کد خبر: 4137391
تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۰:۴۴
نصرالله حکمت مطرح کرد

رساله صناعیه میرفندرسکی؛ مانیفست تحقق جامعه موفق انسانی

عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی گفت: رساله صناعیه میرفندرسکی، مانیفستی برای تحقق جامعه موفق انسانی محسوب می‌شود و در آن، برخلاف آرمان‌شهر افلاطون و مدینه فاضله فارابی که تحقق آنها محال بوده و غیرقابل دستیابی‌اند، جامعه‌ای با زیستی اسلامی ارائه شده که کاملاً قابلیت اجرایی و محقق شدن دارد.

نصرالله حکمت عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

به گزارش ایکنا از اصفهان، نصرالله حکمت، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی در نشست «مکتب فلسفی اصفهان؛ حکمت، صنعت و عرفان در اندیشه حکیم متأله ابوالقاسم میرفندرسکی» که روز گذشته، 9 اردیبهشت‌ماه در حوزه هنری اصفهان برگزار شد، ضمن ارائه شرح مختصری از محتوای رساله صناعیه میرفندرسکی و شرایط اجتماعی حاکم بر زمان تألیف این رساله، موضوع نسبت‌ پیامبری و فیلسوفی را از منظر میرفندرسکی مورد واکاوی قرار داد و اظهار کرد: وی تقریباً در میانه دوران حکومت صفویه می‌زیست که مصادف با به‌هم‌ریختگی اوضاع تشیع و تصوف در ایران بود. حقیقت تشیع و تصوف پنهان بود و منحصراً ظهورات از آنها جریان داشت؛ آرام‌آرام نیز بازی‌های سیاسی و تبلیغاتی وارد عرصه شد و این وقایع، آغازی بر انحطاط حکومت صفویه بود.

وی افزود: در این ایام، جمعی از بزرگان و حکما از ایران هجرت کردند؛ از جمله این اندیشمندان، میرفندرسکی بود که راهی هندوستان شد. البته او پس از گذشت این دوران به ایران بازگشت، ولی عالمان بسیاری همچنان در هجرت، انزوا و تبعید ماندند که نمونه بارز آنها، ملاصدرای شیرازی بود.

عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه میرفندرسکی در این شرایط خاص به تألیف رساله صناعیه پرداخت، بیان کرد: او در این کتاب، ظاهراً صناعات، پیشه‌ها و حرفه‌ها را دسته‌بندی کرده‌ است؛ اما اگر از منظری دیگر و ورای ظاهر و محتوای رساله، به آن نگریسته شود، رساله‌ای سیاسیه، اخلاقیه و اقتصادیه است. این رساله، مانیفستی برای تحقق جامعه موفق انسانی محسوب می‌شود و در آن، برخلاف آرمان‌شهر افلاطون و مدینه فاضله فارابی که تحقق آنها محال بوده و غیرقابل دستیابی‌اند، جامعه‌ای با زیستی اسلامی ارائه شده که کاملاً قابلیت اجرایی و محقق شدن دارد.

رساله صناعیه؛ اعاده حیثیت از خلیفة‌اللهی انسان

وی ادامه داد: این رساله، اعاده حیثیت از انسانی است که قرن‌ها، خلیفةاللهی او فراموش‌ شده بود و منحصراً به شمارش و استقصای صناعات نپرداخته، بلکه بر مبنای انسان‌شناسی، معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی تألیف و تدوین شده است. میرفندرسکی در بیان مبانی طبقه‌بندی صناعات و حرف در این رساله بیان داشته که معیار او در این طبقه‌بندی، خیر بالذات بودن آن صنعت برحسب نظام کل، نظام نوع و نظام شخص بوده است.


بیشتر بخوانید:


حکمت اضافه کرد: میرفندرسکی بر پایه همین مبانی، ۱۲ طبقه را مشخص و حرف و صنایع را در این ساختار تقسیم‌بندی کرده‌ است. او اولین طبقه‌ را که هم خیر بالذات بوده و هم نفع عالم و ضرورت کامل را دربر گرفته، به سه صناعت پیامبری، خلیفتی و فیلسوفی اختصاص داده است. البته مراد میرفندرسکی از صنعت خلیفتی، به‌ هیچ‌وجه سلطنت و حکمرانی نیست، بلکه منحصراً به امامت اشاره دارد که در امتداد نبوت پیامبر(ص) است.

