مسئله حجاب و بیحجابی یکی از مهمترین مسائل اجتماعی و دینی جامعه اسلامی است که در احکام الهی و نظام تشریع ریشه دارد. در یادداشت پیش رو، با نگاهی قرآنی و تحلیلی، به تبیین ماهیت حجاب، خطای برداشت آزادی در بیحجابی و تفاوت قدرت انتخاب با جواز انتخاب میپردازیم.
پذیرش تکالیف الهی، والاترین جلوه از انتخاب انسان مؤمن است. خداوند متعال برای ابلاغ احکام خود، زیباترین و برترین انسانها را برگزید تا در مقام پیامبران، پیام وحی را برسانند. اکنون نوبت ماست تا این انتخاب الهی را انتخاب کنیم و آنچه را خداوند بهواسطه آنان فرموده است، با دل و جان بپذیریم. انسانی که از اجرای دستورات الهی سر باز میزند، از منظر اندیشه ضعیف و از لحاظ انگیزه ناتوان است.
حجاب، تکلیف الهی است، نه حقی فردی که فرد یا خانواده در آن اختیار یا مصالحه داشته باشند. برخلاف تصورات نادرست برخی مردان که میپندارند میتوانند درباره حجاب همسرشان تصمیم بگیرند، باید گفت: «شما چه جایگاهی دارید که در تکلیفی الهی دخالت میکنید؟»
حجاب، نه حقی است که بخشیده شود و نه امری شخصی است که با رضایت طرفین نادیده گرفته شود، بلکه تکلیفی است که فقط خداوند در آن حکم دارد. بیحجابی نیازمند دلیل است، نه حجاب.
بیحجابی، پدیدهای سطحی نیست، بلکه در جهل و ناآگاهی، تمرد از حکم خدا، هوسمحوری، سادگی در برداشت از انسان و درک نادرست از مفهوم آزادی ریشه دارد. فرد بیحجاب ممکن است تصور کند که رها و آزاد است تا هر طور خواست در جامعه ظاهر شود؛ اما این برداشت نادرست از آزادی در تضاد کامل با شریعت اسلامی است.
مسئله حجاب فقط بر سر چند تار مو یا چند سانتیمتر عقبرفتن روسری نیست. موضوع اصلی، نادیدهگرفتن فرمان خداوند، نه گفتن به دستور مولا و زیرپا گذاشتن مرزهای حیا و حرمت اجتماعی است.
بیحجابی نقطه پایان نیست. سرپیچی از حکمی الهی، انسان را به سوی نادیدهگرفتن احکام دیگر سوق میدهد. این سقوطی تدریجی است که روز به روز فاصله فرد را با ارزشهای الهی بیشتر میکند.
چگونه کسی که در نماز، در خلوت خود را میپوشاند، در جمع از حجاب چشمپوشی میکند؟ چگونه کسی که نمیخواهد جنازهاش در معرض دید نامحرم باشد، در زندگی چنین بیپروا ظاهر میشود؟ فرد بیحجاب ناخواسته این پیام را به جامعه میدهد که میتوان دستور خدا را زیر پا گذاشت و این، آغاز خطری بزرگتر است.
بیتوجهی به یک حکم خدا، آغاز انحرافی است که مشابه آن را میتوان در اعتیاد دید. همانگونه که یک سیگار ممکن است در ظاهر بیاهمیت باشد، ولی به اعتیاد منتهی شود، بیحجابی نیز ممکن است آغازگر فاصلهای عمیق با خداوند شود.
چگونه کسی که به حکمی الهی نه میگوید، میتواند مدعی پایبندی به سایر احکام باشد؟ مگر میتوان به بعضی از آیات قرآن ایمان آورد و بعضی دیگر را نادیده گرفت؟
قرآن کریم داستان قوم بنیاسرائیل را برای هشدار به ما نقل کرده است: «آیا به بعضی آیات ایمان میآورید و به بعضی کفر میورزید؟» انسان باید مراقب گرایشهای خود باشد. ایمان و عمل صالح انتخابی نیست. باید همه اعمال، صالح باشد: «وَ عَمِلوا الصّالِحات.» ایمان هم اینچنین است، باید به همه آیات الهی و رسولانش ایمان آورد: «وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ»، نه اینکه بگوییم: «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ.»
شعار بیحجاب این است: «هر چه را بپسندم، رعایت میکنم.» این نوع تفکر، به ظاهر آزادی، اما در حقیقت انکار تشریع الهی و حاکمیت تمایلات فردی بر دین است. این منطق، آغاز انحرافی خطرناک است.
به تعبیر علامه جوادی آملی(حفظهالله)، وجود شیطان در نظام تکوین، جلوهای از رحمت الهی است. اینکه انسان قدرت انجام گناه دارد، از زیباییهای نظام آفرینش الهی است؛ چراکه اختیار، از قرارهای خدا با بنده است.
