کد خبر: 4259904
تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۰
در گفت‌وگو با ایکنا بررسی شد

دوران خانه‌نشینی امیرالمؤمنین(ع)؛ از حضور فعال اجتماعی تا آبادانی اقتصادی

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان گفت: دلبستگی امیرالمؤمنین(ع) به همبستگی جامعه اسلامی، وحدت و جلوگیری از نابودی اسلام چنان بود که همواره از حق خود برای خلافت سخن می‌گفت؛ ولی در عمل به نفع حفظ وحدت امت اسلامی موضع می‌گرفت.

اصغر منتظرالقائم عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان عمران و آبادانی اقتصادییکی از مهم‌ترین ادوار حیات مبارک امام علی(ع)، دوران خانه‌نشینی و سکوت آن حضرت بود که ضرورت بررسی و تأمل در آن لازم و اجتناب‌ناپذیر است. درباره این موضوع، سؤالاتی از این دست به ذهن متبادر می‌شود: آیا سکوت و خانه‌نشینی حضرت علی(ع) به معنای کناره‌گیری ایشان از حضور مؤثر اجتماعی و سیاسی بود؟ آیا این سکوت به معنای خودداری از مواجهه و درگیری با دستگاه خلافت بود؟ جایگاه و فلسفه سکوت از منظر خود حضرت چیست و فعالیت‌های اجتماعی امیرالمؤمنین(ع) در این دوره ۲۵ ساله در چه زمینه‌هایی بود؟ 

بر این اساس، خبرنگار ایکنا از اصفهان گفت‌وگویی با اصغر منتظرالقائم، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان انجام داده است که در ادامه متن آن را می‌خوانیم. 

ایکنا ـ چه شد که در میان امت پیامبر اسلام(ص)، یکی از مهم‌ترین وصایای ایشان، یعنی موضوع ولایت، دستخوش انحراف و دگرگونی شد؟ 

رسول گرامی اسلام(ص) در سرزمینی خشک، جهالت‌زده، بت‌پرست و ضلالت‌زده به رسالت مبعوث شد. ایشان در طول ۲۳ سال توانست تمدن نوینی در اين سرزمين پایه‌ریزی کند و با جامعه‌سازی و نظام‌سازی اسلامی در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، دولت خود را تشکیل دهد. آن حضرت موفق به تشکیل دولت بزرگی شد که تمام شبه‌جزیره به جز شام را دربرمی‌گرفت؛ بنابراین بيشتر شبه‌جزیره تحت فرمان حضرت رسول(ص) درآمد و به دست فرمانداران ایشان اداره می‌شد. 

آیا می‌توان چنین تصور کرد که رسول‌الله(ص) برای حفظ، اداره و تداوم این میراث عظیم نیندیشیده باشد؟ ایشان در يوم‌الانذار و غدیرخم وصایت و امامت را طبق دستور خداوند تعیین کرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ؛ هر که من مولا و فرمانروای اویم، علی مولای اوست، خدایا دوست بدار آن کس که او را دوست دارد و دشمن دار آن کس که او را دشمن دارد» و ۱۲ امام جانشین خود قرار داد و فرمود: «لَا یَزَالُ الْاِسْلَامُ عَزِیزًا الی اثنی عَشَرَ خَلِیفَةً کلهم من قُرَیْشٍ.» در صحیح بخاری و مسلم این روایت از قول پیغمبر اسلام(ص) آمده است که فرمود: «اسلام عزیز باقی نمی‌ماند، مگر به دوازده نفر خلیفه که همه آن‌ها از قریش هستند.» امیرالمؤمنین(ع) نیز در این‌باره فرمود: «امامت و جانشینی در بطن قریش و شاخه هاشم قرار داده شده است.» بنابراین پیامبر گرامی اسلام(ص) برای تداوم مدنيتی که ایجاد کرده بود، اندیشه مشخصی داشت و حسب دستور قرآن، علی بن ابیطالب(ع) را جانشین خود قرار داد. 

