به گزارش ایکنا از اصفهان، اولین نشست از سلسلهنشستهای «عصرهای رسانه»، روز گذشته، 11 مهرماه به همت فرهنگسرای رسانه در سالن اجتماعات کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان برگزار شد. در ابتدای این نشست، مستند «زیر صفر مرزی» در مورد زندگی شهید علی هاشمی و تأثیر او در دفاع مقدس به نمایش درآمد.
در ادامه، محمود فروزبخش، مجریکارشناس برنامه، به طرح ایده کلی فرهنگسرای رسانه از اکران این مستند پرداخت و گفت: وقتی فرهنگسرای رسانه چنین مستندی پخش میکند، نمیخواهد بهصورت تخصصی به موضوع آن بپردازد. این کار، وظیفه افرادی است که در این موضوع متخصص هستند و فرهنگسرای رسانه چنین رسالتی ندارد، اما دلیل انتخاب این فیلم و موضوع، این است که این مستند بر صورتمسئله رسانهای «روایت» متمرکز شده است.
وی در خصوص روایتهای مختلف که در مورد جنگ هشت ساله وجود دارد، بیان کرد: وقتی برای ما دهه شصتیها روایت رسمی جنگ را تعریف میکردند، فقط از عملیاتهای بیتالمقدس و مرصاد صحبت میشد و به اتفاقات بین این دو عملیات نمیپرداختند. ما در فیلم، روایتهای علی هاشمی را دیدیم؛ من یک مثال از علی هاشمیهای شهر خودمان تعریف میکنم. بعد از فتح خرمشهر، ما عملیاتی به نام رمضان با قصد ورود به خاک عراق داریم. بالاترین مقام نظامی اصفهانیها در آن موقع، مصطفی ردانیپور، فرمانده قرارگاه نوح بود. ردانیپور، طلبه سادهای بود و در همان عملیات بیتالمقدس، شهید صیاد شیرازی میگوید من تعجب میکنم چگونه یک عمامه به سر به این درجه از فهم نظامی رسیده که یک قرارگاه را مدیریت و فرماندهان لشکرها را هدایت میکند. مصطفی ردانیپور بعد از عملیات رمضان از تشکیلات سپاه بیرون میآید و در سال 62، بهعنوان یک سرباز معمولی شهید میشود. ما روایت و داستان این اتفاق را نمیدانیم.
مجریکارشناس برنامه در خصوص سویههای اعتراضی مستند «زیر صفر مرزی»، گفت: اعتراضی که در دل این مستند آمده، این است که نظام رسمی یکسری از روایتهای دفاع مقدس را باز نکرده، طبق اعلام نظام رسمی، آمریکا کشور اصلی حامی صدام بوده، در حالی که تمام یا 80 درصد ارتش عراق بهوسیله شوروی تجهیز شده است. معمولاً در روایتها، این مسائل به گونهای دیگر گفته میشود. حال اگر یک جوان که به روایت نشنیدن عادت کرده، بشنود یک غرضورز میگوید: «ما میتوانستیم جنگ را در فلان جا تمام کنیم.»، حرف او را باور میکند. پس اگر در قصه علی هاشمی، نظام روایت فعالتر بود، ماجرا به اینجا نمیرسید. در واقع، صورتمسئله اصلی فرهنگسرای رسانه این است.
