کد خبر: 4294875
تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱۴۰۴ - ۱۷:۵۳
در خانه حکمت اصفهان بررسی شد

نسبت فلسفه با دین، جنگ، ادبیات و سیاست چیست

چیستی فلسفه، ویژگی‌های فلسفه‌ورزی و نسبت فلسفه با پدیده‌هایی مانند دین، جنگ، ادبیات و سیاست، موضوعاتی بود که در نخستین روز «مدرسه تابستانه فلسفه و زندگی» بحث و بررسی شد.

فلسفه‌ورزیبه گزارش ایکنا از اصفهان، نخستین روز از سلسله‌درس‌گفتارهای «مدرسه تابستانه‌ فلسفه و زندگی» با موضوع نسبت علوم انسانی و فلسفه، امروز، ۲۶ تیرماه در خانه حکمت اصفهان برگزار شد. 

خانه حکمت مجموعه‌ای‌ست که به‌منظور احیا و تقویت تفکر فلسفی، حفظ میراث مکتب فلسفی اصفهان و شناساندن آن به جامعه ایرانی و پاره‌ای اهداف مرتبط دیگر، در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۶ به همت جمعی از استادان حوزه و دانشگاه در اصفهان تأسیس شد.

در ابتدا، حمید علایی‌نژاد، پژوهشگر و نویسنده حوزه فلسفه در پاسخ به این پرسش کلیدی که «اساساً فلسفه چیست و به چه کاری، فلسفه‌ورزی می‌گویند؟» اظهار کرد: در زندگی و تعاملات روزمره، بارها با پرسشی از نوع «فلسفه کارت، حرفت، رفتارت و... چه بود؟» مواجه شده‌ایم. در این موارد، فلسفه را جدا از معنای اصلی آن، یعنی دوستداری دانش، به معنای دلیل به‌کار برده‌ایم؛ اما به راستی فلسفه چیست؟ اختلاف نظرهای فراوانی در بین جواب‌های فیلسوفان در این خصوص وجود دارد، مانند اینکه فلسفه دقیقاً همان است که فیلسوفان به آن می‌پردازند؛ اما فیلسوفان دقیقاً به چه کاری می‌پردازند؟

وی در توضیح ویژگی‌های فلسفه‌ورزی بیان کرد: اولین ویژگی آن است که فلسفه‌ورزی در بستر زبان اتفاق می‌افتد و البته با پرسش و مسئله شروع می‌شود. استدلالی‌بودن خصیصه سوم است. فلسفه‌ورزی قبل از تجربه حسی به وقوع می‌پیوندد ‌و با روش‌هایی غیر از مشاهده و آزمایش که در سایر علوم به‌کار می‌رود، سر و کار دارد، مانند تحلیل مفهوم (تجزیه مفاهیم به مؤلفه‌های کوچکتر) و تحلیل منطقی (بررسی پیش‌فرض‌های یک گزاره). فلسفه همچنین موضوع مشخص، ثابت و انحصاری ندارد‌.

این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: ویژگی دیگر آن این است که ایدئولوژیک نیست؛ یعنی مقصد و موضع از قبل تعیین‌شده ندارد، سیر اندیشه‌ورزی باید آن را مشخص کند. در انتها باید توجه داشت که فلسفه به جز بعضی مسائل جهان‌شمولی که به آن‌ها می‌پردازد، در کلیت خود امری تاریخی‌ست و مسائل هر دوره ممکن است با دوره دیگر متفاوت باشد. اگر کسی تمام تاریخ فلسفه را در حافظه داشته باشد، اما نتواند فکر کند و به حل مسائل امروز بپردازد، فیلسوف نیست، تاریخ‌دان فلسفه است.

تلقی‌های نوین از فلسفه

سپس امین کرباسی‌زاده، پژوهشگر فلسفه دین و اخلاق اسلامی بازتعریفی از فلسفه بر مبنای تعاریف بنیان‌گذاران نام‌آشنای یونانی‌ آن، ارسطو و افلاطون ارائه داد که فلسفه را به‌مثابه‌ جمیع علوم حقیقی در برابر علوم قراردادی مانند صرف و نحو، ادبیات و... قرار می‌دهد و اضافه کرد: در این نگاه، فلسفه به دو شاخه نظری، شامل الهیات، ریاضیات و طبیعیات و شاخه عملی، شامل اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن تقسیم می‌شود و گاهی نیز بر مبنای آنچه در آثار ملاصدرا و شارحان آن آمده، موضوع فلسفه، علم به حقیقت موجود، آنچنان که هست، انگاشته می‌شود. 

وی به یکی از تلقی‌های رایج نوین از فلسفه نیز اشاره‌ کرد و افزود: فلسفه به‌ تفکر روشمند درباره هر موضوعی از جمله اخلاق، سیاست، دین، هنر، تاریخ، عشق و... نیز اطلاق می‌شود و در نظر برخی نیز جنبه زبانی آن، یعنی تمرکز بر وضوح و دقت تعریف مفاهیم برجسته است. برخی فیلسوفان کلاسیک و معاصر نیز در راستای تعریف فلسفه به‌مثابه شیوه‌ای از زیست اخلاقی با تأکید بر جنبه‌های عملی آن کوشش کردند.  

این پژوهشگر فلسفه دین به این بحث پرداخت که فلسفه و دین چه ارتباطی با یکدیگر دارند و ادامه داد: در این خصوص، سه نوع نگاه در طول تاریخ به چشم می‌خورد؛ رویکرد تقابلی که فلسفه‌ای ضددینی پدید می‌آورد، در موضوعات و مفاهیم با دین اشتراک دارد؛ اما پاسخی خلاف پاسخ‌های دینی به این پرسش‌ها می‌دهد، مانند مارکسیسم و...؛ رویکرد تفکیکی حیطه‌هایی از فلسفه‌ مانند منطق، ریاضی و فناوری را دربرمی‌گیرد و ارتباط مستقیمی با دین ندارد. رویکرد تلفیقی نیز قائل به جدایی‌ناپذیری قرآن (متن دینی) و برهان و عرفان است. فلسفه دینی را با چهره‌هایی مثل علامه طباطبایی، استاد جوادی آملی و شهید مطهری می‌شناسند.

وی تصریح کرد: در کتاب «درآمدی بر چیستی فلسفه اسلامی»، از قول علامه جوادی‌ آملی نقل شده است: «عقل و معرفت دینی رقیب یکدیگر نیستند، بلکه در شکوفایی یکدیگر نقش دارند؛ هم دین دفائن عقول را برمی‌انگیزد و بر توانایی عقل می‌افزاید و هم عقل آنچه را در متن دین نهفته است، آشکار می‌کند و این سیر همواره پویاتر می‌شود.»

کرباسی‌زاده گفت:‌‌‌‌ انسان‌ها هر کدام با امیال گوناگونی دست به گریبانند؛ عده‌ای به دنبال ثروت، برخی در پی قدرت و گروهی به دنبال کسب منزلت‌اند. در چنین شرایطی، احتمال صلح و وفاق آنچنان که در گفتار برخی سیاستمداران داخلی هم به چشم می‌خورد، دور به نظر می‌رسد؛ چرا که دنیا دار تزاحم است.‌

ستایشگران جنگ چه دفاعی از آن دارند

در ادامه امیرحسین امامی، پژوهشگر و استاد فلسفه به بررسی دلایل ستایش جنگ از دیدگاه برخی متفکران پرداخت و دلایل دیدگاه نکوهشگرانه را نیز برشمرد.

وی با ذکر چند نمونه از نقل‌قول‌های فیلسوفان، در خصوص دفاعیات ستایشگران جنگ اظهار کرد: از نظر کانت، در جنگ شرایطی به‌وجود می‌آید که شجاعت، دلاوری، از خود گذشتگی و‌ ظرفیت‌های پنهان انسانی به ظهور می‌رسد؛ اما صلح طولانی رخوت و پستی پدید می‌آورد. معناسازی، ساده‌سازی اخلاقی و انسجام اجتماعی اجباری از دیگر فوایدی‌ست که طرفداران جنگ برای آن برشمرده‌اند.

این پژوهشگر فلسفه با طرح این پرسش که «آیا هر نوع جنگی این پیامدهای مثبت را داراست؟» گفت: نویسنده‌ مقاله‌ «نظریه جنگ عادلانه فارابی»، برای جنگی که بتواند چنین پیامدهای مثبتی داشته باشد، شرایطی مطرح می‌‌کند، همچون دارابودن نیت درستی مانند دفاع از وطن، نه تجاوز و غارت و اجرای جنگ از سوی دولت، نه نهادهای غیرمشروع.

وی با بیان اینکه انتقادات جدی نیز به این حسن‌شماری‌ها وارد است، افزود: معنای ایجادشده در زمان جنگ وابسته به شرایط است. از لحاظ روانشناسی نیز خطر بقا باعث خلق معنای موقتی می‌شود و در شرایط پایدار ممکن است فروبپاشد. افرادی که نقش و هویتشان با شرایط جنگی گره می‌خورد، پس از اتمام جنگ تمایل دارند دوباره به آن شرایط سابق برگردند. گاهی در شرایط پس از جنگ، ارزش واژگونه و این مسئله باعث پدیدآمدن بی‌اعتمادی می‌شود، مانند مشاهده افراد شجاع و دست‌و‌دل‌باز در زمان جنگ که بعد از آن دوباره ترسو، خسیس و... می‌شوند.

نگاه آینگی به ادبیات

مسعود آلگونه، عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان نیز نسبت یکتای ادبیات با فهم جهان را مورد کاوش قرار داد و سیر اندیشه‌ورزی و نظریه‌پردازی ادیبان فیلسوف را در تاریخ دنبال کرد.

وی در ابتدا شعری از اخوان ثالث خواند و به رسم فیلسوفان، مقدمه خود را بر این پرسش بنا نهاد که «ادبیات در راستای رسیدن به غایت‌های انسانی در علم، اخلاق و ... چه کمکی به انسان می‌کند و بود و نبودش در این جهان مدرن چه تفاوتی به‌وجود می‌آورد؟»

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان سپس به نقل قولی از سارتر در کتاب «ادبیات چیست» اشاره کرد که اساس هستی انسان را مبتنی بر مواجهه (orientation) می‌داند؛ مواجهه با خود، دیگری، هستی، زبان و... که ادبیات نیز نوعی از این مواجهه است. ‌

وی تأکید کرد: بحث از فلسفه‌ یا چیستی ادبیات به اولین متون به‌جامانده از افلاطون بازمی‌گردد. افلاطون به‌دلیل نگاه کارکردگرایانه (ترجیح قاشق چوبی بدشکل به قاشق نقره‌ای گران‌قیمت خوش‌تراش؛ زیرا به‌وسیله دومی که رساناست، نمی‌توان سوپ داغ خورد.) به ادبیات بهای چندانی نمی‌دهد‌؛ اما شاگردش ارسطو ادبیات را راهی برای تزکیه و تخلیه عواطف سرکوب‌شده می‌داند که به پالایش انسان برای رسیدن به کمال کمک می‌کند.

آلگونه ادامه داد: در این نگاه، اثر ادبی آینه‌ای در برابر جهان است.‌ این نگاه آینگی به ادبیات نیز کم‌کم دچار تحولاتی می‌شود و در طول تاریخ تا به امروز، افرادی مانند آگوستین قدیس را می‌بینیم که ادراک هستی‌ را کیفی می‌دانند؛ هستی آنچنان که ما می‌بینیم، نه آنچنان که واقعاً هست.

وی در سیری تاریخی، ابتدا به نیچه و این جمله‌ معروفش اشاره کرد که «حقیقت چیزی جز لشکری از استعاره‌ها که به ما هجوم می‌آورند، نیست» و سپس به هایدگر پرداخت که معتقد است در مواجهه با هستی، یک شکل اصیل بیشتر وجود ندارد و آن هم شکل ادبی هنری‌ست.

