کد خبر: 4310257
تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۵:۴۱
یادداشت

انقلاب قرآن‌گونه حافظ در غزل فارسی

غزل ناپیوسته یا پریشان که در آن هر بیت، مضمونی مستقل و گاه نامرتبط با بیت پیشین دارد، انقلابی است که حافظ در قالب غزل پدید آورد و از سبک ویژه و قرآن‌گونه او سرچشمه می‌گیرد.

آرامگاه حافظ شیرازیانس و الفت خواجه شمس‌الدین محمد حافظ با قرآن کریم و ژرف‌نگری او در آیات این کتاب آسمانی، از مسلمات پژوهش‌های ادبی و مورد اتفاق تمامی حافظ‌پژوهان است. بسیاری بر این باورند که انتخاب تخلص «حافظ» از سوی او نیز بی‌تردید پیوندی ناگسستنی با حافظ قرآن بودن و دل‌سپردن به کلام وحی داشته است. آذر‌نوش آذرتاش، محقق و مؤلف در زبان و ادبیات عرب و استاد دانشکده الهیات و معارف دانشگاه تهران تأثیرپذیری حافظ از قرآن را از دو منظر بنیادین ساختاری و محتوایی بررسی کرده و در‌آمیختگی عجیب ابیات او با قرآن را به تصویر کشیده است. 

منظر ساختاری و صوری 

ساختار غزل‌های حافظ که در مقایسه با دیگر غزل‌سرایان، استقلال بیشتر و پراکندگی معنایی گسترده‌تری در ابیات دارد، بیش از آنکه متأثر از سنت پیشینیان باشد، از اسلوب و چینش سوره‌ها و آیات قرآن الهام گرفته است. در ادبیات فارسی، غزل از حیث انسجام درون‌مایه به دو گونه تقسیم می‌شود؛ نوع اول، غزل منسجم یا پیوسته که در آن تمامی ابیات، وحدت موضوعی دارد و همانند قصیده، خط سیری یکپارچه را دنبال می‌کند. نمونه‌های این نوع را در آثار انوری، سنایی، عطار، مولوی و سعدی می‌یابیم.

گونه دوم، غزل ناپیوسته یا پریشان که در آن هر بیت، مضمونی مستقل و گاه نامرتبط با بیت پیشین دارد. این شیوه، خصیصه بارز غزل حافظ و به تعبیر آربری، خاورشناس و قرآن‌پژوه انگلیسی، انقلابی است که حافظ در قالب غزل پدید آورد. حافظ دریافت که می‌توان ضمن حفظ کلیت و وحدت غزل، مضامین گوناگون و به ظاهر نامرتبطی را در یک قالب جای داد و در پایان، هماهنگی و انسجامی هنرمندانه و دلنشین آفرید. 

این ویژگی، نه از سهل‌انگاری کاتبان در ثبت ابیات، بلکه از سبک ویژه و قرآن‌گونه حافظ سرچشمه می‌گیرد. سبک او خطی و تک‌مسیری نیست، بلکه «حجمی ـ حلقوی» است؛ به این معنا که شاعر در فضایی دایره‌وار حرکت می‌کند و مضامین گوناگون را بی‌آنکه وحدت کلی اثر خدشه‌دار شود، در قالب یک کل منسجم می‌گنجاند. این شیوه همانند کارکرد ذهن آدمی در «تداعی معانی» است که بی‌آنکه هویت خود را از دست بدهد، انبوهی از اندیشه‌ها و تصاویر را در خود جای می‌دهد. پیش از آربری نیز اندیشمندانی چون گوته و هامر پورگشتال با توصیف شعر حافظ به «سیالیت» و تشبیه آن به «رشته‌مرواریدهای به هم پیوسته با نخی نامرئی»، به این گسست ظاهری و پیوست درونی در غزلیات او اشاره کرده بودند. 

مقایسه غزل‌های حافظ با قصاید و مثنوی‌های او که از انسجام بیشتری برخوردارند، آشکار می‌کند که این پراکندگی ظاهری نه‌تنها از ارزش هنری غزلیات نکاسته، بلکه بی‌همتایی آن را رقم زده است. این ساختار همان «قرآن‌گونگی» شعر حافظ است، چنانکه سوره یوسف با انسجام روایی کامل، برتر از سوره‌های کوتاه و چندموضوعی قرآن نیست. در بیش از ۸۰ درصد سوره‌های قرآن، از سوره‌های کوتاه چندآیه‌ای گرفته تا سوره بقره با حدود ۵۰ موضوع گوناگون در ۴۸ صفحه، مسائل متنوعی از احکام، اخلاق، سرگذشت پیامبران، ایمان، کفر، زندگی و مرگ مطرح شده است. 

