کد خبر: 4241280
تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۸
پادشاهی کودک در هفت سال نخست زندگی/ ۳

فرزندپروری؛ فرآیندی دوسویه برای رشد والدین و فرزندان

یک روانشناس با بیان اینکه فرزندپروری به نوعی تربیت خود والدین است، گفت: فرزند ما سبب رشدمان می‌شود و ما را از یک‌سری عادت‌ها و رفتار‌های زشت دور می‌کند.

تربیت فرزندهفت سال پادشاهی کودک از اهمیت والایی برخوردار است. اگر والدین در طول این هفت سال بتوانند با بهره‌گیری از الگوی تربیتی نظارتی، زمینه رشد استعدادهای کودکان را مهیا کنند، شاهد بسیاری از مشکلات دوره نوجوانی نخواهیم بود؛ اما وقتی شیوه نظارتی را انتخاب کردیم، با چالشی بزرگ روبه‌رو می‌شویم و آن مربوط به چگونگی اعمال این شیوه در هنگام اختلاف و تنش فرزندان خانواده با یکدیگر یا زدوخورد فیزیکی فرزندمان با همسالان در فضای جامعه است.

به‌مناسبت هفته ملی کودک، خبرنگار ایکنا از اصفهان در گفت‌وگو با فاطمه زارع جوشقانی، حافظ کل قرآن و روانشناس پس از اینکه در دو بخش پیشین به مفهوم آزادی کودک تا هفت سالگی، رویکرد مؤثر در تربیت صحیح و سالم او، تبیین نقش مادر و دخالت یا نظارت در تربیت کودک پرداخت، در شماره پیش رو به بررسی این چالش‌ها می‌پردازد. در ادامه متن این گفت‌وگو را می‌خوانیم.

ایکنا ـ یک مادر با الگوی تربیتی نظارتی چگونه می‌تواند اختلافات میان فرزندان را حل کند؟

بچه‌ها خیلی دوست دارند با همدیگر بازی کنند؛ اما گاهی ممکن است اختلافاتی میانشان ایجاد شود. من در جایگاه یک مادر با الگوی تربیتی نظارتی این‌طور واکنش نشان می‌دهم: «من نمی‌دانم بین شما چه اتفاقی افتاده است. چون از اول نبودم، پس نمی‌توانم قضاوت کنم؛ اما یا شما توانایی این را دارید که با هم بازی و همدیگر را راضی کنید یا اگر قرار باشد به جای بازی‌کردن مدام از دست هم دلخور باشید، اجازه ندارید با همدیگر بازی کنید.» یا اینکه ممکن است بگویم: «به مدت یک ساعت نه حق بازی و نه صحبت‌کردن دارید؛ چون شما نمی‌توانید با همدیگر تعامل مناسبی داشته باشید.» با این مواجهه، آن‌ها خودشان این موضوع را مدیریت می‌کنند و دیگر لازم نیست ما هر دفعه به سراغشان برویم.


بیشتر بخوانید:


ولی وقتی من هر بار واسطه می‌شوم و یک مرتبه حق را به این می‌دهم و یک مرتبه دیگر به آن، یا کمی با این دعوا می‌کنم و کمی با آن، هیچ‌وقت اختلاف میانشان حل نمی‌شود و برای اینکه از خواسته‌هایشان به خاطر دیگری بگذرند و بتوانند تعامل مناسبی با همدیگر داشته باشند، تلاش نمی‌کنند. 

ایکنا ـ اگر اختلافات میان فرزندان به برخورد فیزیکی منجر شد، یک والد ناظر چگونه می‌تواند شرایط را مدیریت کند؟

اشکال ندارد بچه‌ها با نظارت والدین با هم برخورد فیزیکی داشته باشند، البته به شرط اینکه خطری متوجه کودکان نشود. دو فرزند ممکن است با هم دعوا ‌کنند؛ با این دعوا ممکن است چه اتفاقی بیفتد؟ یک فصل مفصل همدیگر را می‌زنند، صورتشان زخمی می‌شود، دست و پایشان زخمی می‌شود، دردشان می‌گیرد؛ بعد متوجه می‌شوند که درد خوب نیست، پس برای بار بعدی دیگر رفتارشان را مدیریت می‌کنند. این‌ها همه مهارت‌هایی است که وقتی کودکان در میدان قرار می‌گیرند، به دست می‌آورند. 

