اصفهان و زایندهرود، دو مفهوم درهم تنیدهاند که نام و نشان آنها در هزارتوی تاریخ این مرز و بوم به چشم میخورد. زایندهرود اصفهان گاه در تاروپود شعری زلال و خوشآهنگ، گاه در میان کلمات قصهای پرفراز و نشیب، گاه به روایت متون حکیمانه و امروزه نیز از دریچه هنر هفتم در حافظه جمعی نقش بسته است. اگرچه پرداختن به زوایای گوناگون این شریان حیاتی از جمله نگاه هنری و مسائل محیط زیستی به آن در سینمای امروز ایران آنگونه که باید به چشم نمیخورد؛ اما تمرکز بر آن میتواند مجالی مهم برای بازتاب این پدیده باشد.
مهدی سرتاج، کارشناس و منتقد سینما در گفتوگو با ایکنا از اصفهان با بیان اینکه زایندهرود شاهرگ حیاتی فلات مرکزی ایران است، اظهار کرد: زایندهرود از دیرباز تاکنون نه تنها منبعی برای تأمین آب و شکوفایی اقتصادی بوده، بلکه نمادی از پیوندهای فرهنگی و اجتماعی اقوام گوناگون در این منطقه بهشمار میآید. این رودخانه که همچون منبع حیات در دل فلات مرکزی ایران قرار دارد، نقشی اساسی در شکلگیری تمدنهای متنوع داشته و فرهنگهای گوناگونی در بطن خود جای داده است.
وی افزود: زایندهرود بهمثابه رودی که اقوام را به هم متصل میکند، پیوستگیهای عمیق فرهنگی را شکل داده و همواره در قلب زندگی اجتماعی گروههای قومی گوناگون حضور داشته است؛ اما با خشکشدن این رودخانه، شاهد گسست فرهنگی عمیقی هستیم که تأثیرات آن بر زندگی اجتماعی و اقتصادی اقوام منطقه غیرقابل انکار است.
این کارشناس و منتقد سینما با اشاره به ابعاد خشکی زایندهرود گفت: خشکی زایندهرود بهمثابه چالشی بزرگ در عصر مدرن نه تنها میتواند به معنای از دست رفتن منبع آبی، بلکه از دست رفتن فرهنگ، هویت و تاریخ اقوام گوناگون باشد. این پدیده بهطور واضح به احتمال نابودی میراث فرهنگی و شناسنامه اجتماعی اقوام منجر خواهد شد.
وی در خصوص نقش سینما و رسانه بهمثابه ابزارهای مؤثر فرهنگی و اجتماعی یادآور شد: اگرچه سینما و رسانه میتوانستند نقشی کلیدی در ترویج آگاهی و حفظ این میراث داشته باشند؛ اما در حقیقت نتوانستهاند بهطور جدی و منسجم در این زمینه عمل کنند. بیتوجهی به این موضوع به ایجاد شکاف عمیقتری در نگاه جدی به احیای زایندهرود و فرهنگهای مرتبط با آن منجر شده است. سینما و تلویزیون که بهمثابه ابزارهای رسانهای میتوانند احساسات جمعی را اجماع کنند و در نشر اطلاعات اثرگذار باشند، در ایجادنشدن فضایی پویا و جذاب درباره احیای زایندهرود، خود را در عرصه اجتماعی محصور کردهاند.
سرتاج با ذکر نام آثار مستند تولیدشده درباره زایندهرود توضیح داد: آثار مستند موجود در اینباره مانند «سمفونی زایندهرود» که بهدنبال روایت زندگی و طبیعت این نبض حیات هستند، هرچند ارزندهاند؛ اما بهدلیل نبود پیوست فرهنگی و رسانهای مستمر، تأثیر قابل توجهی در جلب توجه عمومی و فرهنگسازی حول محور احیای زایندهرود نداشتهاند. به این ترتیب، تلاشهای صورتگرفته بدون بستر فرهنگی مناسب، ضعیف و مقطعی باقی مانده و نتوانسته است جمعیت را به سمت حفاظت و احیای این رودخانه سوق دهد. از سوی دیگر، شاید یکی از دلایل این ناکامی، تطابقنداشتن انتظارات رسانهای و واقعیتهای عینی محیط زیست باشد.
