حضرت فاطمه زهرا(س) تجسم عینی رستگاری و اسوهای بیبدیل در تمام تاریخ بشریت است. ایشان که دخت گرامی رسول خدا(ص)، همسر امیرمؤمنان علی(ع) و مادر امامان معصوم(ع) بود، در اوج قرب الهی، در متن سختترین تلاطمهای اجتماعی و شخصی زیست و شخصیت چندبعدیشان به الگویی جامع و کمالیافته برای همه نسلها و عصرها تبدیل شد؛ الگویی که زن و مرد، عالم و عامی و عارف و مجاهد میتوانند در سایه سیره آن حضرت، راهی به سوی تعالی بیابند. از این رو، تأمل در سیره عملی و گفتار نورانی ایشان، ضرورتی انکارناپذیر برای شناخت راه درست زیستن و چگونگی مواجهه حکیمانه با چالشهای فردی و اجتماعی در پرتو ایمان بهشمار میآید. در ادامه، بخش دوم گفتوگوی خبرنگار ایکنا از اصفهان با حجتالاسلام امین حقیقتنژاد، پژوهشگر حوزه دین را میخوانیم.
باید بدانیم که دو نوع صبر وجود دارد: صبر منفعلانه و صبر فعالانه. صبر منفعلانه هیچ اجری در آخرت ندارد و در دنیا نیز موجب بهزیستی و سرزندگی نمیشود؛ بلکه موجب افسردگی و ضعف روحی میشود. برخی افراد در مشکلات سکوت میکنند؛ ولی هجمه مشکلات را در گوشه دل خود تلنبار میکنند، به خیال اینکه صبر کردهاند، در حالی که این مصداق صبر نیست. صبر همیشه معادل سکوت و سخننگفتن، نشستن و منتظربودن و دست روی دست گذاشتن نیست؛ بلکه صبر یعنی گاهی باید فریاد بزنیم، گاهی باید حرکت کنیم و گاهی دست و پا زدن است.
بیشتر بخوانید:
صبر منفعلانه مردم یک جامعه را در فلاکت و نداری باقی میگذارد، همانند بلایی که بر سر بسیاری از مردم هندوستان آمده است. برخی فقرای هندوستان در اوج فقر و نداری هستند و جالب این است که از این وضع گلهای ندارند و هیچ تلاشی برای رهایی از این وضعیت نمیکنند. میگویند: فقر ما بهدلیل گناهانی است که در عالم قبل داشتهایم. یکی از عقاید هندوها اعتقاد به عوالم موازی است؛ میگویند چون ما در عالم قبل گناهکار بودهایم، سزای آن گناه در عالم قبل، فقر و فلاکت در این عالم است و ثروتمندان این دنیا در عالم قبلی آدمهای خوبی بودهاند و جزای خوببودنشان این است که ثروتمند باشند. برخی فقرای هندوستان میگویند: باید با این وضعیت کنار بیاییم و صبر کنیم و نوکر ثروتمندان باشیم، در این صورت در عالم بعد ما هم پولدار میشویم. این همان صبر منفعلانه، یا بهتر است بگوییم صبر احمقانه است. این فضیلت نیست، بلکه توهم فضیلت است؛ همان که خداوند متعال در آیه ۱۰۴ سوره کهف میفرماید: «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا؛ آنان کسانی هستند که کوشششان در زندگی دنیا به هدر رفته است و خود خیال میکنند که کار خوب انجام میدهند.»
اما صبری که باعث شکوفایی دین و دنیا میشود، صبر فعالانه است. برای نمونه، اعلام شد که راه زیارت اربعین بسته است. برخی افراد ناراحت شدند و دست روی دست گذاشتند؛ اما دسته دیگر ناامید نشدند، گذرنامه و ویزا و پولشان را آماده کردند و حتی مرخصی هم گرفتند و منتظر ماندند که اگر مرزها باز شد، خودشان را به کربلا برسانند. درست است که مرزها باز نشد، ولی قطعاً اینها به ثواب زیارت رسیدهاند؛ چون تلاش خود را کردهاند. به این نوع صبر، صبر فعالانه میگوییم که در نحوه زندگی بانوی اسلام متجلی شد.
بهترین ملاک برای تشخیص صبر فعالانه، سه علامتی است که پیامبر اکرم(ص) برای صابرین ذکر میکند: «عَلَامَةُ الصَّابِرِ فِی ثَلَاثٍ: أَوَّلُهَا أَنْ لَا یَکْسَلَ، وَالثَّانِیَةُ أَنْ لَا یَضْجَرَ، وَالثَّالِثَةُ أَنْ لَا یَشْکُوَ مِنْ رَبِّهِ تَعَالَی؛ علامت شخص صابر و شکیبا سه چیز است: سست و بیحال نیست، زودرنج نیست و از پروردگار متعال شکایت نمیکند.»
اولین ویژگی صابرین این است که در سختی و بلا کسل و بیحال نمیشوند. برخی افراد در برخورد با کوچکترین مشکل، دل و دماغ کارکردن ندارند و بیحوصله میشوند؛ اما گروه دیگر وقتی با مسئله و مشکلی مواجه میشوند، آرایش جنگی به خود میگیرند و تلاش میکنند.
