به گزارش ایکنا از اصفهان، سعید محسنی، نویسنده و مدرس دانشگاه در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده، به یکی از دغدغههای خود در ارتباط با عرصه فرهنگ و هنر پرداخته و نوشته است:
«به نام خالق زیباییها
ای کاش صرف مشق جنون میشدی تمام
از زندگانی آنچه به کسب هنر گذشت... (صائب)
مدتی قبل از طرف آموزش و پرورش مکلف شدم برای جلسهای که موضوع آن کیفیتبخشی آموزش هنر بود، مطلبی آماده کنم. گرچه این مهم به دعوت استانداری بود و جالب توجه که ماجرا دچار چنان حساسیتی شده که حتی استانداری به آن ورود پیدا کرده است، بر آن شدم تا در راستای این جلسه متنی کوتاه بنویسم که در حوصله جلسه باشد و در عین حال کاربردی.
گرچه کوشیدم پیشداوری درباره این جلسات را کنار بگذارم و دلخوش باشم به اصل دعوت؛ اما چنان شد که افتد و دانی و مطلب ماند روی دستم. از این روی گفتم اینجا منتشر کنم، شاید به دست اهالی آموزش و پرورش و دوستان استانداری و دیگر فعالان حوزه فرهنگ و هنر برسد؛ چون تجربه میگوید بعید است این جلسات دومی داشته باشد و اگر داشته باشد، قطعاً من در آن حضور نخواهم داشت.
در کتاب هویت اجتماعی کلاس دوازدهم، یعنی در بزنگاهی که آموزش و پرورش بناست چوب دوی امدادی آموزش را به دست متولیان آموزش عالی برساند، در تعریف فرهنگ آمده است: «فرهنگ شیوه زندگی گروهی از انسانهاست که با یکدیگر زندگی میکنند. خوراکیها، پوششها، گویشها، آداب و رسوم عروسی و عزاداری، آداب معاشرت، شیوههای گذران اوقات فراغت، شیوههای یاددهی و یادگیری، ارزشها و باورهای اخلاقی، نگرش به عالم و آدم و... از مصادیق فرهنگ بهشمار میآیند.»
اگر تعریف بالا را مبنا قرار دهیم، بیتردید اولین مؤلفه حفظ فرهنگ، پاسداشت شرایطیست که ارزشهای یادشده نه تنها به زیست خود ادامه دهند، بلکه از ظهور عواملی که ممکن است سبب اختلال در فرآیند کارآمدی آن گردند، پیشگیری کنند و به انباشت سرمایههای فرهنگی اهتمام ورزند.
حفظ ارزش افزوده فرهنگ مستلزم نگاهبانی از تنه اصلی درخت فرهنگ و هرس و تیمارداری آن از آفات و گزندهاییست که ممکن است سبب بیثمری آن گردد؛ از این روی میتوان ذات فرهنگ را امری قائم به ثبات اجتماعی دانست که سبب همگرایی و ایجاد قدرت فرهنگی خواهد شد.
در تعریف هنر، اشتراک نظری در طول تاریخ حاصل نشده است که بتوان به سادگی به آن استناد کرد؛ اما اگر ضریب مشترک تعاریف را در نظر بگیریم، پرداختن به زیبایی و تلاش برای خلق آن همراه با نوآوری و تکنیک از مصادیقیست که سبب میشود آثار هنری را از تولیدات فکری فرهنگی دیگر تمیز داد.
همنشینی فرهنگ و هنر به سبب آن است که فرهنگ بتواند با ایجاد ثبات از انباشت ارزشهای اجتماع خود دفاع کند و آثار هنری با روزآمدشدن، خلاقیت و به زیباترین شکل ممکن، سبب پیشگیری از زنگارگرفتن آیینه فرهنگ و در نتیجه پاککننده و درخشانکننده فرهنگ شوند.
یکی برای رسیدن به شرایطی ایستا در راستای انباشتهای فرهنگی بیشتر تلاش میکند و یکی با هجوم خلاقانه، در پی نوآوری و به چالشکشیدن این ارزشهاست، بهمنظور جلوگیری از نابودشدن آن بهواسطه مقاومت در برابر تغییر ناگزیر. هنر همپای تغییرات فرهنگی شکل عوض کرده و فرهنگ همیشه تحت تأثیر آثار هنری به ترمیم وجوه آسیبدیده خودش پرداخته است.
آنچه ماحصل سالها معلمیکردن من در تمام مقاطع تحصیلی آموزش و پرورش، دانشگاههای گوناگون، همکاری با سازمانها و مجموعههای متعدد فرهنگی و هنری و... بهمثابه مهمترین آسیبشناسی حوزه فرهنگ و هنر بهطور اعم و در درس یادشده بهطور اخص به چشم میآید، این است: جای فرهنگ و هنر عوض شده است.
دانشآموز ما مدام با تغییرات فرهنگی روبروست و در عرصه هنر مصرفکننده آثاریست که به هیچ روی قصد برهمزدن قواعد بازی ـ بازاری را ندارد. ثبات به عرصه خلاقه هنر آمده و سبب شده است تا آثار هنری فاقد تخیل و بلندپروازیهای هنرمندانه شود و بر مبنای نیاز بازار، به کالایی مصرفی و گاهی حتی تخدیری تبدیل گردد. از آن سوی در عرصه فرهنگ، نمودار تغییرات به شدت پرنوسان و ارزشهای فرهنگی بهواسطه احاطه رسانه و تصمیمات متولیان امر در حوزههای گوناگون، مدام در حال جا عوضکردن است.
ما مخاطب بیثباتی فرهنگی و ثبات هنری هستیم؛ این یعنی ناکارآمدی هر دو حوزه و تأثیر تصادعی مخاطرات آن که امروز غیرقابل کتمان است.
حمایت از ثبات فرهنگی برخواسته از زیست اجتماع و حمایت از تولید آثار خلاقانه هنریای که به قصد پرسشگری و برقانداختن زنگارهای فرهنگی پدید میآیند، اگر مبنای تغییر در نگرش فرهنگی هنری ما در سطح آموزش و پرورش بهطور اعم و درس فرهنگ و هنر بهطور اخص قرار نگیرد، پس از نزدیک به ۳۰ سال معلمی یا به تعبیر دقیقتر، ۵۰ سال دانشآموزی، معتقدم هیچ راه برونرفتی نخواهد داشت.»
انتهای پیام