در ادامه نشست، یدالله ایزدی، راوی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس، در مورد علی هاشمی و مستند «زیر صفر مرزی» صحبت کرد و افزود: من در طول این فیلم و گفتههای مجری برنامه، خردهروایتهایی از جنگ هشتساله فهم میکنم که ذیل سه سؤال اصلی قرار میگیرند؛ چرا و چگونه جنگ آغاز شد؟ چرا و چگونه جنگ ادامه پیدا کرد؟ چرا و چگونه جنگ پایان پذیرفت؟ این سه سؤال اصلی، همه روایتهای درون فیلم و گفتههای مجری برنامه را دربرمیگیرد. آیا امکان داشت جنگ آغاز نشود؟ آیا نفس وقوع انقلاب باعث هجوم عراق به ایران شد؟ وقتی میپرسیم «چرا»، یعنی دنبال دلایل این سؤالات میگردیم. چگونگی، شرح ماوقع است. یعنی بپرسیم عراق چگونه آرایش نظامی گرفت؟ اهداف ارتش عراق چه بود و چگونه این اهداف را محقق میکند؟
وی تصریح کرد: وقتی از روایت یا موضوعی در جنگ صحبت میکنیم، باید جایگاه آن را در نسبت کل حادثه به درستی تعریف کنیم؛ زیرا به ما کمک میکند تا به یک جواب روشن برسیم. معتقدم با هر جهتگیری و منطقی که به موضوع جنگ میپردازیم، باید دو جنبه را رعایت کنیم؛ یکی اینکه حرفهایمان منبع مستند داشته باشد. همچنین در مسیر بحث نباید از جاده انصاف خارج شد. بخشی از نگاهی که در فیلم به موضوع هور، علی هاشمی و جنگ ایران و عراق پرداخته، حقایق درست و تکاندهنده است، اما در بعضی قسمتها از جاده انصاف قدری فاصله گرفته است.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس وقوع جنگ را دفعی ندانست و گفت: جنگ، مفهومی با دامنهای بسیار وسیع و متنوع است. یک تورق ساده در تاریخ گذشته ایران و همسایه غربیاش نشان میدهد که از 550 سال پیش تا قرارداد 1975، حکومتهای ایران 16 معاهده با همسایه غربی خود امضا کردهاند. آخرین معاهده، قرارداد 1975 الجزایر است که با رضایت کامل طرف عراقی همراه بود. با استناد به خاطرات دولتمردان و سیاستمداران عراقی، بعد از امضای این قرارداد، در عراق جشن بهپا شد و از آن بهعنوان دستاورد بزرگ یاد کردند. صدام این قرارداد را چند روز پیش از آغاز جنگ در تلویزیون عراق، یکطرفه ملغی اعلام کرد. بنابراین، با رجوع به تاریخ متوجه میشویم که این جنگ پیشینه دارد و در دوران تشکیل عراق جدید ادامه پیدا کرده است، یعنی یک اختلاف تاریخی چند قرنه بهدلیل موقعیت ژئوپلیتیک عراق و محدودیت دسترسی به آبهای آزاد. باید بدانیم که به این دلایل، این منطقه برای همیشه تاریخ مستعد جنگ است و فقط محیطها باید اجازه بدهند؛ یعنی شرایط بینالمللی، وضعیت ایران و وضعیت عراق. این محیط بعد از انقلاب فراهم شد.
وی افزود: بعد از انقلاب، صدام برای آماده کردن فضای بینالمللی و ملی عراق تلاش کرد و به تجهیز و تسلیح ارتش پرداخت. درست است که ارتش عراق با یک سازوکار کاملاً شرقی تجهیز شد، ولی رویکرد و گردش عراق به غرب، حتی قبل از وقوع جنگ اتفاق افتاد. این گردش چنان آشکار است که پیمانهای اقتصادی با اروپا و بهویژه فرانسویها و دریافت موشکهای اگزوست و هواپیمای میراژ 2000، در همان اوایل جنگ اتفاق میافتد. بنابراین، جنگ برنامهریزی شده، خودخواسته و مبتنی بر یک ارتباطات تاریخی، کاملاً اجتنابناپذیر بوده است؛ اما آیا این به آن معناست که جمهوری اسلامی تلاش کافی برای پرهیز از جنگ انجام داده است؟
ایزدی ادامه داد: از دوره پیروزی انقلاب تا آغاز جنگ، با عنوان جنگ پیش از جنگ یاد میشود. افرادی که در مرز بودند، متوجه اتفاقاتی شده و مخصوصاً در شش ماه پیش از جنگ، احتمال وقوع آن را قطعی میدانستند، اما در دولت مرکزی و پایتخت، ناباوری تحلیلی وجود داشت. بخشی از این تحلیل وابسته به ارتش است که به پشتوانه ارتش دروان پهلوی، خود را ژاندارم منطقه میدانست و تصور میکرد در توازن قوا، از عراقیها بالاتر است. در داخل کشور، درکی از قطعی بودن جنگ وجود نداشت و اگر این درک در بین مسئولان وجود داشت، میشد از وقوع جنگ جلوگیری کرد. البته باید توجه کرد انقلابی که تازه پیروز شده، هنوز تجربه لازم و اصلاً آمادگی چنین بحرانی را ندارد.