حافظ نیز در غزل‌های کوتاه خود، جهانی از حکمت، عرفان، عشق و زندگی را جای داده و به تعبیر خود، «لطایف حکمی را با نُسَخه قرآنی» درهم آمیخته است. بدون شک، حافظ فقط در سایه همان شیوه قرآن‌گونه بود که توانست این‌همه مضامین گوناگون را در یک قالب بگنجاند؛ به آن سان که در هر بیت یا دسته‌ای از ابیات یک غزل، نوایی تازه سر دهد و از موضوعاتی به ظاهر نامرتبط همچون عشق و رندی و رند، زهد ریاکارانه، وعظ و واعظ، خرابات و میخانه، صومعه و خانقاه، تسبیح و خرقه، شریعت و طریقت، بهار و باغ و گل و خوش‌باشی و شادخواری و اغتنام فرصت، درس و دعا، وصل و فراق و هجران، پیر مغان و جام جم، کیخسرو و سیاوش و مانند این‌ها سخن به میان آورد.

این گسستگی ظاهری و پیوستگی باطنی، چه در قرآن کریم و چه در غزل‌های حافظ، از همان آغاز نزول وحی و ظهور کلام آسمانی خواجه، پرسش‌برانگیز و محل بحث و تأمل بوده است. 

آذرتاش این ویژگی را گواه بر دو امر می‌داند؛ نخست آنکه پدیده‌ای نوظهور و بدیع است و با آنچه تا آن زمان مشابه آن دیده می‌شد، متفاوت و دوم آنکه چنان تأمل‌برانگیز و جذاب است که اذهان جست‌وجوگر را به خود می‌خواند و به شگفتی وامی‌دارد؛ حتی اگر این شگفتی به نقد و اعتراض بینجامد، چنانکه در عصر پیامبر(ص) و در روزگار نزول تدریجی وحی، یهودیان در مقام اعتراض به اسلام، از انسجام تورات و نابسامانی ظاهری قرآن (به زعم خود) سخن گفتند تا در اصالت قرآن و در نهایت، در اعتبار آیین اسلام تردید وارد کنند؛ بنابراین خطاب به پیامبر(ص) گفتند که ما نیز می‌توانیم همانند آنچه تو آورده‌ای، بیاوریم؛ پس آیه شریفه «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هَـٰذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ؛ بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا مانند این قرآن را بیاورند، مانندش را نخواهند آورد» نازل شد و پاسخ آن‌ها را داد.

از این رو، اگر به تعبیر قرآن‌شناسان، کلام الهی «نسیج وحده» است؛ یعنی تافته‌ای جدا بافته و بی‌همتا در برابر هر نظم و نثر فصیح و بلیغی که پیش و پس از نزول قرآن پدید آمده، شعر حافظ نیز نه‌تنها در سنجش با غزل‌های پیش از خود، که حتی در مقایسه با برترین غزل‌های سروده‌شده پس از او نیز متفاوت و به راستی، «تافته‌ای جدا بافته» است و این ویژگی برآمده از انس ژرف حافظ با قرآن کریم و هوشمندی کم‌نظیر اوست، چنانکه خود تصریح کرده: «هر چه کردم، همه از دولت قرآن کردم.»

حافظ خود به روشنی از تمایز اشعارش با شعر دیگر شاعران آگاه بود و به سبک و شیوه‌ای که برگزیده بود، وقوف کامل داشت. او هم از اشتیاق خود به سرودن «نظم پریشان» سخن گفته که یادآور گسستگی ظاهری ابیات اوست و هم به دستاورد این روش توجه کرده که امروز از آن به «استقلال معنایی هر بیت» تعبیر می‌شود؛ به این معنا که هر بیت او، بیت‌الغزل معرفت است: «شعر حافظ، همه بیت‌الغزل معرفت است.»

سرانجام، اشاره صریح حافظ در مثنوی «آهوی وحشی» به تازگی سبک خود که نتیجه‌ آن درنوردیدن مرزهای زمان و مکان و جهان‌گیر شدن شعر او بوده، توجهی ویژه است: «تو گوهر بین و از خَرمُهره بگذر/ ز طرزی، کآن نگَردد شُهره، بگذر/ چو من ماهیِ کِلک آرَم به تَحریر/ تو از «نون والقلم» می‌پُرس تَفسیر.» 

منظر محتوایی و معنایی 

همان‌گونه که ساختار غزل‌های حافظ با ساختار سوره‌های قرآن هم‌سان است، بسیاری از مضامین بلند و ژرف ابیات او نیز در معانی قرآنی ریشه دارد. آذرتاش بهره‌گیری حافظ از مفاهیم قرآنی را در سه قالب اصلی تبیین می‌کند: 

ترجمه‌ شاعرانه: در این شیوه، شاعر معنای آیه یا عبارتی عربی را با زبانی روان و موزون به فارسی بازآفرینی می‌کند. نمونه‌ای برجسته از این روش، ترجمه‌ آیه ۱۶۴ سوره انعام است: «ولَا تَزِرُ وَازِرَۃٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ؛ هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد.» حافظ این مفهوم را با بیانی بدیع در مصراع دوم این بیت جلوه داده: «عیب رندان مکن، ای زاهد پاکیزه سرشت/ که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت»؛ همچنین ترجمه‌ آزاد و هنرمندانه‌ای از آیات «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ؛ و به پيمانم وفا كنيد تا به پيمانتان وفا كنم» (سوره بقره، آیه ۴۰) و «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ؛ پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم» (سوره بقره، آیه ۱۵۲) در این بیت دیده می‌شود: «گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان/ نگاه دار سر رشته تا نگه دارد.»

