کد خبر: 4268034
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۶
شهدای اسفند‌ماه/ ۱

حمید باکری؛ روح بی‌قرار میدان‌های نبرد

شهید حمید باکری، نمونه‌ای کامل از یک انسان متقی و دعای همیشگی‌اش در نماز، «اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ» بود که در ششم اسفندماه سال ۱۳۶۲ مستجاب شد و او به آرزوی دیرینه‌اش، یعنی شهادت در راه خدا نائل آمد.

شهید حمید باکریدر آذرماه سال ۱۳۳۴، در شهر ارومیه، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را حمید گذاشتند. کودکی او از همان آغاز با رنج و فقدان همراه شد؛ چراکه مادر را در سنین خردسالی از دست داد؛ اما این مصیبت به جای آنکه او را ضعیف کند، روحیه‌ای مقاوم و استوار در او پرورش داد. حمید باکری از همان دوران کودکی، نشانه‌های بزرگی و رشادت را در خود داشت. تحصیلاتش را در مدارس ارومیه، از جمله دبیرستان فردوسی به پایان رساند، در حالی که در همان سال‌ها، بذر مبارزه و مقاومت در دلش کاشته شد. 

شهادت برادر، جرقه‌ای برای مبارزه 

زندگی حمید باکری با شهادت برادر بزرگش، علی که رژیم ستم‌شاهی او را به خاک و خون کشید، وارد مرحله‌ای جدید شد. این واقعه تلخ، حمید را با حقایق سیاه سیاسی و فساد دستگاه حاکم آشنا کرد. پس از پایان خدمت سربازی، همراه برادرش مهدی، مبارزات خود را علیه رژیم شاه آغاز کرد. در سال ۱۳۵۵، به ظاهر برای ادامه تحصیل، راهی دیار غربت شد؛ ابتدا به ترکیه رفت، سپس برای گذراندن دوره‌های چریکی به سوریه عزیمت و پس از آن به آلمان سفر کرد؛ اما فقط یک هفته در کلاس‌های دانشگاه حاضر شد و با شنیدن خبر هجرت امام خمینی(ره) به پاریس، به سوی ایشان شتافت و سپس برای تهیه اسلحه، بار دیگر به سوریه بازگشت.

با پیروزی انقلاب اسلامی، حمید باکری به ایران بازگشت و به سپاه پاسداران پیوست. او در مقام فرمانده عملیات، مبارزه با گروه‌های ضدانقلاب آشوب‌‌زا را آغاز کرد. نقش حمید در پاک‌سازی منطقه سرو و آزادسازی شهرهای مهاباد، پیرانشهر، بانه و سنندج، بسیار برجسته و تعیین‌کننده بود. او همچنین در تشکیل و سازمان‌دهی بسیج ارومیه، نقشی فعال و مؤثر ایفا و همواره بر اهمیت بسیجی‌ها و قدرت الهی آنان تأکید می‌کرد. 

جنگ تحمیلی؛ عرصه تجلی ایمان 

با آغاز جنگ تحمیلی، حمید باکری به جبهه آبادان شتافت و پس از دو ماه به ارومیه بازگشت. او برای مدتی در شهرداری در مقام مسئول بازرسی فعالیت کرد؛ اما روحش بی‌قرار جبهه‌ها بود؛ بنابراین دوباره به نبرد بازگشت و فرماندهی خط مقدم ایستگاه ۷ آبادان را بر عهده گرفت. او در خاطرات خود، از بسیجی‌ها با احترام و عطوفت یاد می‌کرد و تأکید داشت که حضور آن‌ها در خط مقدم، نیرو و ایمان او را تقویت می‌کند. باکری همیشه می‌گفت جنگ، فرزندان ایران را به سمت معنویت سوق داده و آن‌ها را از زندگی مادی دور کرده است.

حمید باکری در عملیات‌های بزرگی مانند فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل و والفجر شرکت داشت. در عملیات بیت‌المقدس، فرمانده گردان تیپ نجف اشرف بود و نقش مؤثری در آزادسازی خرمشهر ایفا کرد. در عملیات مسلم بن عقیل، با وجود مجروح‌شدن، از پای ننشست و به فرماندهی تیپ حضرت اباالفضل(ع) منصوب شد. در عملیات والفجر، با وجود زخم‌های شدید، همچنان در خط مقدم حضور داشت و فرماندهی نیروها را بر عهده گرفت. 

شهادت؛ آخرین تصویر از مردان بزرگ 

حمید باکری سرانجام در عملیات خیبر، به آرزوی دیرینه‌اش رسید. در شب چهارشنبه، سوم اسفند ۱۳۶۲، او همراه گروهی از پیشتازان، مخفیانه به عمق خاک دشمن نفوذ کرد و پل مجنون را به تصرف درآورد؛ پلی که بعدها به افتخارش، «پل حمید» نامیده شد. در جریان این عملیات، با وجود مقاومت شدید دشمن، حمید و یارانش با نارنجک و آرپی‌جی در مقابل انبوه نیروهای زرهی دشمن ایستادگی کردند. پس از دو روز نبرد سخت، حمید باکری بر اثر اصابت گلوله آرپی‌جی به شهادت رسید و پیکر مطهرش در میدان نبرد باقی ماند. یاد و خاطره او به‌مثابه مفقودالاثر، در دل‌های مردم ایران جاودانه شد. 

شهید حمید باکری، نمونه‌ای کامل از یک انسان متقی بود. او که به ولایت یقین داشت، همواره در پی رضایت خداوند بود. گفتارش راستی، منشش میانه‌روی و رفتارش فروتنانه بود. باکری از وابستگی‌های دنیوی فرار می‌کرد و همواره به دنبال عمل بود، نه حرف. دعای همیشگی او در نماز، «اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ» بود که در ششم اسفندماه سال ۱۳۶۲ مستجاب شد و او به آرزوی دیرینه‌اش، یعنی شهادت در راه خدا نائل آمد.

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام
captcha