کد خبر: 4322723
تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۹
ندا یاوری:

هنر می‌تواند پزشکی را متحول کند

معاون دانشجویی فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با اشاره به اقبال جهانی به رویکرد میان‌رشته‌ای هنر و پزشکی گفت: اگر قرار باشد در عرصه پزشکی، با ایجاد فضایی همدلانه، درد و رنج بیماران را با همه وجود خود درک کنیم و بهترین خدمات پزشکی را به آن‌ها ارائه دهیم، هنر عرصه‌ای بسیار فراخ و گسترده‌ برای این مقصود است.

اختتامیه نخستین جشنواره علمی هنری علوم پزشکی اصفهانبه گزارش خبرنگار ایکنا از اصفهان، آیین اختتامیه نخستین جشنواره علمی، هنری علوم پزشکی اصفهان همراه با گرامیداشت یاد فاطمه صدیقی صابر، شهید جنگ 12 روزه و با مشارکت انجمن علمی هنر ـ پزشکی و معاونت فرهنگی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و سازمان دانشجویان جهاددانشگاهی واحد اصفهان، در راستای اجرای مرحله استانی چهارمین دوره طرح ملی هماهنگ «یاد یار»، عصر شنبه، 22 آذرماه در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان برگزار شد.

در ابتدای این مراسم، ندا یاوری، معاون دانشجویی فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان اظهار کرد: یکی از شاخه‌های علمی که امروزه توجهات را به خود جلب کرده، علوم انسانی سلامت است، به‌طوری که بسیاری از کشورهای جهان در طول دهه‌های اخیر بر شاخه‌های گوناگون این رشته متمرکز شده‌اند، همچون جامعه‌شناسی سلامت،‌ روانشناسی سلامت، حقوق پزشکی و... که وجوه انسانی طبابت را برای عموم مردم جامعه ملموس و قابل فهم می‌کنند.

وی افزود: یکی از شاخه‌های علمی که با رویکرد میان‌رشته‌ای مورد اقبال جهانیان قرار گرفته، هنر و پزشکی است. اگر قرار باشد در عرصه پزشکی، فضایی همدلانه ایجاد کنیم، بیماران را فراتر از فضای بالینی، در وضعیتی رنجور و ضعیف مورد توجه قرار دهیم و درد و رنج آن‌ها را با همه وجود خود درک کنیم و بهترین خدمات پزشکی را به بیماران ارائه دهیم، هنر عرصه‌ای بسیار فراخ و گسترده‌ برای این مقصود است.

دکترای تخصصی اخلاق پزشکی تصریح کرد: هنر می‌تواند در اشکال گوناگون خود مانند ادبیات، هنرهای نمایشی و تجسمی، عکس، نقاشی و... زمینه‌ای فراهم کند تا رشته پزشکی فراتر از فنون زیستی، به نظاره انسانی بنشیند که واحدی منحصر به‌فرد است. در اولین گام این عرصه، خود ما باید در جایگاه حرفه‌مندان عرصه پزشکی، این وضعیت را درک کنیم و سپس آن را به اشتراک بگذاریم.

وی ادامه داد: شکل‌گیری انجمن مدآرت نقطه عطفی زیبا و دوست‌داشتنی در راستای ایجاد پیوند میان پزشکی و هنر در محیط دانشگاهی است. امیدوارم این پیوند تداوم داشته باشد و در دانشگاه‌های دیگر نیز از ابزار هنر برای انجام رسالت‌های انسانی استفاده شود.

یاوری بیان کرد: نخستین جشنواره علمی، هنری علوم پزشکی اصفهان با یاد «فاطمه صدیقی‌صابر»، شهید جنگ 12 روزه همزمان شده است؛ او دانشجوی نخبه رشته پزشکی بود که جایش اکنون در میان ما خالی است؛ ولی اطمینان داریم که روح او غرق در آرامش و در حال نظارت این رویداد در حال اجراست.

پیوند پزشکی و هنر برای ارتقای سلامت عمومی

سپس پیمان شفیعی، متخصص بیماری‌های کودکان در خصوص ارتباط پزشکی و هنر اظهار کرد: تلاش علم پزشکی برای تشخیص و درمان بیماری مراجع با توجه به علائم و نمادهای موجود در بیمار، بی‌شباهت به هنر نیست. پزشکی هنر برقراری ارتباط با بیمار یا جراحی اوست؛ برای نمونه کتاب‌های آناتومی بدن که لئوناردو داوینچی با الگوگیری از کالبدشکافی‌ اجساد طراحی کرد، استفاده از هنر در راستای آموزش پزشکی است.

