به گزارش ایکنا از اصفهان، مجید اسماعیلی، مدیرعامل موزه سینما در چهارمین نشست از سلسلهنشستهای نبض فرهنگ با موضوع «علل پیامناپذیری مخاطب» که روز گذشته، 12 آبانماه به میزبانی سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان برگزار شد، اظهار کرد: یکی از موضوعاتی که این روزها همگی با آن درگیر هستیم و نمیتوانیم آن را انکار کنیم، این است که در آستانه یک تحول بزرگ جهانی قرار داریم. در این تحول بزرگ جهانی، نظامهای حاکم در دنیا در حال تغییر هستند. این تغییرات صرفاً سیاسی نیست و نظامهای فرهنگی هم در حال تغییرند. امروز کودکان میتوانند با چند کلیک، کاری را انجام دهند که قبلاً برای انجام آن باید زمان زیادی صرف میشد. این اتفاق بهشدت نگرانکننده است. ما وارد دورهای شدهایم که باید در آن به موضوع کنترل یادگیری توجه کنیم. کنترل یادگیری از مدیریت حاکمیتها یا در حال خارج شدن بوده یا خارج شده است. ما با جامعهای روبهرو هستیم که ناباوری به بسیاری از باورهای قدیمی در آن موج میزند. این توفان و سیلی که با آن روبهرو شدهایم، تازه در آغاز بهسر میبرد و شروع اصلی آن را ندیدهایم.
وی افزود: نظام ارجاع فرزندان ما عوض شده و میتوان گفت مدیریت ما بر دانایی آنها تقریباً از بین رفته است. در گذشته، حریمهایی مانند خانه، مسجد، محله و شهر وجود داشت. هر نوع دانایی قرار بود وارد این حریمها شود، باید از یک ایست بازرسی عبور میکرد، اما اکنون داناییها به راحتی تمام مرزها را میشکنند و وارد ذهن افراد میشوند. در حال حاضر، یک نفر به راحتی در معرض جریانهای بزرگ رسانهای قرار دارد و آنها تأثیر خود را مستقیم و بدون هیچ مانعی بر کودکان و بزرگسالان میگذارند. در برابر رسانهها، ما باید فرزندانمان را با مدل نقشآفرینی تربیت کنیم. اگر نتوانیم چنین تربیتی را انجام دهیم، بچههای ما منفعل خواهند بود.
مدیرعامل موزه سینما با بیان اینکه جامعه ایران دیگر سنتی نیست، گفت: پدر، مادر، معلم، امام جماعت مسجد و... دیگر جایگاه خود را برای پیامرسانی از دست دادهاند. ما در دورانی بهسر میبریم که برخی آن را جاهلیت مدرن مینامند. جاهلیت مدرن یعنی دورانی که آدمها در نادانی مفرط بهسر میبرند. در طول تاریخ بشر، در هیچ دورانی مانند این دوران، دانایی در اختیار مردم نبوده است. داناییها وسیع، ارزان و در دسترس هستند و ما در اقیانوس دانایی غرق هستیم. مقدار دانایی در دسترس مردم بسیار زیاد است، اما رغبتی برای دانستن وجود ندارد. انگار مردم نمیدانند، که نمیدانند. بسیاری از امور بدیهی وجود دارد که مردم ما اطلاعی از آن ندارند. پس ما باید نسبت به بحث دانایی حساسیت داشته باشیم و بدانیم چگونه آن را مدیریت کنیم و افزایش دهیم.
وی داناییها را به سه دسته تقسیم کرد و ادامه داد: دسته اول، داناییهایی مفید هستند که برای معیشت دنیایی و روحی ما لازماند. دسته دوم، داناییهایی هستند که باعث میشوند ما به مرگ، بیماری و اضطراب نزدیکتر شویم. این داناییها مضر هستند و دانستن آنها موجب خسارت میشود. دسته سوم، داناییهایی هستند که نه مفیدند و نه مضر. اصطلاحاً این داناییها خنثی هستند. برای مثال، بچهها میتوانند برای شما از ویژگیهای تیمهای فوتبال صحبت و آنها را با جزئیات زیاد بیان کنند. این داناییها فراواناند و دانستنشان ضرری ندارد. چیزی که باعث میشود ما وارد دوران جاهلیت مدرن شویم، غلبه داناییهای خنثی بر داناییهای مفید است.