اما مع‌الاسف، امیرالمؤمنین(ع) در همان ابتدا با کودتای اشرافیت قبیله‌ای قریش و تقابلی مواجه شد که آن‌ها ایجاد کردند. این کودتا فرهنگ و ادبیات خاص خود را داشت و به دنبال دگرگونی و بازگشت به عصر جاهلیت بود؛ به همین دلیل آن‌ها کودتایی طراحی و برنامه‌ریزی کردند که در نتیجه آن سقیفه تشکیل شد و به شکل‌گيری خلافت و کنارگذاشتن حضرت علی(ع) انجامید. آن‌ها کودتای نظامی خود را با اشرافیت قبیله‌ای همراه کردند، قبیله‌ای به نام اسلم را به مدینه منوره آوردند و به‌دلیل حسادت‌های قبیله‌ای که با حضرت امیر(ع) داشتند، ایشان را کنار گذاشتند.

ایکنا ـ واکنش امیرالمؤمنین(ع) به این وقایع چه بود و چرا ایشان سکوت اختیار کرد؟ 

حضرت امیر(ع) دلبسته دنیا نبود؛ امیری بود که در آزادگی، دانش، پرهیز‌ و وفاداری، دینداری، فرزانگی، قدرت، مردانگی و عشق شهره بود و همانندی نداشت. ایشان انسانی آزاده‌ و دلداده به اسلام و پیغمبر(ص) بود و بنابراین، همت، گفتار، رفتار، منش، عبادت و تلاش‌هایش در راستای حفظ اسلام بود. امیرمؤمنان(ع) به وحدت اسلامی توجه ویژه داشت و در عین حال به بیان حقانیت اهل بیت(ع) برای امامت امت مصمم بود؛ ولی وقتی مشاهده کرد که اسلام گرفتار شورش‌های مرتدين شده است، ناگزیر سکوت کرد؛ البته در نامه‌ها و خطبه‌های خود، حقانیت اهل بیت(ع) را برای امامت بیان می‌کرد، چنانکه در خطبه‌های آن حضرت، اهل بیت(ع) همواره محق به رهبری مسلمانان معرفی می‌شدند و امام حدیث غدیر را هم در جمع مسلمانان بازگو می‌کرد.

حضرت امیر(ع) می‌خواست تداوم تمدن نبوی حفظ شود؛ بنابراین ناگزیر شد که سکوت کند؛ ولی علم و دانشی که داشت، هرگز خاموش نمی‌شد. ایشان همیشه به دفاع از اسلام می‌پرداخت، رفتار خلفا را تصحیح و از تحريفات جلوگيری می‌کرد. دلبستگی امیرالمؤمنین(ع) به همبستگی جامعه اسلامی، وحدت و جلوگیری از نابودی اسلام چنان بود که همواره از حق خود برای خلافت سخن می‌گفت؛ ولی در عمل به نفع حفظ وحدت امت اسلامی موضع می‌گرفت؛ بنابراین در سخنان خلیفه اول درباره حضرت امیر(ع) آمده است: «ای مسلمانان، این مرد وارث علم انبياست؛ هر که در صدق او شک کند، منافق است. سخن او مرا در جهاد بارها تحریص و دل مرا بسیار شاد کرد.»

ایکنا ـ آیا سکوت و خانه‌نشینی امیرالمؤمنین علی(ع) به معنای این بود که ایشان حضور مؤثر اجتماعی و سیاسی نداشت؟ 

حضرت امیر(ع) همواره از موقعیت خود برای تحکیم اسلام و بیان انحراف دستگاه خلافت استفاده می‌کرد، از جمله تاريخ هجری را پيشنهاد داد و هنگامی که خلیفه دوم می‌خواست به سرزمین فلسطین برود، ایشان قبول کرد که به جای خلیفه در مدینه منوره حضور داشته باشد و مدينه را اداره کند تا خلیفه از بیت‌المقدس بازگردد. به این ترتیب، امیرالمؤمنین(ع) با سماحت و بزرگواری در طول ۲۵ سال، به قضاوت، راهنمایی و مشاوره‌دادن به خلفا مشغول بود و پایه‌گذاری بسیاری از علوم را در اسلام و تمدن اسلامی آغاز کرد. 

دخالت‌ نکردن امیرالمؤمنین(ع) در سیاست خلفا، بیانگر بی‌علاقگی آن حضرت نبود، بلکه ایشان مصلحت می‌دانست برای اسلام به فعالیت‌های علمی بپردازد. سرمایه اجتماعی که امیرالمؤمنین(ع) در طول این ۲۵ سال تربیت کرد و فعالیت‌های علمی و اصلاحاتی که انجام داد، نقش مشورتی مهمی برای خلفا داشت. 