وی افزود: فرانک نتر در قرن بیستم، اطلس آناتومی نتر را با ادغام علم پزشکی و هنر در اختیار انسان‌ها قرار داد؛ بنابراین هنر می‌تواند ابزاری برای تداوم آموزش پزشکی نیز تلقی شود. مقاله‌ای در سازمان جهانی بهداشت به ارتباط این دو عرصه پرداخته و بیان کرده که هنر حتی می‌تواند بازوی علم پزشکی برای کنترل احساسات انسان در بحران‌های انسانی، مانند بحران کرونا باشد.

این متخصص بیماری‌های کودکان اضافه کرد: صداوسیما با همکاری پلیس راهنمایی و رانندگی در سال‌های گذشته، کلیپ‌های انیمیشنی تهیه کرد که روایتگر ماجراهای «داداش سیا» بود؛ شخصیتی که تخلف‌های فراوان رانندگی داشت و به این ترتیب، فرهنگ‌سازی گسترده‌ای در جامعه صورت گرفت که به رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی بسیار کمک کرد. این نمونه‌ای از به‌‌کارگیری هنر برای ارتقای سلامت جامعه است.

وی ادامه داد: بسیاری از فعالان عرصه پزشکی هنرمند نیز هستند که انجمن مدآرت باید به آنان کمک کند تا مسیر خود را ادامه و ارتقا دهند. در نهایت می‌توان گفت که میان پزشکی و هنر سه رویکرد وجود دارد؛ به این ترتیب که هنر می‌تواند تحولی در روش آموزش علم پزشکی ایجاد کند یا ارتقادهنده سطح سلامت جامعه باشد، به‌طوری که جهانیان در حال حرکت به این سمت‌وسو هستند. کارکرد دیگر تلفیق هنر و پزشکی، ایجاد زمینه‌ای برای هنرمندان عرصه پزشکی است تا بتوانند در جامعه خدمت کنند.

شفیعی درباره الزام امیدواری در میان دانشجویان پزشکی گفت: دانشجویان نوورود به عرصه پزشکی تصور می‌کنند که از سال دوم دانشگاه می‌توانند بعضی بیماری‌ها را درمان کنند؛ ولی بعد از پایان دوران دانشجویی، در حالی که حتی یک سرماخوردگی ساده را هم نمی‌توانند درمان کنند، ناامید و سرخورده می‌شوند. بعد از ورود به عرصه اجتماعی و مشاهده انبوهی از پزشکان حاذق، به موفق‌شدن خود در جامعه شک می‌کنند و باز هم ناامید می‌شوند.

وی تأکید کرد: اما دانشجوی پزشکی باید بداند که هر چند شرایط در زندگی انسان بسیار تأثیرگذار است؛ ولی همه‌چیز به تلاش خود فرد بستگی دارد. قوی‌ترین انسان‌ها، افرادی نیستند که پیروز می‌شوند؛ بلکه انسان‌های امیدوار، قوی‌ترین‌ها هستند. با تلاش بیشتر می‌توان به موفقیت رسید و با هنر می‌توان امید را در جامعه جاری کرد.

مهدی تمیزی هنرمند

تفاوت سوگ در ایران و غرب

مهدی تمیزی، هنرمند رشته‌های عکاسی، گرافیک، کاریکاتور و روزنامه‌نگاری نیز در خصوص موضوع سوگ اظهار کرد: سوگ تجربه زیستن با نبودن است، به‌طوری که فرد بازمانده سردرگمی بین گذشته و آینده خود را تجربه می‌کند. ایرانیان و مردمان مشرق‌زمین برخلاف بسیاری از مردم غرب کره زمین، سوگ را به‌مثابه فضای بازماندگان و نه صرفاً کسی که رفته است، تجربه می‌کنند.

وی ادامه داد: گورستان‌ یکی از نمادهای زندگی در ایران و کشورهای مشرق، مانند امپراتوری عثمانی، هندوستان، ژاپن، چین و... بود. تخت فولاد و آرامستان ارامنه، دو گورستان تاریخی بسیار ارزشمند در اصفهان هستند که انسان با دیدن آثار روی سنگ قبرهای آن‌ها درمی‌یابد که این فضا متعلق به جهان مردگان نیست و مفاهیم سوگ، اندوه و غم را بیان نمی‌کند.