وی تصریح کرد: رسانهها بهویژه سینما باید تأثیر عمیق و گستردهای در ایجاد آگاهی درباره مشکلات محیط زیستی و اجتماعی زایندهرود داشته باشند. برای اینکه احیای زایندهرود اولویتی اجتماعی معرفی شود، نیاز فوری به پیوست فرهنگی و رسانهای دارد که از محدودههای زمانی و مکانی فراتر برود و به حرکتی مستمر و هماهنگ تبدیل شود. این پیوست فرهنگی نه تنها باید تولید مستندات و آثار هنری را دربر گیرد، بلکه باید به دنبال جلب همکاری دانشگاهها، سازمانهای غیردولتی و سایر نهادهای اجتماعی نیز باشد تا جامعهای منسجم و آگاه حول محور زایندهرود ایجاد شود.
این کارشناس و منتقد سینما ضرورت و اهمیت جریانسازی رسانهای بهمنظور ایجاد آگاهی اجتماعی و ترغیب جامعه به مشارکت در پروسه احیای زایندهرود را غیرقابل انکار دانست و افزود: با استفاده از ظرفیتهای سینما و رسانه، ما قادر خواهیم بود تا یک داستان اجتماعی قوی به تصویر بکشیم که نه تنها حس مسئولیتپذیری مردم را نسبت به زایندهرود افزایش دهد، بلکه احساس عمیق تعلق و عشق به این میراث فرهنگی را در جامعه زنده نگه دارد. این مهم بهتدریج میتواند به جلب توجه دولت به مسئله احیای این شریان حیاتی و تخصیص منابع مناسب برای احیا و مدیریت زایندهرود منجر شود.
وی بیان کرد: فیلمهای سینمایی و مستند در کنار تولیدات متنوع رسانهای در بستر فضای گسترده مجازی، با توانایی خود در خلق روایتهای بصری، میتوانند همچون بستری مؤثر در آموزش و آگاهیبخشی به جامعه عمل کنند. تولید آثاری که نه تنها داستان زندگی روزمره مردم را در حاشیه زایندهرود به تصویر بکشند، بلکه به ابعاد عمیقتر فرهنگی، تاریخی و اجتماعی آن نیز بپردازند، میتواند جریانساز فرهنگ و حفظ هویت مرتبط با زایندهرود باشد.
سرتاج توضیح داد: با ترسیم چالشها و راهحلهای موجود، سینماگران و کنشگران فضای مجازی همگام با یکدیگر میتوانند تأثیرات عاطفی و اجتماعی بیشتری در مخاطب ایجاد کنند و به این وسیله، بر ایجاد تحول در اندیشه و رفتارهای اجتماعی مؤثر واقع شوند. بهطور کلی، احیای زایندهرود نیازمند استفاده از رویکردهای چندجانبهایست که سینما و رسانه بهمثابه ابزارهای مؤثر باید در آن نقش کلیدی ایفا کنند.
وی ادامه داد: بیتوجهی به این عناصر و شکلنگرفتن همکاریهای بینرشتهای میان سینما، رسانه و متخصصان محیط زیست و مسائل انسانی موجب بروز سوءمدیریت در زمینه احیا و حفظ زایندهرود خواهد شد. جامعه باید به اهمیت این شریان حیاتی و پیوندهای فرهنگی آن با زندگی روزمرهاش آگاهی یابد تا بتواند به شکل فعالی در فرآیند حفاظت و احیای زایندهرود مشارکت کند.
این کارشناس و منتقد سینما در پایان بیان کرد: بدون شک، زایندهرود نه تنها به معنای منبع تأمین آب، بلکه نمایانگر هویت، فرهنگ و تاریخ دیرینه فلات مرکزی ایران است و احیای آن مستلزم توجه جدی همگان، بهویژه اهالی سینما و رسانه خواهد بود. با ایجاد جریانهای رسانهای منسجم و پیوسته، میتوان امید داشت که زایندهرود دوباره همچون نمادی از زندگی و سرزندگی در فلات مرکزی ایران به تپش درآید و پیوندهای فرهنگی و اجتماعی میان اقوام گوناگون همچنان زنده بماند.
زهرا مظفریفرد
انتهای پیام