وارد خیابان علوی کاشان میشوم. آهسته و قدمزنان، سنگفرش پیادهرو را طی میکنم. صدای اذان مغرب در فضا طنینانداز میشود. چشمم به دنبال تابلویی از «خانه رزاقیان» است که کنار خانه تاریخی تاج، پیدایش میکنم. با گذر از چند پله و درب ورودی، به محوطه داخلی خانه میرسم که متوجه اختلاف ارتفاع کوچه با سطح خانه میشوم.
خانه پایینتر از سطح زمین ساخته شده، شیوهای از خانهسازی که بیشتر در شهرهای کویری دیده میشود و به گودال باغچه معروف است. در چهار طرف حیاط مرکزی، اتاقهایی قرار گرفتهاند. مردی در حال آبپاشی کردن حیاط است که ما را به محل برگزاری نشست کاشیان راهنمایی میکند.
خانه از سه طبقه تشکیل شده. در اتاق گوشه سمت راست حیاط، قرار است یک دورهمی برای نقد و بررسی کتاب «اجارهنشین خیابان الامین» با حضور نویسنده کتاب، علیاصغر عزتیپاک برگزار شود. او را میشناسم. مؤسس «مدرسه رمان» است. نخستین کارهایش در مجلات چاپ شدهاند و اولین اثرش با عنوان «میمانم پشت در» در سال ۸۴ به چاپ رسیده. هماکنون، صاحب آثاری چون «باغ کیانوش»، «تشرف»، «زود برمیگردیم» و... است و چندین جایزه ادبی دارد.
وارد اتاق میشوم. اتاقی که در آن برای ۵۰ نفر صندلی چیده شده. پنج درب چوبی کوچک منبتکاریشده با شیشههای رنگی در پشت صندلیها و سه در با همین شکل و شمایل در روبرو و درواقع، پشت جایگاه نویسنده و مجری قرار گرفته. سقف، گنبدیشکل است و گچکاریهای دور تا دور اتاق جلوه خاصی به آن بخشیده. عقربه ساعتشمار روی عدد ۸ مینشیند. مدعوین یکی یکی وارد میشوند و خیلی زود ظرفیت اتاق رو به تکمیل میرود.
مجری مراسم، آقای لطفی است که درباره این دورهمی توضیح میدهد: اولین جلسه کاشیان را در خدمت شما هستیم. این جلسات یک هفته در میان برقرار میشود. یک هفته با موضوع داستان، کتاب و... و هفته بعد در خدمت یک نویسنده هستیم که اثرش را از قبل معرفی میکنیم.
وی ادامه داد: کاشیان مجموعهای مردمنهاد است. مجموعه مستقلی که از دوستان دست به قلم و کسانی که در حوزه کتاب فعالیت میکنند، با مدیریت آقای قربان علیزاده و همکاری حوزه هنری دایر شده است. تمرکز ما بیشتر بر حوزه روایت و ناداستان است. گرچه آقای عزتیپاک داستاننویس است، اما داستان «اجارهنشین خیابان الامین» در حوزه ناداستان قرار میگیرد.
کمی بعد، آقای عزتیپاک وارد میشود و کنار مجری مینشیند. مطلع کلام را با صحبت راجع به فعالیتهایش در راستای نویسندگی آغاز میکند و از دغدغهاش راجع به پرورش نویسندگان بالقوهای که برای بالفعل شدن توانایی آنها تلاش میکند، میگوید.
حالا نوبت خوانش داستان است. یکی از نویسندهها از جا بلند میشود و کتاب به دست به سمت جایگاه میرود تا روایت قصه چند خط از کتاب را مهمانمان کند. به تصادف، صفحهای باز میکند که از قرار معلوم نقطه اوج داستان است. آنجا که میگوید: داعشها مرغشان یک پا داشته... . وقتی میخواند، صحنههای دلخراشی از روایت تکفیریها را با رژه کلمات جلوی چشممان به تصویر میکشد.
نقدخوانی آغاز میشود. نویسنده جوانی به نام آقای گلپر برای نقدی که بهصورت متن روی کاغذ نگاشته، از جا برمیخیزد و چند دقیقه نقدش را مطرح میکند: بار دوم است که کتاب را میخوانم. خواستم دو ستارهاش بدهم، اما صداقت جمال در روایت مجابم کرد تا یک ستاره دیگر روی جلد آن بچسبانم... صداقت راوی، تحول شخصیت و حفظ صداقت در جان کلام نقاط قوت کار است... مخاطبی که کتاب را دست میگیرد، دنبال چه و چرا نیست، چگونه بودنش را دنبال میکند... این کتاب، نمره قبولی میگیرد و جزو کتابهای خوب درباره روایتهای سوریه است.
نفر دوم که نقد میخواند، نویسندهای به نام خانم دولتی است که از شخصیتهای شاخص جمع محسوب میشود و اینطور میگوید: دانستن اینکه چه چیز در سوریه سبب آشوب شد و داعش داعیه حکومت پیدا کرد، هم لازم است هم جذاب... با این روایت میشود قضیه سیاسی اجتماعی کشور را با سوریه پیش از ناآرامی مقایسه کنیم و اجازه ندهیم به بهانه خواستههای به حق پای بیگانه به کشور باز شود.
بار دیگر، عزتی پس از نحوه آشناییاش با جمال، از هدفش برای نوشتن این روایت میگوید: من دوست داشتم بلایی را که مردم سوریه سر خودشان آوردند، روایت کنم. اینکه با بیتدبیری وارد ماجرایی شدند و فکر میکردند خودشان شروع و خودشان هم تمام میکنند، اما عدهای فرصتطلب از این وضعیت سوءاستفاده کردند؛ عدهای که بیگمان سرمنشئشان آمریکا و اسرائیل بود، زیرا آنها وجود هیچ قدرتی در منطقه را برنمیتابند و به دنبال ایجاد کشورهایی ناتوان در آن هستند.
گپوگفت و سؤال و جواب همچنان ادامه دارد. به فکر فرو میروم. کاش روایت قصه «اجارهنشین خیابان الامین» به گوش تمام کوخنشینان و کاخنشینان پهنه سرزمین عزیزمان برسد و به همه یادآور شود که این طیف از امنیت کشورمان چقدر گرانبهاست و بدانند جامعه آزاد جایی است که اگر کسی نخواهد همرنگ جماعت باشد، در امنیت باشد.
زهرا محمدی
انتهای پیام