مدیر سابق موزه هنرهای معاصر اصفهان با نمایش چند قطعه عکس از سنگ قبرهای گورستان‌های تاریخی اصفهان بیان کرد: تصویر اول، تنها سنگ آرامگاه یک زن در تخت فولاد است که شیری روی آن قرار دارد. شیر در وضعیت استراحت است و اصلاً قصد شکارکردن ندارد. هر کسی با کمی تأمل بر نقوش سنگ قبرها، به مفاهیم و مقصود آنان پی می‌برد؛ زیرا هر یک از این مفاهیم در زندگی روزمره ما کاربرد دارد.

وی افزود: ماهی، یکی از نقوش متداول روی سنگ قبرها، نماد زندگی و حیات است، در حالی که روی سنگ قبرهای کشورهای اروپایی بسیار محدود است. شیر روی سنگ آرامگاه کشورهای غربی، حالت درندگی دارد؛ ولی در ایران به حالت نشسته و آرام است و گویا قرار نیست شکاری صورت گیرد. این تصاویر نشان‌دهنده شکل‌گیری فضایی بهشتی است؛ چرا که معمولاً شکار شیر نیز در کنار او آرام است و میان این دو ستیزی نیست.

تمیزی تأکید کرد: مشاغل از جمله دیگر نقوش روی سنگ قبرها هستند که می‌توان به‌وفور در گورستان‌های اصفهان و شیراز آن‌ها را مشاهده کرد. مقصود از حکاکی شغل فرد از دنیا رفته، نمایش رفتار زندگی او برای بازماندگان بوده است. در بسیاری از گورستان‌های تاریخی جهان، از جمله نووودویچی در روسیه و پرلاشز در پاریس، مجسمه‌های برجسته روی سنگ قرار می‌گیرند که لحظه مرگ را نشان می‌دهند؛ ولی در ایران، به‌ویژه اصفهان و شیراز، اصلاً تصویری از لحظه مرگ وجود ندارد، بلکه همگی در لحظه کار و فعالیت‌های مرتبط با زندگی هستند.

وی تصریح کرد: از جمله دیگر نقوش فراوان روی سنگ قبرها، حیوانات هستند و از میان آنان نیز پرندگان را بسیار زیاد می‌توان مشاهده کرد که در ایران نماد روح در حال پرواز انسان است؛ ولی در اروپا نماد کسی‌ است که جان را از تن خارج می‌کند. البته باید توجه داشت که سنگ قبر به کدام منطقه از اروپا تعلق دارد تا بتوان مفهوم آن را به‌درستی دریافت.

این هنرمند اضافه کرد: در سنگ قبرهای تخت فولاد نقوش میوه نیز متداول است؛ زیرا میوه‌خوردن در گورستان یکی از نمادهای دوران زرتشتی به‌شمار می‌رود که بعد از اسلام نیز ادامه یافت. میوه‌هایی مانند انگور و گلابی نماد زندگی و کدو، نماد مرگ هستند که روی سنگ گورهای ایرانیان قابل مشاهده است.

به گفته وی، درخت سرو نیز در سنگ گورهای ایرانیان به‌کار می‌رود که برگرفته از آیین مهرپرستی است و نمایندگی درختان نامیرا را برعهده دارد. سنگ قبرها با نقوش درخت سرو در اصفهان رتبه اول و در شیراز رتبه دوم را دارند، در حالی که این پدیده در کشورهای مغرب‌زمین بسیار محدود است. امیدوارم که نقش سرو در گورستان‌های ایران، مانند باغ رضوان نیز رواج یابد. امروز به این موضوع بسیار امیدوار هستم که بخش عمده‌ای از مردم جامعه نقش گورهای خود را مانند یکدیگر طراحی نمی‌کنند؛ بلکه هر یک طرح منحصر به‌فرد خود را دارند.

تمیزی به شعر حک‌شده روی آخرین سنگ گور اشاره کرد و گفت: این شعر به زندگان توصیه می‌کند که تا زمان زندگی در این دنیا، قدر حضور خود را بدانند و چندان با مردگان نیز کاری ندارد. در جمع‌بندی سخنانم می‌توانم بگویم که مفاهیمی مانند مرگ و سوگ از منظر ایرانیان بیش از دنیای مردگان، به دنیای زندگان وابسته است.

