کد خبر: 4309729
تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۴۰۴ - ۱۷:۴۶
یادداشت

سلوک عرفانی در مکتب علامه حسن‌زاده آملی؛ از ادراک ذوقی تا معاشقه با خدا

در سامانه تربیتی علامه حسن‌زاده آملی، روش محبت‌ورزی و معاشقه با خداوند، به‌مثابه شکوفاترین گل در بوستان سلوک عرفانی می‌روید و بر پایه این بینش استوار است که محبت نه‌تنها همراه سلوک، که خود جوهر و روح آن است.

علامه حسن‌زاده آملی(ره)در ادامه تبیین روش‌های تربیت عرفانی براساس دیدگاه‌های انسان‌شناختی علامه حسن‌زاده آملی، به واکاوی بعد گرایشی پرداخته می‌شود. همان‌طور که گذشت، روش‌های تربیت عرفانی از منظر علامه در سه بعد شناختی، گرایشی و عملی دسته‌بندی می‌شود. در یادداشت پیشین، بعد شناختی به‌طور کامل بررسی شد و در یادداشت پیش رو، به تبیین بعد گرایشی، شامل ادراک ذوقی (شناخت شهودی و تجربی)، تسخیر طبیعت خویش (اعتدال در قوای حیوانی)، مخالفت با هوای نفس (عقل‌مداری و کنترل غضب و شهوت)، مشارطه، مراقبه، محاسبه (برنامه روزانه خودسازی) و محبت‌ورزیدن و معاشقه با خدا (از محبت تا عشق) پرداخته می‌شود. 

روش ادراک ذوقی 

اصل راهبردی این روش، معرفت‌النفس و مبنای شناختی آن، گزاره شناخت نفس در گرو معرفت نظری و معرفت شهودی است. در منظومه تربیتی علامه حسن‌زاده آملی، روش ادراک ذوقی به‌مثابه پلی میان معرفت مفهومی و شناخت وجودی جایگاه ویژه‌ای دارد. این روش بر این اصل استوار است که شناخت حقیقی نفس فقط از مجرای مفاهیم کلی و تعاریف عقلی حاصل نمی‌شود، بلکه نیازمند تجربه‌ای مستقیم و بی‌واسطه از حقایق عینی است. علامه حسن‌زاده با ظرافتی تحسین‌برانگیز، تمایزی ژرف را میان «دانستن درباره چیزی» و «داشتن حالت وجودی آن چیز» ترسیم می‌کند.


بیشتر بخوانید:


دانش مفهومی هرچند ارزشمند است، اما انسان را به کنه حقایق راه نمی‌برد. این معرفت ذوقی است که سالک را به کیفیت آثار و خواص وجودی اشیا واقف می‌کند و او را از عالم مفاهیم به عین وجودات رهنمون می‌شود. این ادراک خاص که در اصطلاح عرفا به «ذوق» تعبیر شده است، از جنس علم حصولی نیست، بلکه از سنخ علم حضوری و دریافت بی‌واسطه است. اگر شناخت مفهومی را بتوان به «تعریف‌کردن» تشبیه کرد، شناخت ذوقی همان «چشیدن» است.

همچنان که تعریف طعم شیرینی هرگز جانشین چشیدن آن نمی‌شود، معرفت ذوقی نیز با هیچ توصیف مفهومی قابل جایگزینی نیست. نکته ظریف اینجاست که این روش، مسیری فراتر از «طور عقل» می‌پیماید. اگرچه تعقل و استدلال تا مرزهای خاصی راهگشاست، ولی برای نیل به کنه حقایق، باید پا را از دایره مفاهیم فراتر نهاد و به حریم شهود قدم گذاشت. این همان نقطه‌ای است که روش ادراک ذوقی را به یکی از ارکان اساسی سلوک عرفانی تبدیل می‌کند. 

