کد خبر: 4299302
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۷:۲۸
محمود فروزبخش در گفت‌وگو با ایکنا بیان کرد

کاشی‌های شکسته؛ نگاهی به فروپاشی جامعه اسلامی در سقیفه و کربلا

نویسنده و پژوهشگر گفت: جامعه اسلامی در ماجرای سقیفه و مردم کوفه در حادثه کربلا از الگوی کاشی‌های شکسته پیروی می‌کردند؛ یعنی جامعه‌ای که اعضای آن با یکدیگر هماهنگی نداشتند، در مقابل جامعه‌ای که همچون «معرق‌کاشی»، یعنی در حالتی از اتصال و هماهنگی عمل می‌کند.

محمود فروزبخش نویسنده و پژوهشگرایران در جنگ ۱۲ روزه، پیروزی‌های قابل توجهی به دست آورد که مهم‌ترین آن‌ها، اتحاد و انسجام ملی بود. این موضوع، عامل اصلی پیروزی نیز شناخته می‌شود. در آن روزها، مردم ایران همچون یک «معرق‌کاشی» در طرحی بزرگ با یکدیگر تناسب داشتند و تابلویی زیبا و هماهنگ خلق کردند.

این دوره از تاریخ ایران همچون نمادی از همبستگی و وحدت ملی در برابر تهدیدات خارجی در حافظه تاریخ خواهد ماند و می‌توان آن را با استعاره «معرق‌كاشی» بهتر شناخت. استعاره‌ای که در مقابل «معرق‌كاشی» قرار دارد، «كاشی‌های شكسته» است؛ يعنی موقعيتی كه در آن مردم یک جامعه در حالتی نامنظم و بدون نسبت قرار می‌گيرند و نمی‌توانند با يكديگر ارتباط برقرار كنند. اگر جامعه‌ای بتواند از این حالت خارج شود و به سمت «معرق‌کاشی» حرکت کند، می‌تواند قدرت و انسجام خود را برای مواجهه با مشکلات تقویت کند. برای درک استعاره «كاشی‌های شكسته» می‌توانیم پلی به صدر اسلام بزنيم و ببينيم در آن زمان كه حوادثی مثل سقيفه و كربلا رخ داد، مردم مدينه و كوفه در چه حالتی نسبت به یکدیگر قرار داشتند.

در این تحلیل و بررسی، خبرنگار ایکنا از اصفهان با محمود فروزبخش، نويسنده و پژوهشگر به گفت‌و‌گو نشسته است. وی در سخنانی به بررسی وضعیت جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) پرداخت و از دو استعاره‌ «کاشی‌های شکسته و معرق‌کاشی» برای توصیف این وضعیت استفاده کرد.

ایکنا ـ ماجرای سقیفه نمایانگر چه الگوهایی در جامعه اسلامی است؟

با رحلت پیامبر اکرم(ص)، جامعه اسلامی با فقدان رهبری واحد مواجه و این فقدان باعث شد صورت‌مسئله بزرگ اسلام که قرار بود جهانی‌شدن اسلام باشد، به مسائل کوچک‌تر مانند ترس از قبیله‌های دیگر تبدیل شود. این ترس باعث شد انصار از مهاجرین فرار كنند و سقیفه را تشکیل دهند. دقت كنيد كه سقيفه را در ابتدا مهاجرین شكل ندادند. سقیفه به‌مثابه فاجعه‌ای در تاریخ اسلام، برآمده از فراموشی غدیر بود و افرادی با توطئه از اين فراموشی حداكثر استفاده را كردند؛ اما ذات فراموشی غدير تقصير یک يا چند شخص نبود. فراموشی غدیر و به دنبال آن تعيين خليفه در سقيفه و توجه‌ نکردن به وصیت پیامبر اکرم(ص)، تبعاتی عمیق در تاریخ اسلام بر جای گذاشت.

وقتی از کاشی‌های شکسته صحبت می‌کنیم، تصویری از گنبدی به ذهن می‌آید که کاشی‌هایش ریخته و درهم و برهم روی زمین پخش شده است و این کاشی‌ها هیچ نسبتی با هم ندارند و در حالتی از نامنظمی و بدون هارمونی قرار دارند؛ اما در مقابل، معرق‌کاشی نمایانگر هماهنگی و زیبایی‌ست که اگر حتی یک کاشی از آن برداشته شود، اتصال این زیبایی از بین می‌رود.