ایکنا ـ اگر والدین با شیوه تربیتی نظارتی متوجه شوند که در حق کودک اجحاف می‌شود، آیا باید مداخله کنند؟

اتفاقاً همین‌جا، موقعیت و زمانی است که کودک یاد می‌گیرد چطور از حق خودش دفاع کند. اگر من در این شرایط مداخله کردم، باید تا ابد مداخله کنم و او هیچ‌وقت رشد نمی‌کند. کودک باید یاد بگیرد چطور از خودش دفاع کند و چطور قوی باشد. ممکن است کودکی آن‌قدر کتک بخورد تا روزی، روی پای خودش بایستد و کودکی کمی که کتک خورد، فوراً غیرتش به جوش بیاید. 

این مسئله به شدت انعطاف و پذیرشی برمی‌گردد که کودکان در سازش دارند و باز هم به‌صورت افراطی از سوی ما والدین ایجاد شده است. زمانی که من از بچه‌ام به صورت افراطی می‌خواهم تا حرف‌گوش‌کن باشد و هر چیزی را که والدین می‌گویند، قبول کند، نسبت به محیط هم همین سازگاری اتفاق می‌افتد؛ ولی اگر من در هفت سال اول و آن پادشاهی فرصت داده باشم تا تجربه کند، امکان ندارد که او نسبت به بچه‌های دیگر در موضع ضعف قرار بگیرد. 

قدیم‌ها، خانه‌ها به‌گونه‌ای بود که چند اتاق دورتادورشان قرار داشت. همه این اتاق‌ها با هم یک آشپزخانه داشتند. یک حیاط بزرگ هم بود و تعداد بچه‌ها زیاد بود؛ خود به خود مهد کودک خانگی داشتیم. بچه‌ها با هم جمع می‌شدند و بازی می‌کردند. اصلاً جلوی چشم پدر و مادر خود نبودند، می‌ز‌دند، می‌خوردند و بازی می‌کردند، خاکی می‌شدند و هزار اتفاق می‌افتاد.

عصر هم همه به خانه برمی‌گشتند. فضا، فضای باز بود، فرزندان جلوی والدین نبودند، کسی به آن‌ها امر و نهی نمی‌کرد، با هم تجربه می‌کردند و خود این باعث رشد می‌شد؛ ولی اکنون متأسفانه خانه‌های آپارتمانی و تعداد کم بچه‌ها سبب شده است که آن‌ها زیاد مقابل چشم والدین باشند؛ به همین دلیل تا تکان می‌خورند، ما برایشان توصیه داریم.

البته تحمل‌کردن اینکه بایستید تا فرزند شما مدام کتک بخورد، بسیار سخت است؛ ولی نتیجه بسیار خوبی دارد و می‌توانم بگویم رشد بسیار خوبی پیش می‌آید، به شرط اینکه روند بسترسازی‌ ما برای بچه‌ها مناسب باشد. اگر طاقت می‌آوریم، تا انتهای آن طاقت بیاوریم، به‌گونه‌ای برنامه بریزیم که او در جاهای دیگر بتواند استقلال، جسارت و اعتمادبه‌نفس پیدا کند. رابطه عاطفی هم بسیار مهم است، برای اینکه حس امنیت در او زیاد رشد کند. آنجاست که می‌تواند در مقابل دیگران بالاخره دیگر کتک نخورد و از خود دفاع کند. 

ایکنا ـ و سخن پایانی.

فرزندپروری در اصل، به نوعی تربیت خودمان است. فرزند ما سبب رشدمان می‌شود و ما را از یک‌سری عادت‌ها و رفتار‌های زشت دور می‌کند. می‌بینید ربوبیت چقدر زیبا، ساری و جاری می‌شود؟ این‌طور نیست که کسی مأمور تربیت دیگری باشد، بلکه همه ما بر همدیگر تأثیر تربیتی داریم، البته به شرط اینکه دخالت نباشد. 

من باعث رشد دیگری و دیگری باعث رشد من می‌شود و این فرهنگی است که در خانه جاری می‌شود، بزرگ و کوچک و پدر و مادر و بچه هم ندارد؛ بنابراین هم و غم هر شخص درواقع رشد و ساختن خویشتن و نه تربیت دیگری است. اعضای خانواده مانند دایره‌ای می‌شویم که روی محیط دایره به سمت یک مرکز که ربوبیت است، ایستاده‌ایم و هر کدام هم شأن و جایگاه خودمان را داریم. دور این محور می‌چرخیم، این دایره ما بالا و بالاتر می‌رود و رشد می‌کنیم.

زهراسادات محمدی

انتهای پیام
captcha