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان اضافه کرد: انسان یا می‌اندیشد یا احساس می‌کند و یا کنشی انجام می‌دهد. اندیشیدن وابسته به زمان نیست، شما می‌توانید فکری را از گذشته یا آینده احضار کنید؛ بنابراین فلسفه زمان‌مند نیست؛ اما پدیده‌هایی مانند موسیقی و تاریخ در اثر گذشت زمان شکل می‌گیرند و مانند فلسفه ایستا نیستند، بلکه پویا هستند. 

وی گفت: ادبیات به‌مثابه پدیده‌ای که در زبان اتفاق می‌افتد نه زمان، یعنی این چینش کلمات است که محتوا را منتقل می‌کند، گاه می‌کوشد خود را به ریتم نزدیک کند و گاه به اندیشه؛ گاه موفق است و گاه نیست؛ اما آنچه راجع به هنر و ادبیات یگانه است اینکه، فاصله‌ بین دلالت و معنا را به تعویق می‌اندازد و التذاذ ادبی در همین فاصله اتفاق می‌افتد‌‌. 

امر سیاسی چیست

همچنین حمید نساج، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان بحث خود را با طرح این سؤال آغاز کرد که «چرا منازعه‌های سیاسی پایان نمی‌پذیرند؟» و ادامه داد: اگر همه ما منابع مشترکی مثل قرآن و سنت داریم، چرا همیشه جریان‌ها و گروه‌های فکری مختلف و حتی متضاد وجود دارد؟ ریشه این اختلاف کجاست ؟

وی تعاریف گوناگون از سیاست را مطرح کرد تا به یکی از اهداف فلسفه سیاسی دست یابد‌؛ یعنی شناخت امر سیاسی همان‌گونه که هست، به امید آنکه از دل این تعاریف و شناخت ماهیت سیاست، امکان خاتمه منازعات سیاسی مورد بحث و تأمل بیشتری قرار گیرد. در تعریف سنتی، همه‌ شاخه‌های دانش وقتی با دولت در ارتباط قرار می‌گیرند، وارد حوزه سیاست می‌شوند‌ و در تعریف پست‌مدرن، هرجا نابرابری وجود دارد، امر سیاسی خودش را نشان می‌دهد؛ حتی در رابطه دو دوست اگر یکی سلطه‌گر باشد.

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان تعریف مورد نظر خود را از بین آرای دیوید ایستون برگزید که معتقد است «سیاست توزیع آمرانه‌ ارزش‌هاست» و افزود: سیاست فقط در حوزه اقتصاد، بودجه و... نیست، بلکه تعیین می‌کند باورها، اصول و ارزش‌های جامعه کدام‌اند؛ حتی اگر نظامی سیاسی اعلام بی‌طرفی کند، باید توجه داشت که خود بی‌طرفی نیز نوعی ارزش است. 

وی اضافه کرد: در اینجا متفکران به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ گروهی با رویکرد وحدت‌گرای متأثر از افلاطون که قائل به سازگاری و هماهنگی ارزش‌هاست و عده‌ای دیگر با رویکردی که در آیزایا برلین، فیلسوف بریتانیایی قرن ۲۰ متجلی می‌شود. ایده‌ای وجود دارد که معتقد است ارزش‌ها ذاتاً با یکدیگر متعارض‌اند؛ این تعارض در مقام عمل خودش را نشان می‌دهد. 

نساج در خصوص نمونه‌های تعارض ارزش‌ها گفت: مردی که بین رفتن به جنگ و دفاع از وطن و مراقبت از مادر پیرش سرگردان است تا تعارض کشورها بر سر انتخاب ارزش عدالت یا آزادی که بر مبنای آن دو نظام متفاوت لیبرالیسم و مارکسیسم پدید می‌آید که قابل جمع نیستند، به‌ناچار باید دست به انتخاب بزنند.

گزارش از عاطفه نصری

انتهای پیام
captcha