جامعه مدينه بعد از رحلت پيامبر(ص) از الگوی كاشی‌های شكسته پیروی می‌کرد؛ اما پرسش اصلی این است که چرا جامعه اسلامی به فاصله‌ای کوتاه از حجة‌الوداع تا رحلت پیامبر(ص)، مسئله مهمی مانند غدیر را فراموش کرد.

ایکنا ـ نقش انصار و مهاجرین در این زمینه چگونه تحلیل می‌شود؟

انصار به‌دلیل ترس از قبیله قريش، تصمیم به تشکیل سقیفه گرفتند. در اینجا، اختلافات قبیله‌ای ميان اوس و خزرج باعث شد که انصار به مهاجرین پناه ببرند و در نهایت، خلافت به دست کسانی بیفتد که از قبل توطئه‌چینی کرده بودند. جامعه‌ای که در کنار پیامبر اکرم(ص) فتوحات بزرگی رقم زده بود، همان جامعه‌ای‌ست که پس از رحلت ایشان به غدير خیانت كرد و اكثر آنان مرتد شدند. اين جامعه در یک روز به یک‌باره عوض نشد، همان جامعه بود؛ اما علت آن سقوط چه بود؟ پیش از رحلت پیامبر اکرم(ص)، مسئولیت بزرگی در ميان مسلمانان وجود داشت كه باعث می‌شد مسائل کوچک‌تر نادیده گرفته شود؛ اما با رحلت ایشان، آن عمود اتحاد از بین رفت و مشکلات جزئی و دست‌وپاگیر خود را نشان داد. درواقع تا آن مسئوليت بزرگ مطرح بود، جامعه مانند معرق‌كاشی بود و در فقدان حضرت رسول(ص)، جامعه همچون كاشی‌های شكسته شد؛ چون ديگر خبری و درکی از آن مسئوليت بزرگ نبود.

ایکنا ـ از سقيفه بگذريم؛ به نظر شما وقایع کربلا و داستان مردم کوفه در آن زمان چگونه به این استعاره‌ها متصل می‌شود؟

سرنوشت واقعه کربلا در حوادث کوفه رقم خورد. باید بفهمیم چه شد که کوفه به آن روز افتاد. اولاً، کوفه تنها شهری بود که به امام حسین‌(ع) لبیک گفت و ایشان را صدا زد. این در حالی‌ست که دیگر شهرها، حتی بصره، جوابی به نامه‌های امام ندادند؛ پس در بدگویی افراط نكنيم. کوفه یکی از سه مرکز قدرت در بلاد اسلامی بود و هر کسی که بر آن حکومت می‌کرد، بر کل ایران هم نفوذ داشت. برخی می‌گويند چرا امام به ايران نرفت، در حالی كه ايران آن زمان را نبايد با قرن‌های بعدی یکی بدانيم. 

كوفه و بصره به‌مثابه مراکز نظامی، تحت‌تأثیر انگیزه‌های نظامی و غنائم شکل گرفتند. کوفه در سال ۱۷ هجری به‌منظور تسهیل فتوحات در منطقه شام و ایران تأسیس شد و ساکنان آن عمدتاً از قبایل گوناگون، به‌ویژه یمنی‌ها بودند. کوفه نه‌تنها شهری نظامی، بلکه مکانی برای تجمع افرادی با گرایش‌های مختلف عقیدتی و نژادی بود. در این شهر، گروهی از شیعیان واقعی وجود داشتند که تعدادشان کم بود، در کنار گروه‌های دیگری که با انگیزه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی در آنجا ساکن شده بودند.

شیعیان اولیه کوفه نامه‌هایی به امام حسین(ع) نوشتند و خواستار رهبری ایشان شدند. آن‌ها به وضوح اعلام کردند که یزید را قبول ندارند و حتی حاضر نیستند پشت سر حاكم او نماز بخوانند. این نشان‌دهنده نوعی اعلام خروج از حکومت یزید بود.

