خبر شهادت مظلومانه سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، قلب تمامی آزادگان و دوستداران مقاومت را جریحهدار کرد. این حادثه در عین ناگواری دارای ابعاد گوناگونی است که خبرنگار ایکنا از اصفهان در گفتوگو با محمدعلی بصیری، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه اصفهان تلاش کرده تا به بررسی ابعاد این حادثه و تأثیرات آن بر منطقه و جهان اسلام بپردازد. در ادامه متن این گفتوگو را میخوانید.
ایکنا ـ رویکرد رژیم صهیونیستی را در ترور سلسلهوار فرماندهان مقاومت چگونه ارزیابی میکنید؟
این ترورها را باید در این چارچوب بررسی کنیم که محور مقاومت و جبهه مقابل دو استراتژی کلان را در این چهار دهه دنبال کردهاند. استراتژی کلان مقاومت در ۴۵ سال اخیر، «قورباغه پخته» بوده است؛ یعنی با شاخههایی نظیر حزبالله، حماس، جهاد اسلامی، حوثیها و... که اطراف اسرائیل ایجاد کرده، در تلاش است تا با جنگ فرسایشی، محاصره نظامی، رسانهای و دیپلماتیک، اسرائیل را در لاک خود فرو ببرد و در بلندمدت آن را نابود کند.
متقابلاً محور اسرائیل و آمریکا استراتژی جنگ ترکیبی شامل محاصره اقتصادی، تحریم اقتصادی، شورش، درگیریهای پراکنده نظامی، نیابتی، رسانهای، دیپلماتیک و معرفتی را دنبال میکند و در پی این است که مقاومت را در بلندمدت به تحلیل ببرد و همچون شوروی از هم بپاشاند. در شاخه نظامی این حرکتهای نیابتی همواره تکرار میشده تا از طریق داعش و گروههای سلفی یا شورش، ایران را تضعیف کنند. ایران هم بعد از هفتم اکتبر این حملهها را دفع کرده است. عملاً هر دو طرف راهبرد نابودکردن یکدیگر را در پیش گرفتهاند و در خلال آن از موشکباران، بمباران، ترور، جنگهای مقطعی و... استفاده میکنند.
ایکنا ـ پیشبینی شما از آینده این رویارویی چیست؟
پاسخ این سؤال به منابع کلان اتاقهای سیاستگذاری، برنامهریزی، نظامی و دیپلماتیک دو طرف بستگی دارد. البته ایران با تاکتیکهای مقاومتی چون گرایش به شرق و عضویت در سازمان همکاری شانگهای و گروه بریکس سعی دارد تا فشارها را به حداقل برساند. از آن سمت هم اسرائیل و متحدانش از طریق ارتباطات قوی با کنگره آمریکا و سازمانهای بینالمللی، این مقابله را مدیریت میکنند. این تصویری از کلیت درگیری برای سلطه دو طرف بر یکدیگر است.
در این بازی برای مدتی یک طرف غالب و دیگری مغلوب و برای مدتی دیگر، قضیه برعکس میشود. با توانهای دو طرف در یک سال گذشته و حمله حماس به اسرائیل، دست برتر برای محور مقاومت ایجاد و تضعیف اسرائیل و حتی اضمحلال آن احساس و پیشبینی شد؛ اما اسرائیل با سازماندهیها و سرمایهگذاریهایی که از گذشته داشته است، میخواهد این ورق را به نفع خود برگرداند و از طریق ترورها و ضربات، سلطه منطقهای، نظامی و اتمی را مجدداً از آن خود کند.
تعبیر جبهه مقاومت این بود که با حمله حماس، ضربه غیرقابل جبران نظامی و اطلاعاتی به اسرائیل وارد شده و رژیم صهیونیستی دیگر آن رژیم سابق نمیشود؛ اما آنچه اسرائیل انجام میدهد، این پیام را مخابره میکند که افتی مقطعی داشته، اکنون دوباره به جایگاه قبلی خود برگشته و درصدد است تا محور مقاومت را یکی پس از دیگری از میان بردارد.
ایکنا ـ چه عواملی زمینهساز شد تا اسرائیل ضعف مقطعی خود را جبران کند؟
چهار نقطه قوت اسرائیل و متحدانش در این رویارویی، در این زمینه بسیار مؤثر بود. اسرائیل این نقاط قوت را بهمثابه نقاط بازدارنده برای خود ایجاد کرده است. اولین نقطه قوت، بمب سنگرشکن است. این بمبها را روی غزه انداختند، آن را به زمین سوخته تبدیل کردند و اکنون در ضاحیه هم از آن استفاده میکنند. محور مقاومت اگر در این سطح توان مقابله داشته باشد، وقتی اسرائیل از این بمبها برای هدف قراردادن بیمارستان غزه استفاده میکند، به همین شدت جواب میدهد تا به سطحی از بازدارندگی برسد.
دومین نقطه قوت، سلطه بر شبکه هوش مصنوعی است که از طریق آن، افراد را رصد و در زمان دقیق ترور میکنند؛ کاری که با شهید فخریزاده، اسماعیل هنیه و سیدحسن نصرالله انجام دادند.
نقطه قوت سوم، شبکه جاسوسی گسترده است که در این سالها در منطقه ایجاد کردهاند. بنابر اطلاعات موجود، اسرائیل ۵٠٠ هزار نیروی جاسوس در دنیا دارد که بخش عمدهای از آنها در خاورمیانه هستند، نظیر «محمد شوربه» که تمام اطلاعات و حرکات سیدحسن نصرالله را در اختیار اسرائیل قرار میداد.
نقطه قوت چهارم، پشتوانه بمب اتمی است که با آن تهدید میکنند و میگویند اگر بنا به موجودیت ما باشد، هر کاری انجام میدهیم.
ایکنا ـ به نظر شما، تحولات آینده منطقه به چه سمتوسویی خواهد رفت؟
اگر جبهه مقاومت بر تقویت قدرت خود متمرکز شود و در این زمینه سرمایهگذاری کند، موازنه به نفع آن تغییر خواهد کرد. اصرار بر درگیری میتواند خطر بسیار گستردهای به دنبال داشته باشد. در شرایطی که اسرائیل گمان میکند دست برتر نظامی و تکنیکی را دارد، اوضاع باید به خوبی مدیریت شود و عقلانی و حسابشده پیش رفت تا در دام اسرائیل نیفتاد. در خاورمیانه هر کسی جنگ را شروع کند، قطعاً پیروز نخواهد بود. نمونه آن، حضور شوروی در افغانستان، آمریکا در عراق و افغانستان و حمله عراق به ایران است.
نکته اینکه در صورت درگیری، هر دو طرف باید هزینه زیادی متقبل شوند. عقلانیت حکم میکند که استراتژی قورباغه پخته و جنگ ترکیبی با حداقل هزینه انجام شود. یکی از استراتژیهای آمریکا و اسرائیل در یک دهه اخیر در منطقه، «زمین سوخته» بوده است؛ یعنی به هر کدام از کشورها که پا گذاشتند، چنان خرابی به بار آوردند و زیرساختها را نابود کردند که آن کشورها را تا ۱٠٠ سال به عقب بردند. اکنون غزه به زمینی سوخته تبدیل شده و آنچه اسرائیل آن را دنبال میکند، پیادهسازی همین استراتژی در جنوب شیعهنشین لبنان است.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام