کد خبر: 4260946
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۷
پرسش‌ها و پاسخ‌های قرآنی/ 1

آیا قرآن مردسالار است؟

از آیات قرآن، این نکته برداشت می‌شود که اولاً همه اهل بهشت از پدر، مادر، فرزند و... کنار هم و از یک گونه امکانات بهره‌مندند؛ پس اینکه لذات بهشت مردانه است، وجهی ندارد. ثانیاً وقتی هر چه دل بخواهد و چشم لذت ببرد، در آنجا وجود دارد، پس برای هیچ‌کس هیچ‌گونه نقصی وجود ندارد.

قرآن کریمنوشتار پیش رو، بخشی از فصل دهم کتاب «پرسش‌ها و پاسخ‌های قرآنی؛ دفتر نخست» است که 25 پرسش درباره جایگاه و شخصیت زن در قرآن را شامل می‌شود. این کتاب در مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، نمایندگی اصفهان در 13 فصل و 632 صفحه تألیف شده و مشتمل بر پرسش‌هایی است که افراد در خصوص آیات قرآن و در بازه‌های زمانی گوناگون، در تماس با کارشناسان این مرکز در اصفهان، جویای پاسخ آن‌ها شده‌اند و دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان مجموع این پرسش‌ها و پاسخ‌ها را در قالب کتاب یادشده، به زیور طبع آراسته است. در این شماره، پاسخ مربوط به سؤال «آیا قرآن مردسالار است؟» تقدیم خوانندگان می‌شود که در صفحات 343 تا 347 کتاب درج شده است.

آیا قرآن مردسالار است؟ چرا الفاظ قرآن همیشه جانب مردان را می‌گیرد و برای آنان امتیاز قائل است؟

اشکالی که معمولاً این روزها به قرآن گرفته می‌شود، این است که هر کسی با قرآن انس داشته باشد، درمی‌یابد که قرآن در بیشتر امور، جانب مردان را رعایت کرده است. در امور خانوادگی که «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ...؛ مردان سرپرست زنانند» را مطرح کرده یا فرموده: «وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ؛ و مردان بر آنان درجه برترى دارند.» در بعضی موارد نیز زدن زنان را جایز دانسته و فرموده است: «فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ...؛ و بعد در خوابگاه‌ها از ايشان دورى كنيد و اگر تأثير نكرد، آنان را ترک كنيد.» در امور آخرتی نیز حورالعین را به مردان وعده داده و زنان بهشتی را برای مردان مطرح کرده است. گویی همه چیز ساخته شده تا در خدمت مردان باشد و مردان هر تفریحی که خواستند، انجام دهند. در مقابل، برای زنان چیزی قرار نداده و اساساً ثواب‌ها و پاداش‌ها بیشتر برای مردان است.

برای پاسخگویی به این پرسش‌ها باید مقدماتی بیان کرد:

1. در بعضی زبان‌ها، ضمایر، کلمات، افعال، صفات و... برای مرد و زن (مذکر و مؤنث) یکی است و تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد؛ مثل زبان فارسی که در این امور بین زن و مرد هیچ تفاوتی نیست؛ نظیر «حسن رفت»، «زینب رفت»، «او رفت»؛ ولی در بعضی زبان‌ها مثل زبان انگلیسی، ضمایر برای زنان و مردان، متفاوت است؛ مثلاً برای زنان، She و Her و برای مردان، He و Him به‌کار می‌رود؛ ولی فعل‌ها یکی است؛ مثل Saw یا Went. صفات نیز یکی است و... .

در بعضی زبان‌ها مثل زبان عربی، بین مذکر و مؤنث، تفاوت وجود دارد و حتی اشیای عالم را براساس تقسیم‌بندی خاصی به مذکر و مؤنث تقسیم کرده‌اند؛ مثل «ذهب زید» و «ذهبت زینب» که برای اولی، ضمیر «هو» و برای دومی، ضمیر «هی» و برای زید، صفت‌های مذکر و برای زینب، صفات مؤنث به‌کار می‌برند. همچنین خورشید را مؤنث و ماه را مذکر می‌دانند. علاوه بر این، بین مفرد و جمع، یک حالت تثنیه نیز قرار داده‌اند؛ به همین دلیل برای فعل ماضی «رفت» که در فارسی، شش شکل و صیغه وجود دارد، در عربی، 14 شکل و صیغه در نظر گرفته شده است. همین امور باعث می‌شود که در عربی بتوان مطالب فراوانی را در عبارتی مختصر بیان کرد.

