«در مسیر مهر، بهسوی نور» عنوان پروندهای خبری، تحلیلی است که میکوشد مرجعی برای بازتاب نیکیهایی باشد که در پیرامون ما و در گوشه و کنار شهر و دیارمان جریان دارد و ما را بهسوی ساختن جهانی روشنتر رهنمون میکند. «در مسیر مهر» به انگیزه اصلی این اقدامات اشاره دارد که بر محور محبت به خلق خدا بنا شده است و «بهسوی نور» هدف نهایی این مسیر را نشان میدهد که ساختن جامعهای نورانی مبتنی بر رضایت پروردگار است. شماره سوم این پرونده به بخش دوم واکاوی مفهوم احسان و نیکوکاری در قرآن کریم اختصاص دارد.
در معناشناسی، رابطه جانشینی به ارتباطی اشاره دارد که میان یک واحد حاضر در متن با واحدها یا مفاهیم دیگر برقرار شده باشد، بهصورتی که هر چند ممکن است آن واحدها حضور فیزیکی در جمله نداشته باشند، اما در حافظه زبانی گوینده و شنونده حاضرند و میتوانند به جای یکدیگر بهکار روند. این رابطه بر محوری عمودی و بر پایه انتخاب استوار است.
در ادامه تحلیل معناشناختی واژه احسان در قرآن، به بررسی شبکه ارتباطی این واژه با جانشینهایش پرداخته میشود تا معنا و مفهوم دقیق این اصطلاح در بافت آیات الهی استقصا شود.
بیشتر بخوانید:
در منظومه مفاهیم قرآنی، عمل صالح، جانشینی برجسته برای احسان شناخته میشود. برای تبیین این رابطه، نخست باید به تعریف این عبارت پرداخت. عمل در لغت به هر فعل ارادی مبتنی بر قصد اطلاق میشود. صلاح، ضد فساد و به معنای سلامت از تباهی است؛ از این رو، عمل صالح آن است که بر اثر علم و قصد انجام پذیرد و موجبات صلاح و رستگاری انسان را فراهم آورد.
قرآن کریم در آیات متعددی، جایگاه این دو مفهوم را در حوزه معنایی یکسان ترسیم میکند؛ برای نمونه، در آیات چهارم تا ششم سوره تین میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ، ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ؛ به یقین انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم، سپس او را به پایینترین مرحله بازگرداندیم، مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند که پاداشی بیمنت برای آنان است.» این آیات به وضوح نشان میدهد که «عمل صالح» همراه ایمان، مانع سقوط انسان به پستترین مراحل میشود و ضامن رسیدن به پاداشی بیزوال است.
برای اثبات جانشینی این دو مفهوم، میتوان به «بررسی واژگان متقابل مشترک» استناد جست. در قرآن کریم، هر دو واژه «احسان» و «عمل صالح» در نقطه مقابل «اسائه» (بدیکردن) و عمل ناپسند قرار گرفتهاند؛ پس جانشین یکدیگر شدهاند؛ برای نمونه در آیه ۱۵ سوره جاثیه، «اسائه» در مقابل «عمل صالح» آمده است: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا؛ هر کس کار شایسته کند، به سود خود اوست و هر کس بدی کند، به زیان خویش کرده است.»
در آیه ۳۱ سوره نجم، «اسائه» در مقابل «احسان» قرار گرفته است: «لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى؛ تا کسانی را که بدی کردهاند، به سزای آنچه کردهاند، کیفر دهد و کسانی را که نیکی کردهاند، با پاداشی نیکوتر پاداش دهد.» این تقابل معنایی مشترک، گواه آن است که «عمل صالح» و «احسان» در حوزه معنایی واحدی قرار دارند و در بسیاری از سیاقهای قرآنی میتوانند جانشین یکدیگر دانسته شوند.
واژه «بِرّ» در اصل به معنای «خشکی» و از آنجا که خشکی توأم با وسعت و گشایش است، به «نیکی فراگیر» و «احسان وسیع» نیز اطلاق شده است. «بِرّ» در قرآن کریم بر سه محور اصلی معنا شده:
بَر (با فتح باء): به معنای نیکوکار و احسانکننده که سه بار در قرآن تکرار شده است: «وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا؛ و مرا نسبت به مادرم نیکوکار و خوشرفتار گردانیده و گردنکش و تیرهبختم قرار نداده است.» (سوره مریم، آیه ۳۲)
بِر (با کسر باء): به معنای خود نیکی و احسان گسترده که هشت بار در قرآن بهکار رفته است: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُون؛ آیا مردم را به نیکی فرمان میدهید و خود را در ارتباط با نیکی فراموش میکنید، در حالی که کتاب تورات را که با شدت به نیکی دعوتتان کرده است، میخوانید؟ آیا به وضع زیانبار و خطرناک خود نمیاندیشید؟» (سوره بقره، آیه ۴۴)
بَر به معنای خشکی، در مقابل دریا: «هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ؛ او کسی است که شما را در خشکی و دریا گردش میدهد.» (سوره یونس، آیه ۲۲)
علامه طباطبایی(ره) در تبیین ژرفای معنایی «بِر» در اصطلاح قرآنی، آن را اینگونه تعریف میکند: «بِر، هر کاری است که ذاتاً خیر باشد و همه نیکیها را دربرمیگیرد؛ خواه فعلی قلبی باشد، مانند اعتقاد به حق و نیت پاک، یا فعلی جوارحی، مانند عبادتکردن برای خدا و یا دارای بعد اخلاقی باشد.»