روش تسخیر طبیعت خویش 

این روش بر اصل اعتدال و مبنای اخلاق‌زیستی با عنوان اعتدال در گرو حاکم‌شدن صفات انسانی و حاکم‌نشدن طبیعت بر انسان استوار است. در اندیشه تربیتی علامه حسن‌زاده آملی، روش تسخیر طبیعت خویش به‌مثابه هنر رام‌کردن اسب سرکش وجود آدمی جلوه می‌کند. این روش بر تمرین مستمر برای مهار قوای حیوانی و استقرار میانه‌روی در تمامی شئون زندگی تأکید می‌ورزد. ایشان با اشاره به این واقعیت تلخ که اکثر مردم را می‌بینی که طبیعت‌شان بر آن‌ها حاکم است، هشدار می‌دهد که انسان در چنین حالتی، به موجودی غریزی تبدیل می‌شود که پیوسته در پی اشباع امیال آنی خویش است. این بردگی در برابر طبیعت، آدمی را تا سطح حیوان باهوشی تنزل می‌دهد که فاقد آن عقلانیت متعالی و ملکات والای انسانی است. 

علامه در این مسیر، از افراط و تفریط بر حذر می‌دارد. از سویی، با زیاده‌روی در رسیدن به جسم که به تنبلی و انحطاط می‌انجامد، مخالف است و از سوی دیگر، با سخت‌گیری‌های تفریطی که باعث ضعف بدنی و مانع پرواز روح می‌شود نیز سر ستیز دارد. ایشان بدن را تور شکار و مرکب راهوار نفس می‌داند که باید در حد اعتدال حفظ شود. تأمین نیازهای طبیعی بدن به‌مثابه محل حدوث نفس، از مباحث اساسی در سیر و سلوک عرفانی از منظر علامه است. ایشان با استناد به آیه شریفه «...وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا...»، بر بهره‌گیری متعادل و حکیمانه از نعمت‌های الهی تأکید می‌ورزد. این نگرش متعادل، هم پاسداشت حقوق جسم است و هم زمینه‌ساز تعالی روح. 

روش عقل‌گرایی و مخالفت با هوای نفس 

علامه حسن‌زاده آملی روش عقل‌گرایی و مخالفت با هوای نفس را نبرد مقدسی تصویر می‌کند که در درون آدمی به وقوع می‌پیوندد. این روش بر پایه این باور استوار است که فضیلت‌مندترین انسان، کسی است که مالک شهوت و غضب خویش باشد و نفس ناطقه‌اش بر امیال و هوای حیوانی حکومت کند. علامه با الهام از روایات اهل بیت(ع)، مخالفت با شهوت و غضب را جهاد اکبر می‌نامد. از دیدگاه ایشان، انسان به هر مقام علمی و معرفتی که دست یابد، فقط از مسیر مخالفت با هوای نفس به آن نائل شده است. این دو قوه، شهوت و غضب، در صورت اطاعت از عقل و شرع، نیروهایی بسیار شریف محسوب می‌شوند، چرا که بقای نوع و کمال هر شخص، مشروط به مدیریت همین دو قوه است.

خواجه نصیرالدین طوسی در شرح اشارات، این فرآیند را به هنر رام‌کردن اسب سرکش تشبیه می‌کند. قوه حیوانی در انسان اگر تحت فرمان قوه عاقله قرار نگیرد، همانند بهیمه رام‌نشده‌ای است که گاهی شهوت و گاهی غضب، آن را به سوی مهلکه می‌کشانند. این دو قوه با یادآوری لذات گذشته یا تحریک از طریق حواس ظاهری، قوه متوهمه انسان را برمی‌انگیزند و در نتیجه، قوه حیوانی به حرکات مختلف وادار می‌شود و قوه عاقله را به خدمت می‌گیرد. 