امام حسین(ع) به‌دلیل نداشتن اعتماد کامل به کوفیان، مسلم بن عقیل را در مقام نماینده خود به کوفه فرستاد تا وضعیت را بررسی کند. برخی می‌گويند امام حسين(ع) را شيعیان دعوت كردند و شيعيان به قتل رساندند.

نباید تصور کنیم تمام افرادی که در جنگ صفین در کنار حضرت علی(ع) بودند، به معنای واقعی شیعه بودند. مفاهیم شیعه و اعتقادات مرتبط با آن، بعداً شکل گرفت و نمی‌توان به سادگی افراد آن زمان را با عناوین امروزی توصیف کرد.

كسانی كه به امام نامه نوشتند، سه گروه شدند؛ انگشت‌شماری كه در كربلا شهيد شدند، عده‌ای كه بعدها در قيام‌های خون‌خواهانه شركت كردند و عده‌ای كه در كربلا بودند و در آن فاجعه نقش داشتند. 

ابن‌زیاد با استفاده از شایعات، تطمیع و فشارهای اقتصادی توانست اتحاد مردم و بازی به ظاهر پيروز همراهی با امام حسين(ع) را درهم بشكند. او با استفاده از بزرگان محله‌ها و توزیع پول میان آن‌ها، نظر مردم را نسبت به حمايت از مسلم تغییر داد؛ البته اعتقاد كلی مردم را عوض نكرد؛ زيرا شاهد بوديم که در روز ورود کاروان اسرا به کوفه، مردم هنوز هم بر امام حسین(ع) گریه می‌کردند و این نشان‌دهنده نارضایتی آن‌ها از حاکمیت یزید و شک نسبت به فاجعه كربلا بود. 

سه عامل باعث شد تا مسلم بن عقیل در عرض چند ساعت بی‌یار و یاور بماند و شکست کوفه، نتیجه‌اش واقعه کربلا بود؛ نخست شخصيت وحشی ابن‌زياد، دوم شايعه آمدن سپاه شام و سوم تطميع سران.

ایکنا ـ علت اصلی اين مسئله را كه مردم كوفه به حالت كاشی شكسته درآمدند، چه می‌دانید؟

كوفه شهر قبيله‌های گوناگون بود. مهاجرين اهل عربستان بودند كه در آن حجازی‌های شمالی نژادپرست بودند و خود را برتر از يمنی‌ها می‌ديدند و موالی را هم تحقير می‌كردند. در كوفه سه گروه برجسته وجود داشت؛ شيعيان واقعی، شيعيان حزب باد و عثمانی‌ها كه گروه اخیر در طول ۲۰ سال حكومت اموی بسیار قوی شده بودند. گروه‌های خوارج، اهل كتاب، موالی، عبدالله بن مسعود و قاعدين هم وجود داشتند. برای در دست گرفتن نبض اين شهر بايد اشراف را كه سران قبایل بودند، تطميع می‌كردند. ابن‌زياد هم به سراغ رئوس محلات رفت و از خزانه پول پخش كرد. 

البته ابن‌زياد از مؤلفه‌های جنگ شناختی نیز استفاده كرد و با فريب، كار را پيش برد. در طرف ديگر، ابن‌زياد چون بی‌حساب انسان می‌كشت، ورودش به كوفه ترس زيادی ايجاد كرد. اين در حالی بود كه بسیاری از نامه‌نويسندگان كوفی به امام، تصور كوفه ابن‌زياد را نداشتند، برنده را امام می‌ديدند و برای سود نامه نوشتند. 

ایکنا ـ پذیرش مردم نسبت به ولایت و رهبری در جامعه امروز چگونه با این استعاره‌ها تلفیق می‌‌شود؟

مادامی که موضوعات بزرگ مانند ولایت و رهبری وجود دارد، می‌توان مردم را متحد کرد. جامعه ایران امروز باید همواره با هوشیاری و وحدت، به‌گونه‌ای باشد که استعاره معرق‌کاشی درباره آن صدق کند؛ ولی اگر به کاشی‌های شکسته تبدیل شود، همان می‌شود که تاریخ دوباره تکرار خواهد شد.

انتهای پیام
captcha