وی در خصوص گستردگی دامنه جنگ و روایتهای متعدد و مختلف گفت: بخشی از این تعدد روایت، طبیعی است. این طبیعت یک رخداد است که روایتهای گوناگون تولید میکند. بنابراین، امروز باید دقت کنیم که در جنگ روایتها، نسبت روایت خرد با روایت کلی، رابطه منطقی داشته باشد.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس ادامه داد: در زمان جنگ، در جمع افرادی وارد شدم که بعد از جنگ به آنها راوی میگویند. وقتی جنگ اتفاق افتاد، گفتند حادثه بسیار مهمی است و باید تمام وقایع و اطلاعات این جنگ، بهدرستی احصا شود. از سال دوم جنگ با یک تصمیم شجاعانه که نمونه بیرونی نداشت، حدود 180 نفر در کنار فرماندهان سپاه پاسداران قرار گرفتند تا همه اطلاعات مربوط به جنگ و دیگر سازمانهای مشارکتکننده در آن را جمعآوری کنند. این اسناد و مدارک همگی در یک مرکز آرشیوی جمعآوری میشد. من هم جزئی از این تیم بودم.
وی در خصوص ساعات پایانی زندگی شهید هاشمی گفت: در چهارم تیرماه سال 67 که ارتش عراق به منطقه هور حمله کرد، من در قرارگاه نصرت بودم. عراق به فاو حمله کرده و آن را پس گرفته بود، بعد به شلمچه آمده و آنجا را هم گرفته بود. همه میدانستند که هدف بعدی، هور است. ما میخواستیم عملیات بزرگی به نام بیتالمقدس هفت انجام دهیم تا سرعت پیشروی عراق کم شود که در عمل، این اتفاق نیفتاد. قرار شد در منطقه هور، یکسری کارهای مهندسی انجام شود تا آب جلوی ارتش عراق بریزند و عملیاتشان با وقفه مواجه شود. روزی که قرار به انجام هماهنگیها بود، ارتش عراق با یک آتش بسیار سنگین به جزایر حمله کرد و علاوه بر شلیکهای توپخانه، از سلاحهای شیمیایی ترکیبی پرحجمی هم استفاده میکرد. دشمن در فاصله 800 متری قرارگاه علی هاشمی آمده بود و علاوه بر خود او، تعداد دیگری از فرماندهان، از جمله سردار سلیمانی و مرتضی قربانی آنجا بودند.
ایزدی ادامه داد: حدود ساعت 12 ظهر معلوم بود که قرارگاه در حال سقوط است. آقای غلامپور که فرمانده قرارگاه کربلا بود، دستور داد قرارگاه را تخلیه کنید و به عقب بیایید، اما به نظر من میآمد که علی هاشمی نمیخواهد به دستور عمل کند؛ نمیگفت نه، اما رفتارش به گونهای بود که نمیخواهد این دستور را اجرا کند. آقای غلامپور تنها با او صحبت کرد و گفت: «من فرمانده ارشد تو هستم و این یک دستور نظامی است؛ حق تخطی از آن را نداری.» بعد به من اشاره کرد که برویم و با هم از قرارگاه خارج شدیم. شاید 25 دقیقه تا نیمساعت بعد، با آقای غلامی از جزیره خارج شدیم. سپاه ششم امام صادق(ع) یک قرارگاه مخابراتی داشت که با قرارگاه علی هاشمی در ارتباط سیمی بود. آقای غلامی به اپراتور گفت که قرارگاه هاشمی را بگیرد، اما هنگامی که تماس برقرار شد، یک عراقی تلفن را در قرارگاه علی آقا برداشت. بعد معلوم شد که بالگردهای عراقی در نزدیکی قرارگاه نشستهاند. تا غروب آن روز، بالگردهای هوانیروز در آن منطقه گشت میزدند تا علی هاشمی را پیدا کنند، اما موفق نشدند. در طول فردا و پسفردا هم خبری از او نشد و به خانوادهاش خبر دادند که خبری از علی آقا نداریم. ماجرای ایشان در سکوت محض بود تا موقعی که جنازه ایشان تفحص و روایتهای داخل مستند گفته شد.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس به بخشی از مستند انتقاد کرد و گفت: بخشی از داستان که در مستند روایت میشود، هیچ نسبتی با جنگ ندارد. این نکات به سیاستهای کلی کشور، بهرهبرداری از چاههای مشترک نفتی و... برمیگردد. مشکلاتی که مردم خوزستان دارند، درست است و مسئولان باید به کمک این مردم بروند. یکی از دلایل عدم موفقیت صدام، همین مردم بومی منطقه بودند. البته اینها نگاه کارگردان است و اگر کس دیگری جای او بود، حتماً به گونهای دیگر این مسائل را روایت میکرد.
مسعود احمدی
انتهای پیام