روش مشارطه، مراقبه و محاسبه 

اصل راهبردی این روش، فقرزدایی و مبنای عملی آن چنین است: تقویت نفس در گرو برنامه مراقبت روزانه است. علامه حسن‌زاده آملی روش مشارطه، مراقبه و محاسبه را نقشه راهی روزانه برای سلوک الی الله ترسیم می‌کند. این روش سه‌گانه چارچوبی نظام‌مند برای خودسازی ارائه می‌دهد که در آن، سالک پیوسته در حال گفت‌وگو، نظارت و ارزیابی خویش است. در طلوع هر روز، عارف با نفس خویش به گفت‌وگو می‌نشیند و پیمانی استوار می‌بندد که بنده‌ای خوب باشد. این میثاق درونی، همانند سندی است که انسان در آغاز روز با خود امضا می‌کند و متعهد شده است که مطابق دستورات الهی و در مسیر رضای پروردگار گام بردارد. 

در مرحله مراقبه، سالک به نگهبانی مستمر از پیمان خویش می‌پردازد. او همواره مراقب است که مبادا از قرارداد درونی خود تخطی کند. این مراقبت، دو بعد دارد: از سویی، نظارتی درونی بر اعمال و نیات است و از سوی دیگر، توجهی به این حقیقت که خداوند بر هر چیزی مراقب است. در این منظر، سالک می‌کوشد خدا را چنان ببیند که گویی او را می‌نگرد و اگر او را نمی‌بیند، بداند که پروردگارش او را می‌بیند. 

در پایان روز اما عارف به محاسبه نفس می‌پردازد. به استناد روایتی از امام کاظم(ع)، از ما نیست کسی که هر روز از خودش حسابرسی نکند. در این محاسبه، اگر عمل نیکی انجام داده است، از خداوند پاداش افزون‌تر طلب می‌کند و اگر مرتکب خطایی شده، طلب عفو می‌کند. این روش سه‌گانه با ایجاد حلقه‌ای پیوسته از عهد و نظارت و ارزیابی، مانع غفلت انسان از سفر درونی خویش می‌شود و نفس را به حضور همیشگی در محضر پروردگار وادار می‌کند. به این ترتیب، سالک پیوسته در حال صیقل روح و تصفیه باطن است. 

روش محبت‌ورزی و معاشقه با خداوند 

در سامانه تربیتی علامه حسن‌زاده آملی، روش محبت‌ورزی و معاشقه با خداوند، به‌مثابه شکوفاترین گل در بوستان سلوک عرفانی می‌روید. این روش بر پایه این بینش استوار است که محبت نه‌تنها همراه سلوک، که خود جوهر و روح آن است. علامه با اشاره به مراتب پنج‌گانه گرایش، بر این باور است که محبت وقتی به غایت شدت رسید، عشق نام می‌گیرد. این سیر صعودی همچون پیچکی است که به درخت وجود آدمی می‌پیچد و او را به عالم بالا متصل می‌کند.

نکته ظریف در این روش، چرخه زیبای محبت و ذکر است؛ محبت و عشق اساس ذکر و دعا هستند؛ ولی در آغاز از ذکر و مناجات و دعا محبت به‌ بار آید و در آخر، محبت است که ذکر، مناجات، دعا و سوز و گداز می‌آورد. این دور وجودی، انسان را در حلقه‌ای از جذابیت ربانی قرار می‌دهد که هر دم بر عمق و شدت آن افزوده می‌شود. از برکت صفا و پاکی روح، جاذبه محبت به حضرت حق در نهاد آدمی ریشه می‌دواند. این جاذبه، رفته‌رفته شدت می‌یابد و چنان اشتعالی در روح عباد ایجاد می‌کند که از خود بی‌خود و از خیر خویش بی‌خبر می‌شود. 

افزون بر این، علامه تأکید می‌کند کسی که به خلق خدا، از خانواده تا همسایگان، عشق بورزد و خوش‌رفتار و مهربان باشد، هم در دنیا محبوب دل‌ها می‌شود و هم در آخرت مقام رفیع می‌یابد. این روش با تکیه بر فطرت خداجوی انسان و بهره‌گیری از سرمایه عاطفی، مسیر سلوک را به تجربه‌ای شورانگیز و دلپذیر و عبادت را از صورت تکلیف محض به جلوه‌ای از معاشقه عاشقانه با معبود متعالی تبدیل می‌کند.

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام
captcha