علل پراکندگی آیات قرآن در کلام علی صفایی حائری
کد خبر: 4093341
تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۳
روش برداشت از قرآن/ 1

علل پراکندگی آیات قرآن در کلام علی صفایی حائری

قرآن بدین‌گونه نامرتب جمع‌آوری شد تا نیاز به عِدل دیگر و ثقل اصغر داشته باشد و مشتی بر دهان کسانی باشد که می‌گفتند: قرآن به تنهایی برای ما کافی‌ است.

علی صفایی حائری نویسنده و پژوهشگر

قرآن در طول 23 سال و بنا به مناسبت‌ها و حادثه‌هایی که پیش می‌آمد، بر پیامبر(ص) نازل شده و درباره موضوعات متنوعی سخن گفته، ولی شیوه جمع‌آوری آن به‌گونه‌ای است که مطالب مربوط به یک موضوع به‌صورت پراکنده در جای‌جای این کتاب آسمانی آمده و هر یک از سوره‌ها به جای اینکه درباره موضوع واحدی باشند، درباره موضوعات متعددی سخن گفته‌اند. به عبارت دیگر، سوره‌های قرآن مانند فصل‌های یک کتاب نیستند که به‌صورت منظم و در ادامه هم آمده باشند و هر سوره صرفاً به یک موضوع اختصاص داشته باشد. اینکه چرا قرآن، کتابی پراکنده است و موضوعات واحد آن در یک‌جا دسته‌بندی نشده‌اند، سؤالی است که مرحوم علی صفایی حائری، نویسنده و پژوهشگر در فصل سوم کتاب «روش برداشت از قرآن» با عنوان «کلید تفسیر»، ذیل مبحث «تسلط» به آن پاسخ داده است که متن آن از نظر خوانندگان می‌گذرد.

قرآن کتابی پراکنده است. آیه‌هایش با عنوان‌های مشخص و در یک‌جا دسته‌بندی نشده است. قرآن کتاب حادثه‌هاست. در کنار هر حادثه و به‌مناسبت هر رویداد، آیه‌هایی نازل می‌شد، دل‌ها را می‌گرفت و سرها را راه می‌برد و این پیداست که حادثه‌ها هماهنگی ندارند، منظم نیستند و در نتیجه، اینچنین تنزیلی منظم نخواهد بود. از این گذشته، حتی آیه‌ها به ترتیب نزول هم جمع‌آوری نمی‌شدند، که رسول دستور می‌داد آیه را در اینجا یا آنجا بگذارند و این تقدیم و تأخیر باعث پراکندگی بیشتر می‌شد، خلاصه:

1. نبود دسته‌بندی

2. وابستگی به حادثه‌ها

3. و دستور و تنظیم رسول

قرآن را به‌گونه‌ای درآورده که به ابهام و گنگی کشیده شده است، تا حدی که آن جوانک می‌گوید: بله من قرآن را خوانده‌ام، چیزی برای ساختمان انسان و جامعه و شکوفایی و رهبری این دو ندارد، فقط به تصویرهایی می‌پردازد که برای انسان امروز چندان جالب هم نیست، تا جایی که می‌گوید: «أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ...» (ملک، 19) پرنده‌ها بال گسترده و بال می‌بندند و چیزهایی از این قبیل.

او خیال می‌کرد که قرآن باید یک فصل درباره هستی و یک فصل درباره جامعه، انسان، فرهنگ، حکومت، طاغوت و مبارزه داشته باشد، با زیربناها و هدف‌ها و راه‌های عملی‌اش، در حالی که هر کجای قرآن را باز می‌کرد، نامی از این فصل‌ها و نشانه‌ای از این عنوان‌ها نمی‌یافت و احیاناً به آن آیه برمی‌خورد و به ترجمه‌اش که نگاه می‌کرد، به همان می‌رسید که گفته بود: پرنده‌ها در حالی بال گسترده و بال می‌بندند. همین.

اینکه چرا قرآن اینگونه پراکنده است و چرا مثل الفبا، آیه‌ها را کنار هم گذاشته‌اند؟ سؤال درستی است که به آن جواب می‌دهیم:

1. تمام ژرفایی و وسعت معانی قرآن به خاطر این است که به اصطلاح مانند حروف الفباست. می‌توان هر آیه را با آیه دیگر جمع کرد و از آن، یک معنا و یک کلمه دیگر ساخت. خوبی قرآن در این است که راسخون در علم می‌توانند از آن، کلمه‌هایی تازه تهیه کنند، همان‌طور که راسخ در زبان و آگاه از زبان، می‌تواند با تلفیق الفبا، کلمه‌هایی تازه بیافریند.