وی افزود: میرفندرسکی معتقد است که در طول تاریخ برای انتظام کل عالم و ثبات نظام مدینه و شخص، وجود این سه گروه در جامعه ضروری است. او در این طبقه، به هیچ نوعی از سلطنت، راهبری، حاکمیت و رهبری و یا آنچه از متعلقات آنهاست، اشاره‌ای نکرده و فقط پیامبران، ائمه(ع) و فیلسوفان را به‌عنوان گروه‌های دغدغه‌مند در کشف حقیقت جهان معرفی کرده‌ است. میرفندرسکی سایر علوم و صناعات را تأمین‌کننده زندگی این‌جهانی بشر می‌داند، اما این سه صناعت را نه در عرض بقیه صناعات و نه در طول آنها می‌داند، بلکه در ارتفاعی بالاتر قلمداد می‌کند که حقیقت را کشف و به مردم آگاهی‌بخشی و اطلاع‌رسانی می‌کنند.

تفاوت پیامبر و فیلسوف از منظر میرفندرسکی

عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: میرفندرسکی تفاوت پیامبری و فیلسوفی را در رساله صناعیه چنین بیان کرده‌ است: «فلاسفه در علم و عمل گاه‌گاه خطا کنند، اما انبیا در علم و عمل خطا نمی‌کنند.» فیلسوفان قطعاً واجب‌الخطا هستند و به‌ همین روال، انسان‌های عادی نیز قطعاً خطاکار خواهند بود.

وی ادامه داد: میرفندرسکی این بحث را در فضای تفکری دومی که فارابی متصور بود، بیان کرده‌ است. لازم به توضیح است که فارابی ابتدا قائل به فضایی تفکری بود که در آن فیلسوفان به عقل فعال متصل می‌شوند و چون پیامبر نیز با عقل فعال مرتبط است، پس پیامبر و فیلسوف در یک مرتبه قرار دارند و اصل حقیقت را بیان می‌کنند. اما پس‌ از مدتی، فارابی فضای تفکری دیگری ارائه داد، از وحدت پیامبر و فیلسوف عبور کرد و معتقد شد که پیامبر، حقیقت‌گو و فیلسوف، حقیقت‌جوست. لذا، با هم متفاوتند و فیلسوفان در این جستجو، امکان خطا کردن دارند.

حکمت تأکید کرد: ارسطو با طراحی علم منطق، راهی برای حفظ ذهن و اندیشه از خطا ساخت و درصدد ایجاد عصمت ذهنی برای بشر با ارائه علم منطق بود. افلاطون نیز طرح مدینه فاضله را بنا نهاد و در آستانه این مدینه، شیطان را اعدام کرد تا انسان در این شهر گناهکار نباشد؛ اما خبر نداشت که اعدام شیطان به‌مثابه اعدام انسان است. انسان باید خطا کند، بیاموزد، رشد کند و تکامل یابد. شاید مفهوم عبارت «صدق الله العلی العظیم» نیز همین باشد که در این عالم، منحصراً خدا و رسولان او هستند که صادق‌اند و توانایی این را دارند که هیچ‌گاه دروغ نگویند.

وی در بخش پایانی سخنان خود ضمن اشاره به بعضی از عبارات ناب رساله صناعیه به نقد فلسفه اسلامی که هم‌اکنون در حوزه‌های علمیه تدریس می‌شود، پرداخت و گفت: در فلسفه‌ای که اکنون تدریس می‌شود، میراث هزار ساله تفکر رها شده و منحصراً فلسفه‌ای که از عصر ملاصدرا شکل‌ گرفته است، آموزش داده می‌شود. راجع‌ به قبل و بعد از ملاصدرا، هیچ تأمل و تحقیقی صورت نمی‌گیرد و فلسفه ملاصدرا نیز در اسفار منحصر شده، به آن تقلیل می‌یابد و با برداشت‌ها و تحلیل‌های خاصی آمیخته می‌شود.

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام
captcha