نظام تکوین، نظامی شگرف و زیباست که باید بیشتر مورد تأمل قرار گیرد؛ چراکه میتواند کلیدی برای حل بسیاری از مشکلات اجتماعی و اخلاقی باشد. در این نظام، انسان دارای قدرت انتخاب است؛ اما در مقابل، نظام تشریع قرار دارد که در آن، کسی حق ارتکاب گناه ندارد.
خداوند برای پیشگیری از گناه و هدایت انسان، بیش از صدهزار پیامبر فرستاد که بحمدلله آثار فراوانی از خود در عالم به جای گذاشتند. اینکه ما میدانیم فرزند چه کسی هستیم، خواهر و برادرمان را میشناسیم، مرز محرم و نامحرم را رعایت و از ناموس خود دفاع میکنیم، همه نتیجه تبلیغ پیامبران الهی و همراهی آن با فطرت پاک انسانی است.
هیچکس نمیتواند به زور، اختیار را از انسان سلب کند؛ این، قرار خدا با بنده اوست؛ حتی در دوران حکومت حضرت مهدی(عج) نیز مسیحی، یهودی و منافق وجود خواهند داشت؛ زیرا سبک زندگی آن امام بزرگوار مانند دیگر نیاکان پاکش بر پایه دعوت، نه اجبار خواهد بود؛ البته در آن دوران، روحیه حقپذیری افزایش مییابد و گرایش مردم به حضرت و حقایق دین بیشتر خواهد شد.
مسئله حجاب، حیا، ادب اجتماعی و رعایت احکام دینی نیز از این قاعده مستثنی نیست. انسان دارای قدرت انتخاب است؛ اما رخصت انتخاب برخلاف فرمان الهی ندارد. این قدرت، هدیهای از نظام تکوین است؛ ولی اجازه استفاده ناصحیح از آن، در نظام تشریع جایگاهی ندارد.
ما باید بدانیم که حق انتخاب به معنای مجازبودن هر انتخاب نیست. همانگونه که میان آب زلال و سم کشنده قدرت انتخاب داریم، اما حق نداریم سم را برگزینیم؛ زیرا نتیجه دو انتخاب، کاملاً متفاوت است؛ پس چون اثر انتخاب متفاوت است، حق انتخاب اشتباه نداریم، گرچه قدرت آن را داریم.
حتی اگر تمام بشریت گناه کنند، ذرهای از عظمت الهی کاسته نمیشود؛ چراکه همه در مسیر اراده تکوینی خداوند حرکت میکنند، هرچند با نظام تشریع مخالفت داشته باشند. اصلاً نظام تشریع، تخلفپذیر است و این، بخشی از زیبایی اختیار انسان محسوب میشود که میتواند حتی در همین نظام هستی، پیامبران را به بدترین شکل ممکن به قتل برساند و خداوند تکویناً مانع آن نخواهد شد.
کسانی که با احکام الهی بازی میکنند و دستورات خدا را نادیده میگیرند، نباید گمان کنند از مسیر الهی خارج شدهاند. آنها همچنان در مسیر نظام تکوین حرکت میکنند؛ اما در مسیری که پایانش چیزی جز سوختن و هلاکت نخواهد بود. این همان معنای دعای امام سجاد(ع) است: «وَلَا یَكُونُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِكَ؛ هیچ فراری از حاکمیت تو وجود ندارد.» به هر سو برویم، از قلمرو الهی خارج نخواهیم شد.
در نتیجه، حجاب، انتخاب احسن است؛ فرد با وجود اینکه میتوانسته آن را نپذیرد، آگاهانه آن را انتخاب کرده است. این انتخاب نیکو و شایسته بر همه زنان پاکدامن مبارک باد؛ اما بیحجابی انتخاب نیست تا کسی را بابت آن تحسین یا تبریک گفت. انتخابنکردن حکم خدا هیچ هنری ندارد؛ چراکه آن صرفاً بهرهبرداری از قدرت اختیار است؛ قدرتی که حتی در اختیار یزیدیان و طاغیان تاریخ نیز بوده است.
یکی از بهترین راههای درک اسرار تکالیف الهی، شناخت خود انسان است؛ تا زمانی که انسان خود را نشناسد، هیچچیز برایش معنا نخواهد داشت. از همین رو گفتهاند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ؛ هر کس خود را بشناسد، خدای خویش را نیز خواهد شناخت.»
هر تکلیف الهی، تناسب کامل با استعدادهای مکلف دارد. اگر موجودی استعداد نداشته باشد، تکلیف نیز متوجه او نیست. حیوانات چون قابلیت رشد و تعالی ندارند، وظیفهای برای فراهمکردن ابزار رشد برای آنها متصور نیست.
سیدرضا واجدی، پژوهشگر قرآنی
انتهای پیام