دوستی تعریف میکرد که یکی از بستگان ما، پیرمردی بیمار بود. روزی، کارت دعوت مهمانی به دستمان رسید که نشانی آن یکی از تالارهای مجلل شهر بود. روز موعود به نشانیای که در کارت دعوت بود، رفتیم. تقریباً تمام فامیل دعوت شده بودند؛ اما ذهن همه درگیر این سؤال بود که مهمانی به چه مناسبتی برگزار شده است؟ قبل از صرف شام، این پیرمرد میکروفون را برداشت و گفت: میدانم که برای همه این سؤال پیش آمده که این مهمانی به چه مناسبتی برپا شده است. علت این مهمانی این است که دکترها به من گفتهاند سرطان دارم و دو ماه بیشتر زنده نیستم. با خودم فکر کردم اینکه قرار است همه بعد از مرگ من دور هم جمع بشوند، چه خوب است تا زندهام، این جمعیت را دعوت کنم و از آنها حلالیت بطلبم. جالب اینجاست که پنج سال از آن دعوت میگذرد و پیرمرد هنوز زنده و سرحال است. به این صبر، صبر فعالانه میگوییم.
دومین ویژگی صابرین این است که زودرنج نیستند. زودرنجبودن هم برای خود شخص و هم برای اطرافیان باعث دردسر است و در صورتی که در خانواده، تشکیلات و یا جمعی، انسان زودرنجی باشد، نظم مجموعه، خانواده و تشکیلات را به هم میزند. دختر و پسرهایی که قصد ازدواج دارند، یکی از مواردی که در جلسات آشنایی باید بررسی کنند، زودرنجبودن طرف مقابل است. اساساً زندگی با آدم زودرنج سخت است. یکی از راههای تشخیص این است که شخص بتواند در کارهای تشکیلاتی و گروهی شرکت کند و مسئولیت بپذیرد. انسانهای زودرنج از کارهای تشکیلاتی فرار میکنند و یا بسیار زود، از مجموعهای به مجموعه دیگر میروند. وقتی در تشکیلات از آنها انتقاد میکنند، ظرفیت انتقاد ندارند، قهر میکنند و نظم تشکیلات را به هم میریزند. اینکه انسان زودرنج نباشد، واقعاً سخت و یکی از گامهای بزرگ سیر و سلوک و آدمشدن است.
آقای دولابی میگفت: «لب اخلاق دو کلمه است: مرنج و مرنجان.» در دو کلمه مرنج و مرنجان، دریایی از معانی و معرفت نهفته است. از حاج آقا مجتهدی(ره) نقل شده: مرحوم آخوند از آقای نخودکی اصفهانی خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی فرمود: «مرنج و مرنجان.» حاج آقا مجتهدی گفت: مرنجان را فهمیدم؛ یعنی کسی را اذیت نکنم؛ ولی مرنج یعنی چه؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم؟ مثلاً وقتی بفهمم کسی غیبت مرا کرده یا به من فحش داده است، چطور نباید برنجم؟ آقای نخودکی فرمود: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی، دیگر نمیرنجی؛ یعنی تکبر و غرور را کنار بگذار.
نقل است که بایزید بسطامی، از عرفای معاصر با امام هشتم(ع)، از خانه به مسجد میرفت. در بین راه، خانمی از پشتبام خاکستر منقل را به کوچه ریخت، غافل از اینکه بایزید در حال عبور است. فردی که همراه بایزید بود، مشاهده کرد که بایزید میخندد. گفت: او خاکستر بر سر شما ریخته است و شما میخندید؟ بایزید فرمود: این سر و صورتی که من میشناسم، سزاوار آتش است، خدا را شاکرم که به خاکستری اکتفا کرده. چقدر تفاوت است میان شاعری که سروده: «مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست مشکل نشیند» و خواجه شیراز که اینچنین سروده: «جفا کشیم و ملامت خوریم و خوش باشیم، که در طریقت ما کافریست رنجیدن.»
خصلت سوم انسان صابر این است که در فراز و فرود زندگی و در سختی و آسایش، همیشه شاکر نعمتهای خدا باشد و زبان به گله باز نکند، همانطور که فاطمه زهرا(س) چنین بود. انسانهایی که بسیار نق میزنند و ناله و فغان دارند، نباید اسم خودشان را صبور بگذارند. در روایت آمده، کمترین حد گله و شکایت این است که اگر اتفاق ناگواری برای بنده بیفتد، از شدت ناراحتی دست بر پشت دست بزند. بنابراین، یک دست بر پشت دست زدن کافی است تا اسم ما از فهرست اسامی صابرین بیرون بیاید.
یکی از بهترین راهها، ذکر گفتن در هنگام مصیبت است، بهویژه در قرآن به ذکری خاص اشاره شده: «وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ، الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ؛ و صابران را بشارت و مژده بده، آنان که چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند، صبوری پیش گرفته و گویند که ما به فرمان خدا آمدهایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد.»
در روایتی دیگر آمده است که هرگاه با مصیبتی مواجه شدید، جمله «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» را بخوانید. پیامبر اکرم(ص) همگام با یارانشان قدم میزدند که ناگهان بند کفش حضرت پاره شد و این آیه شریفه را تلاوت کرد: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ.» یاران ایشان تعجب کردند و پرسیدند که آیا این آیه را برای پارهشدن بند کفش هم میخوانید؟ پیغمبر(ص) فرمود: «إِنَّهَا مُصِیبَةٌ؛ این هم مصیبتی است.» خداوند در آیه ۱۵۶ سوره بقره دستور داده که در مواجهه با مصیبتها، متذکر به این ذکر شریف باشیم.
انتهای پیام