در میان آیینها و مناسک دینی، قربانیکردن یکی از کهنترین و پررمز و رازترین رفتارهای بشریست؛ عملی که از قرنها پیش، آدمی به واسطه آن کوشیده تا بخشی از داشتههای خود را فدای وجودی والاتر به نام معبود کند؛ گاه در ایام کفر و نفاق برای بتها و گاه در روزگاران یکتاپرستی، برای پروردگار بیهمتا.
قربانیکردن از همان آغاز تمدن بشر، نشانی از بندگی و تسلیم بوده است. در روزگاری که هنوز آیین توحید نازل نشده بود و بشر با بتها و خدایان ساختگیاش سروکار داشت، قربانیکردن بهمثابه آیینی مقدس، جایگاه ویژهای در عبادت داشت. قبایل گوناگون حیوان، انسان، غله، میوه یا حتی اعضای بدن را برای خدایان قربانی میکردند تا خشم آنها را فروبنشانند، باران ببارد یا حاصلخیزی زمین افزون شود.
این آیین گرچه با جهل و وهم آمیخته بود، اما ریشهای عمیق در تمایل فطری انسان به تقرب داشت. انسان از روز اول میدانست که برای رسیدن به چیزی بزرگتر از خود، باید بخشی از داشتههای خود را بدهد.
با ظهور آیین توحید، قربانی از شکل خرافی و خشونتبارش فاصله گرفت و معنایی جدید یافت. قرآن کریم وقتی به قربانی اشاره میکند، میفرماید: «لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَٰكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَىٰ مِنْكُمْ»؛ یعنی گوشت و خون قربانی به خدا نمیرسد، بلکه تقوای شماست که نزد او جایگاه دارد. این آیه، چرخشی بزرگ در معنای قربانی را نشان میدهد. حالا دیگر قربانی نه برای خشنودکردن خدایی خشمگین، بلکه برای پرورش دل و پالایش روح بود.
در این میان، یکی از برجستهترین روایات قربانی، قصه ابراهیم خلیلالله و فرزندش اسماعیل است؛ داستانی که هم در قرآن آمده، هم در تورات و انجیل و با اندکی تفاوت در جزئیات، در هر سه دین ابراهیمی روایت شده است. ابراهیم در رؤیایی چندباره میبیند که باید اسماعیل را قربانی کند. آنقدر این رؤیا روشن و تکرارشونده است که در جانش یقین مینشیند. وقتی ماجرا را با اسماعیل در میان میگذارد، فرزندش با ایمان و تسلیم پاسخ میدهد: «... يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ؛ پدرم آنچه را به آن مأمور شدهای، انجام بده؛ اگر خدا بخواهد، مرا از شکیبایان خواهی یافت.»
پدر کارد بر گلوی پسر میگذارد؛ اما کارد نمیبُرد. صدایی از غیب میرسد که «ای ابراهیم! رؤیای خود را تصدیق کردی، ما این قربانی را آزمونی بزرگ برای تو قرار دادیم» و به جای اسماعیل، گوسفندی از جانب خدا فرستاده میشود تا ذبح شود.
این ماجرا نمادی از نهایت تسلیم و ایمان است، هم برای پدر و هم برای پسر؛ اما نکته مهمتر در این روایت، آنجاست که خداوند در قرآن میفرماید: «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ؛ و ما اسماعیل را در برابر قربانی بزرگی از ذبحشدن رهانیدیم.» مفسران این «ذبح عظیم» را همان گوسفند نازلشده دانستهاند؛ اما برخی از اهل معنا آن را نشانی از آینده میدانند؛ آیندهای که در آن فرزندی دیگر از نسل ابراهیم، این بار نه در خواب، که در بیداری و نه با دخالت فرشتهای برای نجات، که با شمشیرهای آغشته به کینه اموی، در سرزمین کربلا قربانی میشود: حسین بن علی، سیدالشهدا(ع).
در واقعه عاشورا، آنچه به چشم میآید، نهتنها قربانیشدن انسانی پاکسرشت، بلکه بازخوانی عمیقترین لایههای مفهوم قربانیست. حسین(ع) نه فقط خود، که خانوادهاش، یارانش و حتی کودک ششماههاش را به مذبح عشق میبرد تا راهی از حقیقت برای بشریت باز کند. اگر قربانی ابراهیم، نماد تسلیم و ایمان بود، قربانی حسین(ع) تجلی آگاهی و بیداریست. اگر ابراهیم از فرزندش گذشت، حسین(ع) خود را فدای فرزندان آینده کرد.
پیش از شهادت امام حسین(ع)، ذبحشدن پاکان و مقربان الهی، در برهههای دیگری از تاریخ نیز سابقه دارد.
طبق گزارشهای تاریخی که در منابعی مانند «تاریخ طبری» و تفاسیر قرآنی آمده است، حضرت یحیی(ع) بهدلیل مخالفت با ازدواج حرام پادشاه زمان خود که قصد داشت با زنی از محارم خود ازدواج کند، مورد غضب قرار گرفت. آن زن برای رسیدن به خواستهاش، سر حضرت یحیی(ع) را خواست و پادشاه نیز دستور قتل او را داد. در بعضی منابع آمده که سر حضرت یحیی(ع) را بریدند و در تشت زرینی برای آن زن آوردند. در این معنا، یحیی کشته و حتی به نوعی، قربانی ایستادگی بر حق شد.
از این روایات تاریخی که بگذریم، قربانیکردن بهمثابه یکی از مناسک دینی، فقط کشتن حیوان یا انسان نیست؛ قربانی، دلبریدن است؛ بریدن از آنچه برای آدمی عزیز است تا دل بسپارد به چیزی عزیزتر.
عید قربان، روزیست که مسلمانان جهان به یاد آن قربانی ابراهیمی، گوسفند یا گاوی ذبح میکنند؛ اما مهمتر از آن باید به یاد داشته باشند که اصل این آیین، تزکیه نفس و پاکسازی جان از تعلقات است. ما نیز باید از خود بپرسیم: امروز، چه چیزی در جان ما باید قربانی شود؟ نفس ما، خشم ما، کینه ما، دنیاطلبی ما، غرور ما یا … .
در طول تاریخ، از بتپرستانی که قربانی را وسیلهای برای کسب رضایت بتها میدانستند، تا انبیا و اولیایی که قربانی را راهی برای بندگی و تقرب به خدا میدیدند، مسیری طی شده است که در هر گام آن، انسانیتر و الهیتر شدهایم. این مسیر اما هنوز ادامه دارد. هنوز انسانهایی هستند که قربانی را فقط در ذبح حیوانات میبینند، نه در کشتن وسوسههای نفسانی و اما کسانی هم هستند که جانشان را بیصدا فدای ایمان، آزادی و حقیقت میکنند. عید قربان، جشن زندهبودن این معناست؛ معنای بلند گذشتن از خویشتن برای خالق و معبود.
انتهای پیام