اگر شما متنی عربی را به فارسی یا انگلیسی ترجمه کنید، بسیار طولانی می‌شود و بسیاری از اسامی، افعال و... باید تکرار شود؛ اما باز به وضوح و روشنی عبارات عربی نیست؛ بنابراین تفاوت ضمیرهای مذکر و مؤنث و فعل‌ها، صفت‌ها و... باعث می‌شود که متن در عین اختصار، رسا باشد و در وقت مناسب بتوان اجمال‌گویی‌های خاصی انجام داد و چندپهلو صحبت کرد.

2. در زبان عربی، اصل بر مذکر آوردن است؛ بنابراین اولاً اموری که تک و منفرد است و از آن فقط یک فرد و یک نمونه وجود دارد، برای آن ضمیر مذکر به‌کار می‌برند؛ نظیر خداوند که «الله» و «رحمان» است و همیشه ضمیر مفرد مذکر غایب به آن برمی‌گردد. 

ثانیاً، هر وقت گروهی مذکر و مؤنث در جایی باشند و بخواهیم با ضمیر و اسم اشاره با آنان صحبت کنیم، همیشه آن‌ها را مذکر حساب می‌کنیم.

ثالثاً، در امور قانون‌گذاری، وعده و وعید و...، از «من» موصول استفاده می‌کنند؛ یعنی «هر کس» و به آن ضمیر مذکر برمی‌گردد.

رابعاً، اموری که مختص زنان است و مردان به هیچ نحوی آن را ندارند و موجب اشتباه زن یا مرد نمی‌شود، به گونه مذکر به‌کار می‌رود؛ مثلاً گفته می‌شود: «امرأة حائض»، در حالی که باید گفته می‌شد: «امرأة حائضة»؛ ولی چون هیچ مردی حیض نمی‌شود، این وصف برای زنان به‌صورت مذکر به‌کار می‌رود و همچنین چون هیچ مردی آبستن نمی‌شود، می‌گویند: «امرأة حامل»؛ ولی علم که مشترک بین زن و مرد است، دو صورت دارد: «رجل عالم» و «امرأة عالمة.»

خامساً، بعضی اموری که مذکر و مؤنث دارند و هر دو نیز استعمال می‌شود، ولی مذکر آن فصیح‌تر است، در قرآن مذکر به‌کار رفته؛ مثل کلمه «زوج» در آیه «وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ...؛ و گفتيم اى آدم خود و همسرت در اين باغ سكونت گيريد» یا آیه شریفه «فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى؛ پس گفتيم اى آدم در حقيقت اين ابليس براى تو و همسرت دشمنى خطرناک است، زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيره‏‌بخت گردى.» «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ...؛ پس دعاى او را اجابت کردیم و يحيى را به او بخشيديم و همسرش را براى او شايسته و آماده حمل كرديم، زيرا آنان در كارهاى نيک شتاب مى‌کردند.»

3. انسان دارای دو نفس است؛ نفس برین و نفس فرودین. انسان به اموری که منشأ آن نفس برین است، افتخار می‌کند و از اموری که سرچشمه آن نفس فرودین است، منزجر و متنفر است؛ مثلاً اگر احسان یا فداکاری کرده که منشأ آن کمالات انسانی است، به آن افتخار می‌کند؛ ولی اگر حیوان ضعیفی را برای تفریح آتش زده، از کارش منزجر است.

4. انسان‌های منحط و منحرف در طبیعت و در امر باطل خود دوگونه‌اند؛ گاهی نقش فاعلی و گاهی نقش مفعولی دارند. معمولاً فاعلان به فاعل‌بودن خود افتخار می‌کنند و مفعولان، خود را تحقیرشده می‌دانند؛ مثلاً زنا از نظر شرع حرام است و فاعل و مفعول هر دو باید شلاق بخورند؛ ولی مرد زانی و طایفه او از این عمل سرافکنده نیستند، در حالی که خانواده زن سرافکنده و شرمسارند.

همچنین است غاصب و کسی که مالش غصب شده. با اینکه اساساً مغضوب‌منه یا مظلوم گناهی مرتکب نشده‌اند یا زنی که با زور با وی زنا شده، گناهی مرتکب نشده است و زناکننده با زور، به اشد مجازات محکوم می‌شود؛ ولی با این حال، عرف آن زن را با دید حقارت می‌نگرد.

5. از آنچه در مقدمه سوم و چهارم بیان شد، نتیجه می‌گیریم که عرف به هر دلیل، از بیان لذت‌های مردانه و فاعلانه و شنیدن آن تنفر و انزجار ندارد؛ اما به هیچ نحو گفتن و شنیدن لذت‌های زنانه و مفعولانه را تحمل نمی‌کند.