اگر قرآن به‌صورت یک کلمه منظم درآمده بود، فقط همان یک کلمه بود و دیگر نمی‌توانست تمام رویدادها را در بر بگیرد. می‌بینیم که علی(ع) از تلفیق و هماهنگ کردن دو آیه جدا از هم، حتی کمترین مدت بارداری را شرح می‌دهد:

«وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ...» (بقره، 233)

«...وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا...» (احقاف، 15)

این آیه‌ها با اینکه به هم نظری ندارند و از هم جدا هستند، اما هنگامی که در دست راسخ‌ها می‌افتند، می‌بینیم چه بارهایی که می‌آورند.

و اگر در قرآن می‌خوانیم: «...وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ» (انعام، 59)، نباید تعجب کرد. هنگامی که از 32 حرف الفبا، این همه کلمه به‌وجود می‌آید، از ترکیب آیه‌ها و تلفیق آنها، قطعاً کلمه‌ها و مطالب زیادتری می‌توان به‌دست آورد، که حتی وسعت هستی را دربر بگیرد، تمام هستی را توضیح بدهد و هیچ خشک و تری را فرو نگذارد.

2. و بر این جواب می‌توان این را هم اضافه کرد که قرآن بدین‌گونه نامرتب جمع‌آوری شد تا نیاز به عِدل دیگر و ثقل اصغر داشته باشد و مشتی بر دهان کسانی باشد که می‌گفتند: قرآن به تنهایی برای ما کافی‌ست. چگونگی قرآن، راسخون در علم را ثابت می‌کند.

3. «وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ...» (اسراء، 106) و این جواب سومی است که خداوند می‌دهد که ما قرآن را پراکنده و جدا کردیم تا نه یک‌ مرتبه، که به آرامی و به‌تدریج بر مردم بخوانی و هنگام بروز حادثه‌ها از آن استفاده کنی؛ «وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلً.» (فرقان، 32)

هنگامی که قرآن به خاطر آن سه عامل؛ نبود دسته‌بندی، وابستگی به حادثه‌ها و تنظیم رسول و به خاطر این سه جهت، به این پراکندگی می‌رسد، ناچار کسانی که می‌خواهند آن را از سرچشمه بنوشند، به تفسیر قرآن دست یابند و از آن بهره‌مند شوند، باید بر تمام قرآن مسلط باشند تا در سایه این تسلط، آیه‌هایی که به یکدیگر نظر دارند، در کنار هم جمع شوند و بارور گردند.

تسلط، دارویی است که آیه‌های پراکنده و عقیم را بارور می‌کند و برای رسیدن به این تسلط و در نتیجه برای رسیدن به این تفسیر صحیح، قرائت قرآن مطرح می‌شود.

این همه دستور به قرائت قرآن و حتی برای کسانی که سواد ندارند، دستور به نگاه کردن قرآن، ما را به این فکر می‌اندازد که این نگاه، مقدمه قرائت و این قرائت، مقدمه تسلط و این تسلط، مقدمه دستیابی به معنا و تفسیر، دستیابی به روح قرآن و رسیدن و بهره‌برداری از نور قرآن است.

بوده‌اند کسانی که در شبانه‌روز، یک قرآن ختم می‌کردند و یا در سه روز و یا بیشتر و کمتر، به قرائت تمام قرآن موفق می‌شدند. این قرائت برای کسانی که چنین هدفی دارند، دیگر یک امر خسته‌کننده و تکراری نخواهد بود؛ چون با هر مرتبه تکرار، به یک نوع تسلط وسیع‌تر دست می‌یابند. نتیجه این قرائت‌های مداوم، این است که کلمه‌های قرآن و سپس ترجمه قرآن برای آنها آشکار می‌شود و آن‌گاه می‌توانند مصداق‌های مجهول را در یکجا بنویسند تا با آیه‌های دیگر، آن را تفسیر کنند و آیه‌های مشکل را همین‌طور بررسی کنند.

محبوبه فرهنگ

انتهای پیام
captcha