اسماعیلی در خصوص اولویتبندی داناییها بیان کرد: اولویت از دو چیز تشکیل شده است؛ فوریت و اهمیت. اگر چیزی بسیار فوری و مهم بود، در اولویت اول قرار میگیرد. اگر یکی از این دو اولویت در چیزی ضعیف باشد، آن چیز در اولویت دوم قرار میگیرد، اما اگر چیزی نه بسیار مهم بود و نه فوری، در اولویت سوم قرار میگیرد. متأسفانه بسیاری از مدیران در مرحله انتخاب به سمت اولویت سوم میروند. بسیاری از فرزندان و اطرافیان ما وقتی میخواهند دانایی کسب کنند، به سراغ اولویت سوم میروند. اکثر ما وقتی میبینیم کسی به اولویت سوم میپردازد، ناراحت نمیشویم. بچههای ما در دنیایی زندگی میکنند که اولویت سوم آنهاست.
وی افزود: رابطه ما با شهروندان سه نوع است؛ در نوع اول، بر مردم غلبه سختافزاری میکنیم. در نوع دوم، آنها را مقهور میکنیم. یعنی آنها را به انجام فعالیتی وامیداریم. در نوع سوم، شهروندان را متقاعد میکنیم. متقاعد کردن بسیار دشوار، هزینهبر، طولانیمدت و نیازمند صبر بسیار است. با این حال، توصیه میکنم مسیر متقاعد کردن را در خانواده، محله و شهر پیاده کنید. اگر شهروندان متقاعد نشوند و مقهور شوند یا تحت غلبه سختافزاری قرار گیرند، با گذر زمان و کاهش ترسشان، مواجهه آنها عوض میشود.
این تهیهکننده و کارگردان متقاعد کردن افراد در این شرایط برای شناسایی اولویت اولشان را لازم دانست و اظهار کرد: معمولاً در دنیا به آدمها آموزش داده میشود که داناییها و اطلاعات مورد نیازشان را چگونه و از چه منبعی بهدست آورند. به این آموزش، سواد رسانهای گفته میشود. شما در سواد رسانهای یاد میگیرید هر چیزی را مصرف نکنید، بلکه آن چیزی را مصرف کنید که معتبر باشد و به آن نیاز داشته باشید. برای مثال، عقلانی نیست که یک فرد از دشمن خونی خود، یک لیوان آب بگیرد؛ از کجا معلوم که در آن آب، سم نباشد؟ داناییهای امروز بسیار پیچیده هستند.
وی تصریح کرد: شگفتانگیزترین تکنولوژی دنیا، تکنولوژی تغییر عقیده است. اینکه شما بتوانید در مدت زمان کوتاهی، وضعیت آگاهی فردی را به وضعیت دیگری تغییر دهید، اما آن فرد این تغییر را احساس نکند، کار بسیار پیچیدهای است. بسیاری از رفتارهای ما حاصل فرآیندهای داناییگستری است که به آنها آگاه نیستیم.
اسماعیلی در خصوص انواع روشهای پیامرسانی گفت: مدلهای پیامرسانی دو گونه است؛ مستقیم یا غیرمستقیم. گاهی پیامرسانی پنهان است و گاهی آشکار. قویترین نوع ارسال پیام، زمانی است که شما غیرمستقیم و پنهان چیزی را بگویید. در این شرایط، مخاطب تصور میکند که این پیام، تفکر خودش است. اگر از مردم سؤال بپرسیم که عقاید خود را چگونه بهدست آوردهاند، پاسخ میدهند که حاصل فکر خودشان است. اگر کسی میخواهد در این دنیا کار عمقی انجام دهد، باید بداند که این دنیا از شگفتانگیزترین و پیچیدهترین مدلها استفاده میکند. در این وضعیت، ما میخواهیم با گفتن «این کار را بکن» یا «این کار را نکن»، مردم را تغییر دهیم. من به تمام مدیران شهری توصیه میکنم که کار مستقیم و آشکار را فراموش کنید. مدیران شهری باید بر انواع تکنیکهای رسانهای مسلط باشند تا بتوانند بر مخاطب تأثیر بگذارند.
وی به راهکارهای مواجهه با مخاطب پرداخت و تأکید کرد: با سواد رسانهای میتوان بین داناییهای مفید، مضر و خنثی اولویتبندی کرد. مفید به این معناست که برای شما حال روحی خوبی تولید کند و به درد زندگی دنیایی و معنوی شما بخورد. در مدیریت دانایی تلاش میکنیم داناییهای مفید را پررنگ کنیم. ما باید به سمت داناییهای لذتبخش و مفید برویم و آنها را به مردم آموزش دهیم.
مسعود احمدی
انتهای پیام