به گزارش ایکنا از اصفهان، نشست نگاهی فلسفی و روانشناختی به کتاب «شجاعت زیر آتش» نوشته جیمز باند استاکدیل از سلسلهنشستهای نقد و بررسی کتابهای علوم انسانی، روز گذشته، 10 مردادماه در کتابفروشی اردیبهشت جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
ابتدای این نشست، محمدرضا رهبری، معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان در معرفی کتاب مورد بحث اظهار کرد: «شجاعت زیر آتش» با ترجمه الهام جنتی و مقدمه سعید بینای مطلق منتشر شده و علیرضا محمدی بارچانی ویراستاری آن را به عهده داشته است. به نظر میرسد بررسی کتاب از دو منظر فلسفه و روانشناسی با نیازهای امروز ما همخوان است و امیدوارم نشست امروز جنبه کاربردی داشته باشد.
در ادامه، سعید بینای مطلق، عضو بازنشسته هیئت علمی دانشگاه اصفهان با بیان اینکه نویسنده «شجاعت زیر آتش» در این کتاب تجربه خودش را بیان کرده است، افزود: در کتاب صحبت از تجربهایست که در پرتو فلسفه رواقیگری به دست آمده و برای پی بردن به نتایج و شیوه زیست این تجربه از سوی نویسنده، بجاست که با مبانی اندیشه رواقیون آشنا شویم. البته در پیشگفتار کتاب تلاش کردهام تا این مبانی را روشن کنم و در اینجا صرفاً به یادآوری آنها خواهم پرداخت. درواقع، برای داوری درباره کتاب، اهمیت آن و نسبتش با امروز ما، آشنایی با مبانی این تجربه زیسته یا به گفته نویسنده، شجاعت زیر آتش ضروریست.
وی به دو دوران در فلسفه یونان باستان اشاره کرد و گفت: دوره هلنی یا یونانی شامل فیلسوفانی مانند افلاطون و ارسطوست و دوران هلنیستی یا یونانیمآبی به دوره مکاتبی مانند اپیکوریان، شکاکان و رواقیان مربوط میشود. بنیانگذار مکتب رواقی، زنون سیتیومی است. سیتیوم متعلق به قبرس بود، اخلاف زنون نیز فنیقی بودند و او چون مدرسهاش را در رواقی به نام رنگارنگ تأسیس کرد و در آنجا به تدریس پرداخت، مکتبش رواقیگری نام گرفت. از مهمترین مبانی اندیشه رواقیون میتوان به گزینش سنجیده در زندگی و به دلخواه زندگی کردن اشاره کرد. برای رسیدن به این دو اصل باید دید رواقیون از کجا آغاز میکردند و چه تجربهای را در زندگی مبنای اندیشه قرار میدادند. آنچه مبنا و سرآغاز اندیشه نزد رواقیون محسوب میشود، وضعیتیست که در دسترس همه ما قرار دارد؛ یعنی همه ما بهعنوان انسان خواه ناخواه در این وضعیت قرار میگیریم و این تجربه را از سر میگذرانیم، ولی مهم این است که چگونه این تجربه را زندگی میکنیم.
این استاد فلسفه بیان کرد: از نظر رواقیون، انسان به ظاهر خوشبخت نیست، چون نسبت به هیچ چیز اختیار ندارد؛ نه آمدنش به اختیار خود اوست، نه رفتنش و نه نسبت به بیماری، تندرستی، دارا بودن یا نبودن و... اختیار دارد، بلکه همه چیز تابع سرنوشت است. از طرف دیگر، فلسفه رواقی نسبت تنگاتنگی با آزادی اراده دارد و باید دید چگونه میخواهند آزادی اراده را با بیاختیار بودن در عرصه زندگی آشتی دهند. از نظر رواقیون، هیچ چیز در اختیار ما نیست، ولی در عین حال یک چیز در اختیار ماست. به همین دلیل برای آنها، فرق نهادن میان آنچه در اختیار ما نیست و آنچه در اختیار ماست، اساسیست. آنچه در اختیار ما نیست، تابع سرنوشت و سلسله عللی مستقل از اراده ماست، ولی آنچه در اختیار ما قرار دارد، میل به نیکوکاریست. منظور رواقیون از نیکوکاری، خیرخواهی صرف و کمک کردن نیست، بلکه پندار نیک و عمل کردن هماهنگ با خرد است.
وی ادامه داد: نکته دیگری که برای رواقیون اهمیت دارد و به میل به نیکوکاری برمیگردد، یکدلی نامیده میشود. در تعریف آن نیز میگویند: یکدلی یعنی همیشه یک چیز را خواستن و همیشه از یک چیز دوری جستن، زیرا یک چیز واحد را فقط در صورتی میتوان پیوسته خواست و دوست داشت که به لحاظ اخلاقی درست باشد. در اینجا، مسئله اخلاق برای رواقیون مطرح میشود و یکدل بودن یعنی چیزی را خواستن و این خواهان بودن مبتنی بر اصول اخلاقیست. آنچه رواقیون از اخلاق مراد میکنند، طبیعتاً بسی فراتر از آن چیزیست که ما آداب مینامیم. از طرف دیگر، یکدلی را به قلعهای همانند میکنند و معتقدند انسانها در این قلعه، مستقل، آزاد و یکدلاند و حتی زئوس نیز قادر به تسخیر این قلعه نیست.
بینای مطلق در پاسخ به این نکته که چگونه میتوان یکدل شد یا چگونه میتوان پیوسته چیزی را خواست که به لحاظ اخلاقی پذیرفتنی باشد و نیز چه چیزی را میتوان پیوسته خواست، به الگوی رواقیان در زیست اخلاقی و جمعی اشاره کرد و گفت: برای رواقیان، الگو همچنان سقراط است، از این لحاظ که به عقیده او، برای انسان درست، بدی وجود ندارد یا تنها بدی از نوع اخلاقیست. همچنین هرآنچه نیک و بد بوده، برای انسان درست یکسان است. از نظر رواقیون، نیکی اخلاقی همان است که در اختیار ماست و نکتهای که نباید فراموش کرد اینکه، از نظر آنها آنچه در اختیار ماست، در ذات و سرشت ما قرار دارد و آنچه در اختیار ما نیست، با آن بیگانهایم و آنچه در اختیارمان قرار دارد، با ذات و سرشت ما یکسان است. در اینجا به اصل گزینش سنجیده میرسیم، یعنی آنچه بهعنوان رواقی باید برگزید، همان است که سقراط میگوید، نیکی و درستی اخلاقی و اینکه برای انسان درست یا حکیم، بدی اصلاً وجود ندارد.
وی تصریح کرد: نکته دیگری که پاسخ به پرسش یکدلی را روشن میکند، به دلخواه زندگی کردن است که از منظر رواقیون یعنی زندگی کردن بهگونهای که موافق با گزینش سنجیده باشد و آن هم یعنی گزینش نیکی و درستی اخلاقی و خردمندانه زندگی کردن. اینکه چگونه میتوان به همه اینها پی برد، مسئله معرفت مطرح میشود. درواقع، برای آزاد زیستن و اینکه بدانیم چه چیزی در اختیار ماست و چه چیزی نیست، باید طبیعت را بشناسیم. رواقیون به خرد باور دارند، خردی که بر هستی حاکم است و بارقهای از آن در ما وجود دارد. بنابراین، اگر در ما خرد هست، در هستی نیز باید خرد وجود داشته باشد. از طرف دیگر، رواقیون برای شناخت طبیعت دو مرحله قائلاند؛ مرحله اول به ادراک فراگیر مشهور است، یعنی پی ببریم که اتفاقی در هستی رخ داده و این مرحلهایست که ما صرفاً مشاهدهگر هستیم و هنوز به اندیشیدن نپرداختهایم. مرحله دوم، استدلال است و اینجاست که ما به تفاوت خرد حاکم بر هستی و خرد بشری پی میبریم. هستی درباره رویدادها پرسش نمیکند، انسان است که این کار را انجام میدهد و پرسشگر است. از طرف دیگر، انسان در این پرسشگری و ارزیابی و تحلیل خود از حوادث ممکن است دچار خطا شود و این خطا نشانه آزادی اوست، یعنی آزاد بودن اختیار و اندیشه انسان از اینجا استخراج میشود.