عکاسی بحران؛ سندی تاریخی و فرهنگی

در ادامه علی نجات‌بخش، مدرس دانشگاه در سخنانی با عنوان «بازخوانی عکاسی در بحران و تأملی بر جنگ 12 روزه» اظهار کرد: عکاسی در ساده‌ترین تعریف، ثبت تصویر از سوژه‌ها روی سطحی حساس، مانند فیلم نقره‌ای یا سنسور دیجیتال است؛ اما آنچه امروز مورد توجه ماست، عکاسی مستند و به‌ویژه عکاسی در شرایط بحرانی است. عکاسی مستند شاخه‌های متعددی همچون عکاسی پرتره، خبری و اجتماعی را دربرمی‌گیرد. ارائه تعریفی جامع از عکاسی مستند کار ساده‌ای نیست؛ چراکه این نوع عکاسی بسیار سیال است و می‌تواند از ثبت کاملاً بی‌طرفانه واقعیت تا تصاویری با نگاه هنری و تفسیری، گسترده شود.

وی با اشاره به نخستین عکس ثبت‌شده در تاریخ عکاسی در سال ۱۸۲۶ میلادی گفت: بسیاری از عکس‌هایی که امروز ثبت می‌کنیم، حتی اگر هدف خبری نداشته باشند، در حوزه عکاسی مستند قرار می‌گیرند؛ مگر اینکه به‌طور مشخص در شاخه‌هایی مثل عکاسی صنعتی، تبلیغاتی یا معماری تعریف شوند. اگر دنیایی بدون دوربین را تصور کنیم، بسیاری از سازوکارهای امروز، از جمله شناسایی هویت، تحقیقات علمی، پزشکی و حتی فناوری‌های روزمره با اختلال جدی روبه‌رو می‌شوند. عکاسی ابزاری برای شناخت، ماندگاری و پژوهش است.

این مدرس دانشگاه درباره نقش عکاسی در علوم گوناگون، از جمله پزشکی و تحقیقات علمی بیان کرد: نخستین تصاویر پزشکی، همچون عکاسی با اشعه ایکس، نمونه‌ای واضح از تأثیر عکاسی در گسترش دانش بشری است. درباره مفهوم بحران می‌توانم بگویم به شرایطی اطلاق می‌شود که وضعیت از حالت عادی خارج شده و نیازمند تصمیم‌گیری فوری یا اساسی است. در چنین شرایطی، عکاسی می‌تواند نقش مهمی در نمایش عمق فاجعه، تحلیل وضعیت و حتی تغییر مسیر تصمیم‌گیری‌ها ایفا کند.

وی عکاسی بحران را ثبت تصویری رویدادهایی چون جنگ، سیل، زلزله، پاندمی‌ها و فجایع انسانی دانست و ادامه داد: هر عکاسی بحران می‌تواند در دسته عکاسی خبری قرار گیرد؛ اما هر عکس خبری الزاماً عکاسی بحران نیست. تفاوت اصلی این دو در هدف، زمان و مخاطب آن‌هاست. عکاسی خبری بر ثبت سریع رویداد و اطلاع‌رسانی فوری تمرکز دارد، در حالی که عکاسی بحران نیازمند زمان، تحقیق و نگاه عمیق‌تر به پیامدهای یک رویداد است و بیشتر با هدف آگاهی‌بخشی، مستندسازی تاریخی و حتی استفاده در پژوهش‌ها و محاکم حقوقی انجام می‌شود.

نجات‌بخش با اشاره به تأثیرگذاری بعضی از عکس‌های تاریخی گفت: در مواردی، یک عکس توانسته مسیر جنگی را تغییر دهد یا به شکل‌گیری قوانین جدید منجر شود که نشان‌دهنده قدرت تصویر در شکل‌دهی به حافظه جمعی و تحولات اجتماعی است. عکاسی بحران صرفاً ثبت یک لحظه نیست، بلکه سندی تاریخی و فرهنگی است که می‌تواند برای نسل‌های آینده، پژوهشگران و تصمیم‌گیران، روایت‌گر واقعیت‌های دوره‌ای حساس باشد.

شاهنامه؛ شناسنامه ملی ایرانیان

احمد کامرانی‌فر، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف‌آباد نیز درباره «هویت ملی در شاهنامه» اظهار کرد: یکی از سؤالات اساسی انسان در طول زندگی، چیستی و کیستی است که تلاش کرده پاسخ آن‌ها را بیابد و این دو به هویت بازمی‌گردد. هویت مجموعه مشخصات فردی و اجتماعی است که به شناخت هر انسانی از خودش منجر می‌شود و ما ایرانیان هویت ملی خود را مدیون فردوسی هستیم.

وی با بیان اینکه هر انسان دارای هویت فردی و اجتماعی است، ادامه داد: هویت فردی بیانگر مشخصات شناسنامه‌ای و ظاهری هر شخص است و هویت اجتماعی به نژاد، مذهب و ملیت انسان‌ها اختصاص دارد و در نهایت هویت ملی، مجموعه‌ای از ارزش‌های مشترک یک ملت است که نسبت به آن آگاهی دارد. یک ملت به‌واسطه داشتن هویت مشترک، احساس تعلق به دیگران را تجربه می‌کند.

این استاد تاریخ ایران در دوره اسلامی تصریح کرد: برای شکل‌گیری هویت ملی، عناصری مانند جغرافیا، تاریخ مشترک، زبان، آداب و رسوم، میراث ملی، هنرهای بومی، دین و... باید در کنار یکدیگر قرار گیرند. چهار رکن اصلی همه این عناصر، جغرافیا، وابستگی‌های قومی و نژادی، زبان و دین هستند؛ البته برای داشتن هویت ملی، وجود حکومت ضروری است؛ چرا که هر حکومت بخشی از وظایف شکل‌گیری هویت را برعهده دارد که باید انجام شود.

وی گفت: یکی از وظایف زمام‌داران، سخن‌گفتن به زبان مردم است. هویت ملی ما با ورود آریایی‌ها به ایران شکل می‌گیرد و این سرزمین را شکل می‌دهد. «ایران» به معنای سرزمین مردمان نجیب، نامی است که آریایی‌ها برای این منطقه انتخاب کردند. در دوره‌های بعدی، با سقوط ساسانیان، هویت ملی ایرانیان از میان رفت و از ملت به امت تقلیل یافتند، به‌طوری که بخشی از امت اسلامی شدند.

کامرانی‌فر اضافه کرد: ایرانیان با گذشت زمان دریافتند که اعراب برخلاف وعده‌هایی که داده بودند، سیاست تبعیض نژادی سفت و سختی در پیش گرفته‌اند؛ بنابراین به تکاپو افتادند و در نهایت هویت ملی خود را بازیابی کردند که به تشکیل حکومت‌های محلی منجر شد. نهایتاً در طول سال‌های متمادی، حکومت‌های محلی با حکومت عباسی درگیر بودند و بعد از آن با ترکان شمشیرزن درگیر شدند.

وی ادامه داد: بعد از ساسانیان، همه حکومت‌های ایرانی تا دوران پهلوی، غیر از زندیه که حکومت قوم لر بود، از سوی ترک‌ها تشکیل شدند. در وضعیتی که اعراب و ترک‌ها هویت ملی ایرانیان را هدف قرار داده بودند، فردوسی توانست این هویت را حفظ کند. شناسنامه ملی ایرانیان، شاهنامه است و مردم ایران نباید آن را فراموش کنند. در وضعیت کنونی، امامعلی رحمان، رئیس‌جمهور تاجیکستان تنها کسی است که برای سرپا نگه‌داشتن شاهنامه در جهان تلاش می‌کند، به‌طوری که به هر خانواده تاجیک یک شاهنامه هدیه داده است، در حالی که این اثر ملی برای ما ایرانیان چندان شناخته‌شده نیست.

عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد نجف‌آباد تأکید کرد: شاهنامه تمامی مؤلفه‌های هویت ملی را داراست؛ هویت فرهنگی ایرانیان در این کتاب مورد توجه قرار گرفته، همچنین هویت دینی را رها نکرده است. برخلاف اندیشه‌های مبتنی بر تضاد هویت ملی و دینی که امروزه رواج یافته، باید توجه داشت که این دو اصلاً یکدیگر را نفی نمی‌کنند، بلکه همه وجوه هویت، از جمله هویت دینی، ملی، فرهنگی و قومی باید در کنار یکدیگر قرار گیرند تا نقشی زیبا بیافرینند. شاهنامه به همه این اعضای هویت توجه دارد.

یادآور می‌شود، اجرای نمایش و موسیقی، دکلمه‌خوانی، فروش بذر امید، برپایی غرفه‌های هنری و خلاقانه و نمایشگاهی به یاد شهید فاطمه صدیقی صابر با آثار هنری دانشجویان و معرفی و تقدیر از برگزیدگان نخستین جشنواره علمی، هنری علوم پزشکی اصفهان، از دیگر بخش‌های این مراسم بود.

انتهای پیام
خبرنگار:
زهرا سادات مرتضوی
دبیر:
محبوبه فرهنگ
captcha