حال با توجه به آنچه گذشت، مردسالار بودن قرآن را بررسی می‌کنیم. از مقدمه دوم معلوم می‌شود بسیاری از جملات قرآن عمومیت دارد و شامل زن و مرد، هر دو می‌شود. در قرآن هم درباره «حورالعین» و هم درباره «ولدان مخلدون» آیاتی وجود دارد؛ ولی نمود حورالعین به‌دلیل مطالبی که بیان شد، بیشتر است؛ یعنی همه فکر می‌کنند که فاعل‌اند و حورالعین به‌‌مثابه همسر در اختیار آنان قرار می‌گیرد؛ بنابراین از درخواست و گفتن آن ابایی ندارند.

از دعاهای مأثوره نیز می‌توانیم شاهدی برای این مطلب به‌دست آوریم. از جمله اینکه در دعا چنین می‌خوانیم: «اللَّهُمَّ زَوِّجْنِی مِنَ الْحُورِ الْعِینِ؛ خداوندا حورالعین را به ازدواج ما درآور.» این جملات در ادعیه فراوان به چشم می‌خورد؛ ولی از سوی زنان «زوجنا بالغلمان أو الوالدان» وجود ندارد، با اینکه این هر دو در قرآن وجود دارد.

علاوه بر این، در جای خود بحث شد که احتمالاً باغ‌هایی با نهرهای روان، حورالعین و... اوج خواسته‌های یک انسان در محیط داغ استوایی است که خداوند آن خواسته‌های روحی را که انسان در دنیا تصور می‌کند، مطرح کرده تا بگوید بهشت و نعمت‌های آخرتی از این‌ها بسیار برتر است؛ مثل اینکه به کودک که اوج لذتش در خوردن بستنی است و فقط حس چشایی‌اش به فعلیت رسیده، گفته می‌شود: «ازدواج از هر بستنی شیرین‌تر است.»

قرآن نیز با آیاتی نظیر «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ؛ و براى نيل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى كه پهنايش به قدر آسمان‌ها و زمين است و براى پرهيزگاران آماده شده، بشتابيد.» یا آیه «سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ...؛ براى رسيدن به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش چون پهناى آسمان و زمين است...»، آنان را به این فکر می‌اندازد که اگر عرض بهشت این‌قدر است، پس طول آن چقدر است تا کم‌کم به این فکر بیفتند که بهشت بسیار والاتر از امور دنیایی است. آن‌گاه با آیات دیگری نظیر «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ أُكُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا...؛ وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده، اين است كه از زير درختان آن نهرها روان است، ميوه و سايه‏‌اش پايدار است»، به آنان می‌فهماند که نهر شیر، نهر عسل و میوه‌های دائمی، همه مَثَل هستند و حقیقت بسیار بالاتر از این‌هاست.

همچنین وقتی انسان از خود می‌پرسد که آیا در بهشت، همسر، فرزندان و پدران او همراه وی هستند یا نه، خداوند این را نیز ممکن دانسته و فرموده است: «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ...؛ و كسانى كه گرويده و فرزندانشان آن‌ها را در ايمان پيروى كرده‏‌اند، فرزندانشان را به آنان ملحق خواهيم كرد.» یا می‌فرماید: «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ؛ همان بهشت‌هاى عدن كه آنان با پدرانشان، همسرانشان و فرزندانشان كه درستكارند، در آن داخل مى ‌شوند و فرشتگان از هر درى بر آنان درمى‌‏آيند و به آنان مى‏‌گويند درود بر شما به پاداش آنچه صبر كرديد، راستى چه نيكوست فرجام آن سراى.» یا فرمود: «هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ؛ آن‌ها با همسرانشان در زير سايه‌‏ها بر تخت‌ها تكيه مى‏‌زنند.» همچنین می‌فرماید: «الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ تُحْبَرُونَ يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِصِحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَأَنْتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ همان كسانى كه به آيات ما ايمان آورده و تسليم بودند، شما با همسرانتان شادمانه داخل بهشت‏ شويد، سينی‌هايى از طلا و جام‏‌هايى در برابر آنان مى‏‌گردانند و در آنجا، آنچه دل‌ها آن را بخواهند و ديدگان را خوش آيد، هست و شما در آن جاودانيد.»

از این نمونه آیات، نکات متعددی برداشت می‌شود؛ اولاً همه اهل بهشت از پدر، مادر، فرزند و... کنار هم و از یک گونه امکانات بهره‌مندند؛ پس اینکه لذات بهشت مردانه است، وجهی ندارد. ثانیاً وقتی هر چه دل بخواهد و چشم لذت ببرد، در آنجا وجود دارد، پس برای هیچ‌کس هیچ‌گونه نقصی وجود ندارد.

انتهای پیام
captcha