اقتباس هنرمندانه: در این روش، شاعر بخشی از آیه یا حدیث را بی‌آنکه مصراع یا بیتی مستقیم از آن بسازد، در قالب کلام خود می‌ریزد، به‌گونه‌ای که عناصر قرآنی با شعر او چنان درمی‌آمیزد که بیگانه به نظر نمی‌رسد. از جمله اقتباس‌های درخشان حافظ، استفاده از این آیات است: «آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا؛ از جانب طور آتشی دید» (سوره قصص، آیه ۲۹) و «إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ؛ به راستی من آتشی از دور دیدم، به‌زودی خبری از آن برای شما می‌آورم، یا از آن شعله‌ای برگرفته به شما می‌رسانم» (سوره نمل، آیه ۷) که در این بیت تبلور یافته: «لمع البرق مِن الطّور و آنَستُ بهِ فلَعَلّی لک آتٍ بشهابٍ قبسِ؛ از جانب کوه طور آذرخشی تابید و آن را دیدم/ شاید بروم و برای تو از آن شعله آتش بیاورم.»

نمونه‌های دیگر، شامل اقتباس از آیات ۲ و ۳ سوره طلاق است، «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ؛ و هر که از خدا پروا کند، خدا برای او راه بیرون‌شدن از مشکلات و تنگناها را قرار می‌دهد و او را از جایی که گمان نمی‌برد، روزی می‌دهد» که در یک قطعه به این شکل نمود یافته: «تو نیک و بد خود هم از خود بپرس/ چرا بایدت دیگری محتسب/ وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ/ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب» و نیز اقتباس از بخشی از آیه «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ؛ و هر چیز زنده‌ای را از آب آفریدیم» (سوره انبیاء، آیه ۳۰) با افزودن تعبیر هنرمندانه «فلاتمت» پیش از آن، در این بیت شگرف: «چو هست آب حیاتت به دست، تشنه ممیر/ فلاتمت و من الماء کل شیء حی.» 

اگرچه اصطلاح «تضمین» در ادبیات فارسی معمولاً به استفاده از بیت یا عبارتی از شاعران دیگر اطلاق می‌شود، اما با تسامح می‌توان به این‌گونه اقتباس‌های حافظ از آیات قرآن نیز «تضمین قرآنی» گفت. 

تلمیح هنرمندانه: تلمیح، اشاره‌ای ظریف و غیرمستقیم به داستان، شعر یا مثلی شناخته‌شده است که در کلام ادبی جای می‌گیرد. در شعر حافظ، تلمیحات فراوانی به قصص قرآنی وجود دارد که از جمله برجسته‌ترین آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: 

تلمیح به داستان حضرت یوسف(ع) و زلیخا: اشاره به زیبایی بی‌نظیر یوسف و عشق شدید زلیخا به او که در این بیت به شکلی هنرمندانه بازتاب یافته است: «من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم/ که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را.»

تلمیح به داستان حضرت ابراهیم(ع) در آتش: اشاره به معجزه الهی در نجات حضرت ابراهیم(ع) از آتش نمرود، آن‌گونه که در قرآن کریم چنین آمده است: «قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ؛ گفتیم: ای آتش! برابر ابراهیم سرد و بی‌آسیب باش.» (سوره انبیا، آیه ۶۹) این واقعه در این بیت تجلی یافته: «یا رب این آتش که در جان من است/ سرد کن زان سان که کردی بر خلیل.»

تلمیح به سرگذشت حضرت موسی(ع): حافظ در ابیات متعددی به شرح ذیل به بخش‌های مختلف زندگی حضرت موسی(ع) اشاره کرده است: 

خدمت‌کردن برای شعیب و ازدواج با صفورا: اشاره به داستان حضرت موسی(ع) و شعیب و 8 یا 10 سال شبانی‌کردن موسی برای او: «شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد/ که چند سال به جان خدمت شعیب کند.»

درخواست دیدار حق در وادی ایمن: اشاره به درخواست مشهور حضرت موسی(ع) برای دیدار خداوند که در قرآن چنین بیان شده: «وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ؛ هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت» (سوره اعراف، آیه ۱۴۲)، «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ؛ به یقین این منم پروردگار تو» (سوره طه، آیه ۱۲) و «إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ؛ یقیناً منم خدا پروردگار جهانیان» (سوره قصص، آیه ۳۰): «با تو آن عهد که در وادی ایمن بستم/ همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم.»

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام
captcha