این استاد فلسفه ادامه داد: اپیکتتوس در مثال معروف طوفان، وضعیت یا داوری یک رواقی را در رویارویی با حوادثی که تابع سرنوشت و از اراده او خارج است، روشن میکند. او میگوید: «اگر در میان دریا صدای رعد بلند شود و به دنبال آن طوفان درگیرد، نمیتوانم انکار کنم که این صداهای مهیب و ترسانگیز را میشنوم. شنیدن غرش رعد و دیدن طوفان، ادراک فراگیر و این ادراک نتیجه سلسله علل یعنی سرنوشت است. حال اگر به همین احساس بسنده کنم و بگویم سرنوشت و سلسله علل مرا با طوفانی روبرو ساخته است، یعنی اگر اندیشه یا احساس درونی من با آنچه به چشم میبینم و با گوش میشنوم، سازگار و هماهنگ باشد، من بر صواب خواهم بود و درست میاندیشم، ولی بیگمان با شنیدن این صداها دچار وحشت خواهم شد و وحشت نیز تعصبی شدید است. پس اگر برآشفتگی و ترس بر من غلبه کند، به جایی میرسم که به خود میگویم بخت از من روی برتافت و هر آن ممکن است مرگ مرا دررباید و مرگ نیز یک بدیست. حال اگر به احساسی که ترس در من برانگیخته است، تن دردهم، چون یک رواقی بر خطا خواهم بود، زیرا گزینش سنجیده من این است: بدی فقط بدی اخلاقیست.»
وی اظهار کرد: ممکن است این متن موجب سوءبرداشت و سوءفهم شود، از این نظر که اگر در مقابل طوفان کاری نکنیم، همه چیز نابود میشود، ولی منظور اپیکتتوس این نیست که ما دست روی دست بگذاریم و اتفاقاً رواقیون بسیار اهل عمل درست بودند. درواقع، حفظ آرامش موجب میشود تا انسان راهحل درستتری پیدا کند. بنابراین، نباید این مثال را به معنای انفعال درک کنیم و رواقیون میخواهند بگویند که در مواجهه با رویدادها باید بر اساس خرد و آنچه در ذات و سرشت ماست، رفتار کنیم. درواقع، حکیم رواقی کسیست که در مقابل ناخوشایندیها تسلیم نمیشود و این تسلیمناپذیری، نخستین گام او برای درست اندیشیدن و شاید یافتن راههای درست باشد.
بینای مطلق با طرح این پرسش که چه چیزی از رواقیون میتوان آموخت و آنها چه چیزی به ما نمیآموزند، تأکید کرد: آنچه میتوانیم بیاموزیم و واقعاً تجربه روزمره ماست، همین رویارویی سنجیده با رویدادهاست. کسی که رواقی فکر میکند و به آن پایبند است، آدمی نیست که به دیگری صدمه بزند. امکان ندارد کسی رواقی بوده و عوامفریب باشد یا دزدی و زورگویی کند. اینها در شمار رذایل است و رواقیون از این رفتارها دوری میکنند. بنابراین، نوعی تأکید بر استقلال درونی فرد در مواجهه با رویدادهای بیرونی و تلاش برای یافتن راهحلهای معقول وجود دارد. از طرف دیگر، رواقیون اگرچه استادان اخلاق هستند، ولی استادان متافیزیک نیستند، یعنی مبانی متافیزیک را نمیتوان نزد آنها یافت، ولی به لحاظ درستکرداری و شرافت انسانی میتوان از رواقیون درس آموخت.
انتهای پیام