برای اثبات جایگاه «بِر» در مقام جانشین «احسان»، تحلیل کاربردهای آن در آیات روشنگر است؛ برای نمونه، به آیات «لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ؛ هرگز به حقیقت بِرْ نمیرسید، مگر از آنچه دوست دارید، انفاق کنید» (سوره آلعمران، آیه ۹۲) و «وَأَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ؛ و در راه خدا انفاق کنید و با خودداری از انفاق، خود را به دست خویش به هلاکت نیفکنید و نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد.» (سوره بقره، آیه ۱۹۵) اشاره میشود.
در این دو آیه، دو نکته اساسی قابل مشاهده است: نخست آنکه واژه «بِر» در آیه اول، بر تمامی رئوس و مصادیق خیرات، اعم از اعتقادی و عملی دلالت دارد و واژه «احسان» در آیه دوم نیز به هرگونه عمل صالح و نیک اشاره میکند. این نشان میدهد که «بِر» و «احسان» بر حوزه معنایی واحد و مصادیق مشترکی تطبیق مییابند.
دوم آنکه، در هر دو آیه، رسیدن به مقام «ابرار» و «محسنین» منوط به «انفاق» شده است. این مؤلفه معنایی مشترک بهوضوح نشان میدهد انفاق که خود یکی از مصادیق بارز احسان است، از ارکان مفهوم «بِر» نیز بهشمار میرود. این اشتراک در مؤلفههای معنایی، گواهی استوار بر جانشینی مفهوم «بِر» برای «احسان» در شبکه معنایی قرآن کریم است.
واژه خیر که در اصل به معنای «برگزیدن» و «گزیدن» است، در قاموس قرآن کریم، صفتی بهشمار میرود برای هر آنچه برتری دارد و مورد انتخاب و رغبت طبع سلیم قرار گیرد. این واژه در نقطه مقابل «شر» قرار دارد و به هر چیزی اطلاق میشود که سودمند و مطلوب باشد. علامه طباطبایی(ره) در تبیین این مفهوم میفرماید: «خیر در اصل به معنای برگزیدن است و چیزی را از آن رو خیر مینامیم که آن را با چیز دیگری مقایسه میکنیم و برمیگزینیم؛ پس آنچه برگزیده ماست، نزد ما خیر است.»
برای اثبات جانشینی خیر نسبت به احسان، میتوان به تحلیل کاربردهای آن در آیات قرآن استناد جست. این کاربردها نشان میدهد که «خیر» در حوزه معنایی واحدی با «احسان» قرار گرفته است. نمونه اعلای این جانشینی در آیه ۱۴۹ سوره نساء جلوهگر میشود: «إِن تُبْدُوا خَيْرًا أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَن سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا قَدِيرًا؛ اگر نیکیها را آشکار کنید یا پنهان دارید، یا از بدی درگذرید، پاداش آن را نزد خدا مییابید، چرا که خداوند همواره آمرزنده و تواناست.»
در تفسیر این آیه شریفه، «ابداء خیر» به معنای اظهار و آشکارسازی آن نیکی است، خواه آن نیکی، عملی از افعال نیک چون انفاق بر مستحقان باشد، یا هر عمل پسندیده دیگری؛ از این رو میتوان دریافت که دو مفهوم خیر و احسان در این سیاق، در معنای پایهای خود هممعنا هستند و با یکدیگر رابطه جانشینی دارند. این اشتراک معنایی، خیر را در جایگاه یکی از کلیدیترین واژگان جانشین احسان در شبکه مفاهیم قرآنی تثبیت میکند.
واژه «فَضْل» در قاموس قرآن کریم، بر معانی «برتری»، «عطیه»، «احسان» و «رحمت» دلالت دارد. راغب اصفهانی در مفردات، معنای اصلی این واژه را «زیادت و فراتر بودن از حد کفایت» میداند. در اصطلاح، فضل به هر عطا و بخششی اطلاق میشود که از سوی دهنده، لازم و واجب نیست، بلکه فزونی و گشایشی بر مقدار لازم و مقرر است. بر این اساس، این واژه بر مفاهیمی چون خیر، احسان، شرف و زیادی مال قابل اطلاق است.
