«آقا محمد شیخا» متخلص به مقبل اصفهانی که گاه با نام مقبل کاشانی نیز شناخته میشود، از شاعران اواخر دوره صفویه است. وی در طول زندگی دچار تحول شد و در وصف سید شهیدان به مرثیهسرایی پرداخت. طبق اظهارنظر سیدعلیاصغر میرباقری فرد، به احتمال قوی، وی مبدع خرده ادبی واقعهسرایی است که از فروع مرثیهسرایی بهشمار میرود. شیوه شاعری او در دورههای مختلف با اقبال بسیاری از شاعران مرثیهسرا روبرو شد. تأثیر اشعار او را بر شعرای شبهقاره و ایران میتوان مشاهده کرد و از اینروست که آزاد بلگرامی در کتاب «خزانه عامره»، سرودههای وی را واقعات مشهور مقبل صفاهانی و قانع تتوی نیز در کتاب «مقالات الشعرا»، آنها را واقعات عالمگیر میخواند.
نکته جالب و مهم این است که اشعار واقعه، بیش از آنکه ارزش مکتوب داشته باشند، بهعنوان میراث مرثیه شفاهی نیز مطرحاند؛ چراکه برای خوانش و اجرا، آن هم به خوانش و بیان خود سراینده، در محافل سوگواری محرم سروده میشده و خود مقبل، واقعهها را در مجالس عزاداری میخوانده است.
نقل است که در روز عاشورایی، مقبل به دستههای عزاداری نگاه میکرده، دستههای سینهزنی این شعر را میخواندند: «عزاست امروز، روز عزاست امروز، در کربلای پرخون، زهرا(س) صاحبعزا است امروز». شعر قدری ناهماهنگ بود و مقبل نیز این نوحه را دست میاندازد. بعد از آن دچار بیماری جذام میشود، مورد نفرین اطرافیان قرار میگیرد و روزگار را در خرابهای میگذراند. در محرم سال بعد، خود را به نقطهای میرساند که هیئتها را ببیند. دستههای عزاداری باز همان شعر سال گذشته را سر میدهند. دلش میشکند، منقلب میشود و چند بیتی با مطلع زیر به آن شعر اضافه میکند: روز عزاست امروز، جان در بلاست امروز/ فغان و شور محشر در کربلاست امروز/ چه کربلاست امروز، چه پربلاست امروز / رأس حسین مظلوم به نیزههاست امروز»؛ با سرودن این بیتها، انقلابی در وجود او ایجاد میشود، گونههایش را به خاک میمالد و گریه میکند. پس از آن، شفا مییابد و مرثیهسرای امام حسین(ع) میشود.
شعر واقعه در اصل نوعی مرثیهسرایی است که در مجالس عزاداری خوانده میشود. اغلب واقعات در قالب مثنوی سروده میشوند. جنبه مهم در واقعهسرایی، پرداختن به جنبه روایی موضوع است. واقعات از سه بخش اصلی تشکیل شدهاند؛ شاعر در بخش اول میکوشد مقدمهای بر شعر خود بیاورد و لذا، این بخش شامل معرفی و مدح صاحب واقعه است. شاعر در این دیباچه، از مضامین تغزلگونه آمیخته با مرثیه استفاده میکند. این بخش متناسب با احوال شاعر و مخاطب از یک تا 10 بیت تشکیل میشود. نمونهای از مقدمه را در شعر مقبل با هم میخوانیم: «سروربخش دل و دیده، شه کونین/ بهار گلشن آل عبا امام حسین.»
شاعر در بخش دوم، به ذکر واقعه از قول راویان میپردازد و با استفاده از توانمندیهای ادبی و با بهکارگیری قریحه خود، اصل واقعه را چنان برای مخاطب بیان میکند که آن را دریابد و همراه با شاعر و واقعهخوان در حزن و اندوه فرو رود. سپس در بخش انتهایی شعر خود، از صاحب واقعه حاجتی طلب میکند. گاه شاعر مطابق آداب طلب قبل از اعلام درخواست خود، دوباره به مدح صاحب واقعه میپردازد، مانند: «بزرگوار خدایا به سید ثقلین/ به حق روشنی دیدهاش امام حسین/ که جان خویش فدا کرد در ره ایمان/ پی شفاعت عصیان ما گنهکاران». شاعر در ادامه، ضمن اظهار به فقر و عجز معنوی خود، درخواستش را به حالت دعاگونه از صاحب واقعه میخواهد که نمونهای از آن را در اشعار مقبل میبینیم: «که هر که دوستی آل مصطفی دارد/ به او ببخش اگر یک جهان خطا دارد/ خصوص مستمعان حدیث محنت را/ به غم نشسته این مجلس مصیبت را/ به آستان شه تشنه راهنمایی کن/ تمام را ز ره لطف کربلایی کن.»
در ادامه، شعری کوتاه و پرمعنا از مقبل که شهادت امام حسین(ع) را به افتادن عرش بر زمین تشبیه میکند، با هم میخوانیم: «روایت است که چون تنگ شد بر او میدان/ فتاده از حرکت، ذوالجناح وز جولان/ هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید/ عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید/ نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت/ نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت/ کشید پــا ز رکـاب آن خلاصه ایجاد/ به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد/ بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد/ اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد.»
بیشتر سرودههای مقبل، واقعه است. اشعار دیگری نیز از او باقی مانده که به جز دو غزل، همه در مدح و مرثیه بزرگان دین است. عدهای، دیوان شعری نیز به او نسبت میدهند که احتمالاً مجموعهای از واقعههای اوست که در بعضی از نسخ، «واقعات اللطف» خوانده میشود. کتاب «وحی بر توفان»، شامل آثار مقبل اصفهانی نیز به تصحیح امیرحسین مدرس در سال 1400 از سوی انتشارات سوره مهر و در 580 صفحه روانه بازار شد. امیرحسین مدرس، با بررسی ۱۵ نسخه خطی مختلف از ایران، کشمیر و دهلینو، دیوان مقبل را تصحیح و تدوین کرده است.
نویسنده معتقد است زبان مقبل گاهی پیچیدگی و گاهی سادگی دارد. پیچیدگیاش در استفاده از اصطلاحات مربوط به دانشهایی مثل نجوم، فلسفه، طب و موسیقی است و سادگیاش در روان بودن روایت واقعهها. در ادامه بیان میکند که اشعار مقبل کاملاً مبتنی بر عواطف و احساسات است و مقبل در شعر خود، شخصیتپردازی انجام نداده است، چون شخصیتها شناخته شدهاند و نیازی به پردازش و معرفی آنها نیست. کار مقبل، موقعیتپردازی و صحنهپردازی بوده و با واژگان، تصویرگری را به خوبی انجام داده است.
مقبل در دوره تسلط افغانها متواری شد و در عهد نادرشاه، به تته و دکن هند رفت. سرانجام در آن دیار، دار فانی را وداع گفت و بعدها پسرش استخوانهای او را به کربلا برد، ولی هماکنون نیز مقبرهای با نام مقبل اصفهانی روبروی مسجد جامع کاشان وجود دارد.
زهرا آقایی
انتهای پیام