کد خبر: 4310128
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۳
در گفت‌وگو با ایکنا مطرح شد

فکر نمی‌کردم روزی زائر مزار همسر شهیدم شوم

همسر شهید جنگ ۱۲ روزه گفت: من و علی همیشه موقع دلتنگی به گلزار شهدا پناه می‌بردیم، اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم روزی خودم زائر مزارش شوم.

علی کباری شهید جنگ ۱۲ روزه در کاشاندر میان سکوت سنگین گلزار شهدا، صدای بانویی آرام، اما محکم به گوش می‌رسد که هنوز با واژه «همسر شهید» خو نگرفته است. شیرین عباس‌پور، همسر شهید علی کباری، از روزهایی می‌گوید که امید و دلتنگی درهم تنیده بود؛ از انتظار پشت در بیمارستان، از چشمانی که هر بار به امید دیدار دوباره روشن می‌شد و از عشقی که حالا در قاب خاطره، جاودانه مانده است. همسرش در تجاوز وحشیانه رژیم صهیونیستی در بامداد ۲۷ خرداد به یک مقر ایست و بازرسی در کاشان مجروح شد و پس از تحمل ۴۲ روز جراحت، به خیل شهدا پیوست. در ادامه، گفت‌وگوی خبرنگار ایکنا از اصفهان با همسر این شهید را می‌خوانیم.

ایکنا ـ‌ ابتدا معرفی کوتاهی از شهید کباری و خودتان داشته باشید.

شیرین عباس‌پور، متولد ۱۳۷۱ در کاشان هستم و کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی دارم. همسرم، شهید علی کباری، متولد ۲۰ خرداد ۱۳۷۳ و دارای مدرک کارشناسی مدیریت کسب‌وکار بود. در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، در تاریخ ۲۷ خرداد سال جاری در کاشان مجروح شد و پس از ۴۲ روز مقاومت و تحمل درد و جراحات، در بیمارستان اصفهان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

ایکنا ـ‌ از سبک زندگی و خصوصیات اخلاقی همسرتان بگویید؛ چه ویژگی‌ای از ایشان همیشه در ذهن‌تان ماندگار است؟

علی بسیار مهربان، شوخ‌طبع، خون‌گرم و صمیمی بود. خانواده‌دوستی، تلاش‌گری و روحیه ریسک‌پذیری از ویژگی‌های بارزش بود. همیشه به دنبال تجربه‌های تازه بود و دوست داشت کارهای جدید را امتحان کند. علی بی‌ریا بود و بدون هیچ چشم‌داشت و مزایایی برای مردم و وطنش، در مسیر مجاهدت قدم گذاشت.

ایکنا ـ‌ در روزهای پایانی، وقتی در بیمارستان بود، چه چیزی بیشتر از همه در ذهن‌تان حک شد؟

آن ۴۲ روز، سخت‌ترین روزهای زندگی من بود. به‌دلیل شرایط خاص، اجازه ملاقات نداشتیم و فقط چهار بار توانستیم او را ببینیم. هر بار با التماس و دلتنگی از کاشان به اصفهان می‌رفتیم. پرستاران و کادر درمان معمولاً امید چندانی نمی‌دادند؛ ولی ما تا آخرین لحظه امیدوار بودیم. غربت، دوری و ناتوانی در کمک به او، غمی بر دل ما گذاشت که هیچ‌گاه فراموش نمی‌شود.

ایکنا ـ‌ از خاطرات زندگی مشترکتان بگویید. 

دوری و بی‌خبری از سخت‌ترین بخش‌های زندگی با علی بود. از فعالیت‌هایش زیاد نمی‌گفت، فقط گاهی به‌طور جزئی اشاره می‌کرد. من همیشه ته دلم نگرانی داشتم؛ اما چون می‌دیدم در کارش موفق و راضی است، همراهی‌اش می‌کردم. در عین حال، ما فقط زن و شوهر نبودیم، بلکه دوست بودیم و این دوستی زندگی‌مان را زیبا می‌کرد.

ایکنا ـ‌ شما در مقام معلم کلاس اول، چگونه یاد و راه شهید را به دانش‌آموزان منتقل می‌کنید؟

در این سن، بچه‌ها هنوز درک درستی از جنگ و شهادت ندارند. من سعی می‌کنم با زبان قصه، شعر و داستان‌های ساده از فداکاری و عشق به وطن برایشان بگویم؛ همچنین گاهی با دیدار از مزار شهیدان، حس احترام و قدرشناسی را در وجودشان زنده می‌کنم تا با دل، معنای ایثار را درک کنند.

ایکنا ـ‌ بعد از شهادت همسرتان، چه مسئولیت تازه‌ای در قبال جامعه و خانواده احساس می‌کنید؟

من فرزندی ندارم؛ اما باور دارم آن دسته از همسران شهدا که مادر هستند، به انرژی و صبوری بیشتری نیاز دارند. هر فرزند، نقطه امیدی در زندگی است؛ یادگاری از پدری که نبودنش را همین فرزند پر می‌کند. من وظیفه خود می‌دانم که یاد علی را زنده نگه دارم و ارزش‌هایی را که برایشان جان داد، در دل نسل جدید جاری کنم.

ایکنا ـ‌ چه پیامی برای دیگر خانواده‌های شهدا یا همسران رزمندگان دارید؟

می‌دانم غم فراق سخت است؛ اما خداوند به خانواده شهدا صبری خاص عطا می‌کند. به باور من، شهید و شهادت انتخاب الهی است. خدا خودش گلچین می‌کند و انسان‌هایی را برمی‌گزیند که برای این دنیا حیف‌اند. خوش به حال خدا که چنین انسان‌های پاکی را برمی‌گزیند؛ پس باید صبور بود و این امانت‌های آسمانی را با افتخار یاد کرد.

ایکنا ـ‌ اگر بخواهید جمله‌ای درباره همسر شهیدتان بگویید که همیشه در یاد مردم بماند، آن جمله چیست؟

«علی کباری جوانی بود که از زندگی، همسر و آرامش خود گذشت تا مردمش در آرامش بمانند. او برای وطنش رفت، بی‌هیچ ادعایی، بی‌هیچ چشم‌داشتی و با دلی سرشار از عشق.»

ایکنا ـ‌ و سخن پایانی. 

من و همسرم هر وقت دلمان می‌گرفت، به گلزار شهدا می‌رفتیم و همیشه حاجت می‌گرفتیم. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم روزی بر سر مزار خودش حاضر شوم. حالا همان‌جا آرام می‌گیرم، در کنار یاد و نامش. جای خالی‌اش برای همه سنگین است؛ اما ایمان دارم که خدا او را برگزید، چون زمینی نبود.

زهراسادات محمدی

انتهای پیام
صدیقه خیراندیش
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۴/۰۷/۲۱ - ۰۹:۰۰
0
0
خداوند همسرتان را بیامرزد وعمر با عزت به شما بدهد
captcha