امیر ولایت بارها مسائل فقهی و شرعی را پاسخ می‌داد و عناصر لایق و توانمند فکری و فرهنگی تربیت کرد؛ مشاوره‌های سیاسی و نظامی به خلفا می‌داد و یاران خود را در دستگاه خلافت مشارکت می‌داد. پاسخگویی به نظرخواهی‌های دستگاه خلافت و سؤالات فقهی مردم و قضاوت‌هایی که حضرت امیر(ع) در دستگاه خلافت انجام می‌داد، همه نشان از حضور فعال ایشان داشت. این تلاش‌ها برای تبیین حقايق و جلوگیری از انحرافات بیشتر دستگاه خلافت بود؛ بنابراین حضرت امیر(ع) همواره خلفا را هدایت و راهنمایی و با بزرگواری برای حراست از کیان اسلام مجاهدت می‌کرد. 

آن حضرت در امور ديوانی و قضایی مثل مسائل خراج و تأسیس دیوان و مبدأ تاریخ اسلام، در شورای خلیفه شرکت و راهنمایی‌های لازم را مطرح می‌کرد. در زمان خلیفه سوم نیز که از بنی‌امیه بود و نسبت به اهل بیت(ع) حساسیت داشت، با وجود ممانعت بنی‌امیه از دخالت اهل بیت(ع) در امور، حضرت همچنان به راهنمایی‌های خود ادامه می‌داد. ایشان وقتی دید که عثمان دست بنی‌امیه را در دستگاه خلافت باز گذاشته است، نزد او رفت و گفت: «مگر خلیفه دوم به تو وصیت نکرد که آل ابی‌معيط و بنی‌امیه را بر مردم مسلط نکنی؟» و بار ديگر به عثمان فرمود: «بدان برترين بنده خدا، پیشوای عادل و درستکاری‌ است که هدایت شده و سنت رسول‌الله را برپا دارد و بدعت و باطل‌ها و نادرستی‌ها را از بین ببرد؛ بدترين بنده خدا پيشوای ستمکاری‌ است که گمراه باشد و ديگران به‌وسيله او گمراه شوند و از رسول خدا شنيدم که فرمود: در روز قیامت، پیشوای ستمکار را می‌آورند که با او عذر و ياری‌کننده‌ای نيست و او را به آتش می‌افکنند.»

امام علی(ع) بارها خلیفه سوم را راهنمایی می‌داد که مروان تو را از راه دین و مسیر حق منحرف خواهد کرد: «به خدا قسم، مروان نه در دین صاحب رأی است و نه درباره خودش. به خدا قسم، می‌بینم که تو را به زیر می‌آورد، نه که بالا ببرد.» سرانجام همین شد که خلیفه سوم راهنمایی‌های علی بن ابیطالب(ع) را نپذیرفت و شورشی علیه او در مدینه شکل گرفت و صحابه و مردم مصر، کوفه، بصره و يمن در مدينه جمع شدند و عثمان با توطئه بنی‌اميه به قتل رسید. 

ایکنا ـ تصور اغلب ما از فعالیت‌ها و عملکرد حضرت علی(ع)، بیشتر بر کنش‌های مذهبی، نظامی و سیاسی آن حضرت متمرکز است. حضور ایشان در حوزه اقتصادی چگونه بود؟ 

امیرالمؤمنین(ع) در ۲۵ سالی که از صحنه سیاسی اسلام به دور بود، تلاشگر اقتصادی برجسته‌ای بود که زمین‌های بایر را از خلفا می‌گرفت و به آبادانی آن‌ها می‌پرداخت؛ چاه‌هایی در این زمین‌ها حفر و نخلستان‌هایی احداث می‌کرد. نخلستان‌های امیرالمؤمنین(ع) در تاریخ مدینه منوره به نام‌هایی همچون منطقه عريض، ینبوع، ابیار علی و ام‌القراء مشهور بودند. حضرت ۲۶ مزرعه و نخلستان بزرگ تأسیس کرده بود و همه آن‌ها را برای منفعت عمومی وقف مسلمانان کرد.

فعالیت‌های اقتصادی آن حضرت بسیار گسترده بود؛ اما برای منفعت شخصی نبود. در وقفنامه، مسئوليت آن را به امام حسن(ع) داده بود. این میراث ارزشمند و تلاش‌های خستگی‌ناپذیر امیرالمؤمنین(ع) بود که امت اسلامی را در تداوم راه رسول‌الله(ص) حفظ کرد و برای تقویت و تداوم اسلام همیشه در تاریخ ماندگار خواهد ماند.

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام
captcha