نوروز، جشن باستانی ایرانیان که ریشهای هزاران ساله و تاریخی در فرهنگ این مرز و بوم دارد، از نگاه گردشگران خارجی نیز دور نمانده و آنها نیز در سفر به ایران، به این گنجینه ملی پرداختهاند. در این خصوص، خبرنگار ایکنا از اصفهان به سراغ فرهاد کتیرایی، دکترای علوم جغرافیایی و پژوهشگر و کارشناس رسمی گردشگری رفته است. در ادامه، بخش اول صحبتهای این پژوهشگر را میخوانیم.
منابعی که از دوران باستان به جا مانده است، همچون کتیبهها، سفالنوشتهها و منظومههای گوناگون ادبی مانند ویس و رامین، اشعار حافظ و... به نوروز اشاره دارد و میتوان به آنها استناد کرد؛ اما اگر بخواهیم سفرنامههایی را که گردشگران خارجی در سفر خود به ایران درباره سال نو و نوروز نوشتهاند، بررسی کنیم، گمان میکنم بیشتر بتوانیم از سدههای میانه به بعد به این موضوع بپردازیم.
در حدود سالهای ۸۶۰ تا ۹۴۰ میلادی، یکی از شاعران سرزمین اندلس به نام ابن عبد ربه اندلسی به ایران سفر و در کتاب خود با نام «العقد الفرید» به هدایایی اشاره میکند که هنگام نوروز در دربار عباسیان اهدا میشده است. شاید بتوان گفت این کتاب قدیمیترین منبع به قلم خارجیانیست که به نوروز پرداختهاند.
از آنجا که نویسنده این کتاب، شاعر نیز بوده، به بعضی از اشعار دبیران و شاعرانی که در عید نوروز برای خلفا و بزرگان میسرودهاند نیز در کتاب خود اشاره کرده است.
جهانگردی به نام گارسیا دسیلوا که اهل اسپانیا بوده، در زمان شاه عباس صفوی و حدود سال ۱۶۱۷ میلادی، در خصوص حال و هوای عید نوروز در ایران چنین مینویسد: «شب عید نوروز است و شاه همه اهالی اردو را آش و پلو مهمان کرده و به همه ۱۰ شاهی عیدی داده است. شرکتکنندگان ظرفی از مس یا برنج در دست داشتند که آن را پر از آب میکردند و محتوای ظرف را با فشار به سوی دیگران میپاشیدند. گاهی نیز ظرف پر از آب را به سوی یکدیگر میانداختند، چنانکه سر بسیاری از آنها میشکست و برخی بر اثر این ضربات جابهجا کشته میشدند.» این مطلب به جشن آبپاشان در شب عید نوروز اشاره دارد.
پیترو دلا واله ایتالیایی نیز جهانگرد دیگریست که در همان دوران به ایران سفر میکند و به پرتابکردن ظروف آب به یکدیگر و کشتهشدن افراد در جشن آببازی نوروز اشاره کرده است.
بازرگانی روس به نام فدوت آفاناس یویچ کاتوف در سال ۱۶۲۳ تا ۱۶۲۴ میلادی، یعنی همزمان با دوران صفوی به ایران سفر میکند. او در خصوص حال و هوای نوروز چنین نوشته است: «مردم تخممرغهای قرمز را با دست میشکستند. افراد با یکدیگر روبوسی و در اتاقها و باغهای خود فرش پهن میکردند و روی آن نیز اثاث گرانقیمت میگذاشتند. همه دکانها را با رنگ سفید رنگ میزدند و با گل میآراستند. هنگام صبح در همه مغازهها و خانهها، شمع و پیهسوزها را با گل میآراستند. در این روزها دادوستد و کسبوکار تعطیل بود و فقط در میدانها بازی و نمایشهای گوناگون ترتیب داده میشد. در محوطه کاخ برای سرگرمی مهمانان، چند نفر کشتی میگرفتند. بندبازان، دلقکها و تردستان شیرینکاری میکردند. گاه جنگ گاوها و قوچها را نیز به راه میانداختند.»
شاردن، جهانگرد معروف فرانسوی در گزارش بسیار خوبی که از مراسم نوروز نگاشته است، چنین مینویسد: «ایرانیان در پیوند با سنتهای باستانی در شب نوروز، تخممرغهای رنگشده به يکديگر هدیه میدادند. آنان بر این باورند که تخممرغ مایه پیدایی و تکوین حیات موجودات است. شاه حدود ۵۰۰ تخممرغ رنگی به زنانش داد. تخممرغها درون بستهای طلایی قرار داشت و چهار نقاشی مینیاتوری هم آن را تزئین میکرد. شاه بر سر سفره میان زنان سلطنتی نشست که غرق در جواهرات بودند. گفتوگوی صمیمانهای بین افراد در جریان بود؛ سپس به دستور شاه، نوازندگان، خوانندگان و رقاصان وارد شدند و حاضران را سرگرم کردند.
در اتاقی دیگر، منجم دربار تلاش میکرد لحظه دقیق آغاز سال را تخمین بزند. به محض آنکه خبر تحویل سال را داد، ترقهها و فشفشهها به آسمان پرتاب شد و خدمتگزاران زنان دربار گریه شادی سر دادند. در همان زمان، محافظان کاخ با شلیک تفنگها و توپها خبر را عمومی کردند. گروهی رسمی در میدان نقش جهان بر طبلهایشان کوبیدند و در سرنا دمیدند. فریادهای شادی در هوا پراکنده شد. خواجهها بستههای اسفند را گشودند و دانههای آن را در آتش انداختند، بهطوریکه هوا بوی خوش گرفت. شاه مانند تمام دیگر ایرانیان، وقتی سال تحویل شد، به آب نگریست؛ به این معنا که آب روشناییست و اگر کسی هنگام تحویل سال به آن نگاه کند، در تمام سال حس خوشحالی خواهد داشت. چند آیه از قرآن خوانده شد و همگی لباس نو پوشیدند و آب و گلاب نوشیدند. به بزرگترها و خودشان و دوستان تبریک گفتند و شیرینی پخش کردند. بزرگان به اعضای خانواده خود، خدمتکاران و دوستان هدیه دادند و بین فقیران، درویشان و سیدهای بومی صدقه پخش کردند.
در کاخ شاه ضیافت مفصلی با موسیقی برای فرماندهان نظامی، شخصیتهای بلندمرتبه شهری، نمایندگان خارجی و بازرگانان برجسته برگزار شد. نوع هدیهای که به شاه میدادند، در بهدستآوردن و نوع منصبی که دریافت میکردند، تأثیر داشت. در دیگر خانهها نیز بهترین شامها تدارک دیده شد و همگی آن موقع را با موسیقی، دید و بازدید و تبادل هدایا با خوشی گذراندند. بچهها مخصوصاً بسیار خوشحال بودند؛ میدویدند، هدایای بسیاری دریافت میکردند، بازیهای گوناگونی بهویژه شکستن تخممرغ انجام میدادند، چوگان، کشتی و سوارکاری نگاه میکردند و بسته به جایگاه هر فرد، هدیهای داده میشد. شاه در تالار مینشست و هدایا را پخش میکرد. هدایا معمولاً کیسههای رنگی کوچکی از سکههای طلا و نقره بود که به درباریان، خویشان، خدمتکاران خانه و نمایندگان خارجی داده میشد. شاه در عوض از طرف اعضای حرم، وزیران، نمایندگان گروههای اجتماعی و حرفهها، حاکمان ایالتی و نمایندگان کشورهای همسایه هدایای گرانبهایی دریافت کرد.
در اصفهان در همه روزهای عید، مقابل درب کاخ شاه مراسم سرور با رقص و طرب، آتشبازی و صحنههای کمدی برگزار میشد و هر فردی هشت روز عید را با شادی بیپایان به سر میبرد.
ایرانیان در بهاران، کوزههایی پر از سبزه درست میکنند که مشاهده آن چشم را نیرو و دل را نشاط میبخشد. با این کوزهها خانه خود را میآرایند. با پارچههای کاملاً خیس این کوزهها را میپوشانند و آنها را پر از آب میکنند. روز اول سال را عید جامه نو مینامند؛ زیرا طبق سنتی که از قدیم به جا مانده است، همه مردم از دارا و بیچیز در روزهای عید باید لباس نو و تمیز بر تن داشته باشند.»
فردی به نام کمپفر از آلمان در سالهای ۱۶۸۳ تا ۱۶۹۳ میلادی به ایران سفر میکند. او نیز گزارشی از سفر خود نوشته و چنین بیان کرده است: «در میدانهای عمومی با نقاره، شیپور و سنج، از نیمهشب تا ظهر نوازندگی میکنند. پس از آن مردم بلافاصله محل کار خود را ترک میگویند و همه با هیاهو و خوشحالی به مساجد، میدانها و ساختمانهای عمومی رومیآورند. همه به هم تبریک میگویند، همهجا پر از شادی و سرزندگیست. بازی میکنند. شعرا و هنرپیشگان عرض هنر میکنند. در جلسات و دستجات مذهبی شرکت میجویند تا اینکه روز به پایان میرسد و آنگاه باز هرکس در چهاردیواری خود دنباله جشن و شادی را میگیرد.»
زهرا مظفریفرد
انتهای پیام