در قرآن کریم، فضل دو معنای عمده دارد: نخست «برتری» و دوم «بخشش غیرواجب.» این بخشش با دو ویژگی شناخته میشود: نخست آنکه نوعی عطا و بخشش است و دوم آنکه این بخشش، ضروری و واجب نیست. بررسی جانشینی فضل با «احسان» نشان میدهد که احسان با آن دسته از آیاتی که در آنها «فضل» به معنای بخشش و عطا آمده است، پیوندی ناگسستنی دارد. در بسیاری از موارد، فضل خداوند جانشین احسان خداوند است؛ برای نمونه، در آیه شریفه «وَلَٰكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ؛ ولی خداوند دارای فضل و بخشش بر جهانیان است.» (سوره بقره، آیه ۲۵۱)
در این آیه، مراد از فضل، همان احسان و رحمت خداوند بر بندگانش است؛ اما از آنجا که این عطا و بخشش از ناحیه پروردگار، لازم و واجب نیست، بلکه از سر لطف و کرم وی صورت پذیرفته، به آن فضل اطلاق شده است؛ چرا که حقی بر خداوند متعال نیست و این بخشش، افزونی و گشایشی از جانب اوست.
با این حال، هر واژه هممعنا از جنبهای با مترادف خود متمایز میشود و فضل نیز از این قاعده مستثنی نیست. مفسران تفاوت این واژه را با واژه احسان اینگونه بیان کردهاند: احسان بر دو گونه است؛ واجب و غیرواجب. در حالی که «فضل» همواره بر بخشش غیرواجب و بدون علت دلالت دارد؛ بخششی که نه واجب است و نه دلیلی جز کرم وجودی بخشنده دارد. این تمایز، جایگاه خاص فضل را در مقام یکی از جانشینهای احسان در ساحت بخششهای غیرتکلیفی و الهی روشن میکند.
واژه «انفاق» که مصدر باب افعال از ریشه «نَفَق» به معنای گذشتن، تمامشدن و از بین رفتن چیزی است، در اصطلاح قرآنی به معنای بیرونکردن مال از ملک خویش و قراردادن آن در ملک دیگری، به قصد تقرب به خداوند متعال است. این عمل که در راه خدا و از طریق صدقات، هزینههای جهادی و هر امر خیری که خدا به آن فرمان داده، تحقق پیدا میکند، از مصادیق بارز احسان شمرده میشود.
ویژگی بنیادین انفاق که آن را ذیل مفهوم گسترده احسان جای میدهد، انجام آن فقط برای طلب رضایت الهی و بدون هیچ چشمداشتی از مردم است. قرآن کریم این ویژگی را در وصف نیکوکاران چنین بازمینماید: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا، إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا؛ و غذای خود را با وجود عشق و نیاز خویش به مسکین و یتیم و اسیر میدهند و میگویند: ما شما را فقط برای وجه خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم.» (سوره انسان، آیات ۸ و ۹)
این آیات بهوضوح نشان میدهد که انفاق، تجلی عینی احسان در ساحت مالی محسوب میشود؛ چرا که مهمترین رکن احسان، یعنی اخلاص و قصد قربت در آن متبلور شده است. انفاق خود به دو قسم اصلی تقسیم میشود: انفاق واجب همچون زکات، خمس و کفارات و انفاق مستحب همچون صدقات نافله، بخششها و وقف. بر این اساس، میتوان دریافت که هر نوع انفاقی، چه واجب و چه مستحب، در دایره گسترده احسان قرار میگیرد و در جایگاه یکی از مصادیق و جلوههای عینی آن، در شبکه مفهومی قرآن کریم، جانشین این کلیدواژه میشود.
پس بهطور خلاصه میتوان گفت که فرآیند معناشناسی واژگان قرآن کریم با تأکید بر رویکرد همزمانی و توصیفی، فراتر از مراجعهای صرف به میراث لغوی، بدون توجه به بافت و شبکه روابط درونی متن است. این روش با تحلیل دقیق روابط همنشینی و جانشینی در خود متن، راهی مطمئن برای دستیابی به مراد جدی کلام الهی میگشاید.
در واکاوی مفهوم احسان، روابط همنشینی آن با واژگانی چون «معروف»، «تقوا» و «عدل»، ابعاد گوناگون این فضیلت والا را روشن کرد. احسان در کنار معروف، «انجام کار نیک شناختهشده» تعریف میشود. همنشینی آن با تقوا، بر «جنبه تهذیب نفس و بازدارندگی از گناه» تأکید میورزد و همجواری آن با عدل، «قرار دادن هر چیز در جایگاه شایسته آن» را نمایان میکند. از سوی دیگر، بررسی جانشینهای احسان، از جمله «عمل صالح»، «بِر»، «خیر»، «فضل» و «انفاق»، نشان داد که این مفهوم، دایرهای گسترده از همه نیکیها، اعم از اعمال قلبی، جوارحی، مالی و غیرمالی را دربرمیگیرد.
بر این اساس، میتوان معنای نهایی «احسان» را در بافت قرآن کریم اینگونه خلاصه کرد: «احسان، انجام هر عمل نیکی است که نیکویی آن آشکار و مورد رغبت و با تقوای نفس همراه باشد و فرد آن عمل را در جایگاه شایستهاش، متناسب با ضوابط دینی و بهمثابه عملی عبادی، اعم از قلبی یا جوارحی و همراه بخشش و گشایش، در مسیر شادکردن دیگران، تکامل خویش و تقرب به خداوند متعال به انجام رساند.»
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام