسلامی و حقوق بینالملل، استفاده از ابزارهای رسانهای اسلامی برای شکستن انحصار روایتسازی غربمحور و صهیونیستی و مهمتر از همه، نهادینهسازی اصل پاسخگویی و شفافیت در سیاست خارجی جهان اسلام.
در پایان متذکر میشوم که فلسطین، آینه صداقت و آزمون تاریخی جهان اسلام است. روز حقوق بشر اسلامی در اصل باید نماد تعهد جهان اسلام به ارزشهای بنیادینی چون کرامت انسانی، عدالت، برابری و حمایت از مظلومان باشد. با این حال، اگر این مناسبت صرفاً به بیانیههای نمادین، شعارهای تکراری یا نشستهای بیاثر محدود بماند و فاقد بازآرایی ساختاری، همگرایی اخلاقی و کنشگری مؤثر و هماهنگ باشد، بهمرور به ابزاری نمایشی و بیمحتوا تبدیل خواهد شد که نهتنها با فلسفه وجودی خود بیگانه است، بلکه موجب بیاعتمادی ملتها نسبت به نهادهای اسلامی میشود. در چنین شرایطی، شکاف میان ظاهر ارزشمدار و واقعیت بیتحرک جهان اسلام، عمیقتر از همیشه خواهد شد.
آنچه امروز در فلسطین رخ میدهد، از نسلکشی تدریجی، تخریب سیستماتیک زیرساختهای حیاتی و محاصره همهجانبه تا سکوت جهانی و حمایت قدرتهای بزرگ از اشغالگر، نهفقط فاجعهای انسانی، بلکه آزمونی تعیینکننده برای سنجش صداقت، شجاعت و ظرفیت تمدنی و تمدنساز جهان اسلام است. این بحران، آیینهای در برابر امت اسلامی است تا ببیند چه اندازه آمادگی دارد از شعارهای ارزشی خود عبور کند و به کنش واقعی و ساختاری برسد؛ کنشی که باید مبتنی بر ارزشهای دینی، اصول حقوق بشر اسلامی و الزامات اخلاق جهانی باشد.
اگر کشورهای اسلامی، نخبگان، نهادهای دینی و مدنی و رسانههای مستقل جهان اسلام نتوانند در برابر جنایات گسترده و بیپردهای چون آنچه در غزه، رفح و دیرالبلح میگذرد، یا در برابر حملات سازمانیافته به دانشمندان و مراکز علمی ایران، موضعی قاطع، منسجم و عدالتمحور اتخاذ کنند، بیتردید بخشی از مشروعیت اخلاقی و تاریخی خود را نزد نسلهای آینده از دست خواهند داد. این سکوت یا تردید، نهتنها جایگاه اسلام را بهمثابه دین عدالت و رحمت در ذهن جهانیان تضعیف میکند، بلکه نشانهای آشکار از فروپاشی اراده جمعی و ضعف در راهبری اخلاقی و حقوقی جهان اسلام خواهد بود.
در این میدان، دفاع از ملت فلسطین صرفاً موضوعی سیاسی یا قومی نیست، بلکه دفاع از نفس عدالت، حق انسان برای زیستن، حق ملتها برای تعیین سرنوشت و هویت تاریخی اسلام بهمثابه دین مقاومت در برابر ظلم است. در غیاب این دفاع، مفهوم «امت» بهتدریج تهی میشود و سرمایه نمادین اسلام در حمایت از مظلومان از درون فرومیپاشد. پاسخ جهان اسلام به این آزمون تاریخی، یا میتواند سرآغاز بازسازی اعتبار، مشروعیت و قدرت نرم آن باشد و به ابزار نجات هویتی، تمدنی و معنویاش تبدیل شود، یا آنکه در صورت استمرار وضع موجود، به نشانهای دیگر از افول اخلاقی، انسجامگریزی و زوال روح همبستگی در میان کشورهای اسلامی تبدیل شود. این انتخابی تاریخی است که نه در سطح کلام، بلکه در صحنه کنش و در وجدان جمعی جهان اسلام رقم خواهد خورد.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام