بی‌بی مریم بختیاری؛ از اعتراض به وضعیت اجتماعی زنان تا مقابله با استعمار
کد خبر: 4160906
تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۰:۱۹
در نشست «خوانش متون مشاهیر تخت فولاد» مطرح شد

بی‌بی مریم بختیاری؛ از اعتراض به وضعیت اجتماعی زنان تا مقابله با استعمار

یک دانشجوی دکترای علوم سیاسی گفت: بی‌بی مریم بختیاری اگرچه از وضعیت اجتماعی پیرامون خود ناراضی بود، ولی در آن ساختارهای سخت متوقف نشد و در زمان هجوم استعمار به کمک جامعه‌ای شتافت که مورد نقد قرار داده بود.

فرزانه‌سادات کمیلی دانشجوی دکترای علوم سیاسیبه گزارش ایکنا از اصفهان، نخستین نشست «خوانش متون مشاهیر تخت فولاد» با نگاهی به زندگی‌نامه خودنوشت بی‌بی مریم بختیاری به‌مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطه، 15 مردادماه در باغ طوبای تخت فولاد برگزار شد.

در این نشست، فرزانه‌سادات کمیلی، دانشجوی دکترای علوم سیاسی در معرفی بی‌بی مریم اظهار کرد: او سال ۱۲۴۹ در خانواده‌ای بختیاری با ۶ پسر و ۱۲ دختر متولد شد. همه این فرزندان از همسران پدر بی‌بی مریم متولد شدند، ولی او تک‌دختر مادرش بود و در ۶ سالگی پدرش را از دست داد. پدرش از ایل هفت لنگ بختیاری و مادرش از ایل چهار لنگ بختیاری بود. بنابراین، بی‌بی‎ مریم حلقه اتصال این دو ایل بود و توجه ویژه‌ای را نسبت به خود جلب کرد.

وی افزود: طبق گفته‌های بی‌بی‎ مریم در متنی که پریچهر سلطانی آن را نوشته است، «ناصرالدین‌شاه از استقلال ایلخانی پدرم ترسید و به ظل‌السلطان که پسر شاه بود، حکم قتل حسین قلی‌خان ایلخانی بختیاری را داد، زیرا در صورت زنده ماندنش، سلطنت از خانواده قاجار به خانواده بختیاری منتقل می‌شد.» ناصرالدین‌شاه از جانب پدر بی‌بی‌ مریم، یعنی حسین قلی‌خان ایلخانی و قدرت بختیاری او به حدی احساس خطر می‌کرد که دستور مرگ وی را صادر کرد.

این دانشجوی دکترای علوم سیاسی ادامه داد: یکی از مهم‌ترین برادران بی‌بی‌ مریم که نامش در تاریخ هم آمده، سردار اسعد است. از جمله ویژگی‌های او می‌توان به سفرهای خارج از کشورش اشاره کرد. برای مثال، به هند و مصر سفر کرد و پس از مدتی به کشورهای اروپایی رفت؛ ابتدا دو سال در پاریس اقامت داشت و سپس به سوی لندن حرکت کرد. در تمام این مدت به زبان‌های انگلیسی و فرانسوی مسلط شد. زمانی هم که در ایران بود، به زبان عربی تسلط کامل داشت و همه این‌ها باعث شد تا حدود ۱۲ جلد کتاب از زبان‌های انگلیسی و فرانسوی به فارسی ترجمه کند و در عصر مشروطه از خود به جا بگذارد.

وی در توضیح تأثیر سردار اسعد بر شکل‌گیری شخصیت بی‌بی‌ مریم بیان کرد: سردار اسعد در دوران احمدشاه ابتدا وزیر جنگ و سپس وزیر امور داخلی ایران شد. قابل تأکید است که نوع نگاه به زن در یک جامعه و به‌ویژه در بطن خانواده در شکل‌گیری شخصیت اجتماعی او تأثیر ویژه‌ای دارد، به‌طوری که سطح انتظارات خانواده‌ای بختیاری که پدر خود را از دست داده، از دختر ۶ ساله‌اش بسیار بالا بود.

کمیلی در خوانش بخشی از متن کتاب گفت: «حاجی علی‌قلی‌‌خان یا همان سردار اسعد که عیال‌هایش به خانه پدرشان رفته بودند، اتاقی در منزل داشت که اول شب به آنجا می‌رفت و شب‌ها در آن می‌خوابید. من همراه خواهرم بی‌بی‌ ماه خانم همه وقت خدمتش بودیم، یعنی از خدمت ایشان دور نمی‌شدیم. همه جور شیرینی، میوه و آجیل آماده بود؛ ما هم  جوان و مغرور بودیم و چشم‌هایمان زمین و آسمان را نمی‌دید. ابداً در قید دربه‌دری گرفتار نبودیم. شب‌ها تا نزدیک روز کتاب می‌خواندیم و صحبت می‌کردیم.» درواقع، بی‌بی‎ مریم در کنار سردار اسعد امکان مراجعه به کتاب‌های گوناگون را داشت، چنانکه می‌گوید: «برادرم هم به کتاب‌های تاریخ و زمان جدید بسیار متمایل بود، برای ما از پادشاهان قدیم صحبت می‌کرد، از ملکه‌ها برای ما می‌گفت، هر ملکه مقتدری که می‌شناخت، به من می‌فرمود اگر مثل این ملکه شدی، یا مثل آن زن محترم شدی، آن وقت تعریف داری، وگرنه چیزی نیستی. من عرض نمودم حالا هم بهترم. پس پسر برادرم که ۷ ساله بود و در آن مجلس حضور داشت، از همان تاریخ تا الان، من را ملکه خطاب می‌کند.» در اینجا انتظار سردار اسعد و خط افقی که برای بی‌بی مریم ترسیم می‌کند، این است که باید در حد یکی از زنان محترم یا ملکه‌های اروپایی زندگی کند و این جسارت به‌واسطه پسر خانواده به بی‌بی مریم انتقال یافت.

وی اضافه کرد: بی‌بی مریم در روایت ماجرایش گفته است: «من بسیار شیطان و مغرور بودم و از همان زمان طفولیت میل به تمکین هیچ احدی نداشتم، خودم را همیشه بزرگ می‌دانستم، حال آنکه یک طفل کوچک بودم. کودک بودم، اما همه خواهران و برادرانم و عیال برادرانم از دست من به ستوه آمده بودند.» در بخش دیگری گفته: «از همان کودکی خودم را محترم می‌دانستم، خودم را از همه همسالان خود بلکه از بزرگتران خودم نیز محترم می‌دانستم. عقل و هوشم خوب بود و زرنگ بودم. همیشه میلم به کارهای خودم بود.» درواقع، شخصیتی با ابعاد کاملاً مشخص از همان سنین کودکی در بی‌بی مریم شکل گرفت و اعتماد به نفسی قابل توجه داشت. ۴۰ روز پس از تولدش، نامزدی میان او و یکی از پسرعموهایش خوانده و در سن ۱۵ سالگی به اصرار برادرانش، به خانه همسر فرستاده شد.

این دانشجوی دکترای علوم سیاسی افزود: همسر بی‌بی مریم ۴۰ ساله بود که وارد خانواده‌ آنها شد و چند همسر و فرزند داشت. حاصل ازدواج اول بی‌بی مریم، سه فرزند بود. او پس از فوت همسرش مجدداً ازدواج کرد، البته واکنش‌ها و مقاومت‌های زیادی در مقابل ازدواج داشت، کمااینکه در مقابل ازدواج اول نیز همین‌گونه بود. در ازدواج دوم، ۹ مرتبه فرزند خود را از دست داد و سقط جنین‌های مکرر داشت. بی‌بی مریم فرزندی ۶ ساله و پسری دوماهه از دست داد و از ازدواج دوم خود نیز پسری به یادگار گذاشت. تعابیرش از ظلم محیط که او را مجبور به ازدواج می‌کرد، بسیار زیاد است، از اینکه مجبور بود ازدواج کند، بسیار دلخور و از اینکه حقی برای انتخاب فرد مورد نظرش نداشت، ناراضی بود. بنابراین، به این فضا واکنش‌های عجیبی نشان می‌داد.

وی تصریح کرد: رویه‌های حمایت از حقوق زنان در بی‌بی مریم بسیار پررنگ بود، به‌طوری که در بخشی از زندگی‌نامه‌اش آمده است: «یوسف‌خان (برادر بی‌بی مریم) بسیار آدم عاقلی است. در عهد مشروطه ایران خدمت زیادی به این ملت کرد، بسیار پلیتیک است، خیلی میل دارد کار بزرگی بکند، اما به خودی خود نمی‌کند؛ اگر دست یکی دیگر در دستش باشد و به او یاری دهد، آن وقت خیلی کار می‌کند. در هر صورت صفات خوب دارد، من او را خیلی دوست دارم، سه سال از من بزرگتر است، با هم بزرگ شدیم، وقتی کوچک بودیم، من زرنگ‌تر بودم و او را کتک می‌زدم، ولی حالا از آنجایی که زن‌های بدبخت در ایران ترقی نمی‌کنند، صفت‌های خوب آنها در پس پرده است. او یک مرد بزرگ متشخص شده و من یک زن پرده‌نشین هستم. او ترقی کرده است و من تنزل. در ایران زن‌های بدبخت یا باید شبانه‌روز بزک کنند و در فکر لباس و پودر و سرخاب باشند، یا خیاطی و ریسمان تابیدن و کار بزرگ آنها همین است.» این متن نشان می‌دهد که بی‌بی مریم کاملاً از محیطی که در آن زندگی می‌کرد، نارضایتی‌های فراوان داشت.

کمیلی ادامه داد: بی‌بی مریم پس از فوت همسر اولش به این دلیل مجبور به ازدواج دوم شد که در قوم بختیاری، به دختران ارث تعلق نمی‌گرفت و برای اینکه سربار خانواده برادر خود نباشد، مجبور به ازدواج دوم شد، البته در اینجا عباراتی به کار می‌برد با این مضمون که اگر به اختیار خودم بود و از خداوند ترسی نداشتم، خودکشی کرده بودم. عباراتی که او درباره بافت محل زندگی و محیط سکونت خود به کار می‌برد، بسیار سنگین است و این‌طور به نظر می‌رسد که ما با زنی طرف هستیم که در سنت‌های قومی و قبیله‌ای خود گرفتار شده بود و گویا هیچ امکان خروجی از این سنت‌ها برای خود پیدا نمی‌کرد. البته شخصیت بی‌بی مریم در این فضا متوقف نشد.

وی در خصوص اینکه چرا شخصیت بی‌بی مریم برای ما از اهمیت ویژه و اعتبار خاصی برخوردار است و چه تأثیری در بافت اجتماعی ایران داشته، توضیح داد: تعبیر great game یا بازی بزرگ به این معناست که دو امپراتوری بزرگ آن زمان یعنی استعمار بریتانیا و روسیه تزاری به شدت با یکدیگر در رقابت و بازی بزرگی در این منطقه و آسیای مرکزی ایجاد کرده بودند که شامل ایران نیز می‌شد. بی‌بی مریم در این زمان می‌زیست. یکی از بروندادهای این بازی بزرگ در آسیای مرکزی، انعقاد قراردادی در سن پترزبورگ بود که طی آن ایران به دو بخش تقسیم شد؛ بخش شمالی در حوزه نفوذ روسیه و بخش جنوبی کاملاً در اختیار انگلیس قرار گرفت. بنابراین، به‌طور کامل از شمال و جنوب زیر فشار روس و انگلیس قرار داشتیم. قرارداد سن پترزبورگ در سال ۱۲۸۶ منعقد و در سال بعد، اولین چاه نفت در مسجدسلیمان به‌واسطه انگلستان کشف شد. بنابراین، آنها دوباره جای پای خود را در این کشور محکم کردند و فقط یک حوزه میانی برای ایران باقی ماند که حکومت قاجار بر آن حاکم بود. در همین سال، واقعه به توپ بسته شدن مجلس رخ داد.

کمیلی ادامه داد: درواقع، حجم فشارها در یک بازه زمانی بسیار کوتاه از نظر سیاسی و اجتماعی برای مردم ایران بسیار آزاردهنده شده بود و از طرف دیگر، ایرانیان خواستار شکل‌گیری دوباره مجلس بودند. مداخلات روسیه و انگلیس به حدی زیاد شد که امکان تشکیل مجلس را از ایرانیان گرفتند و به‌طور مرتب، تشکیل مجلس شورای ملی را به تعویق انداختند که نشانه ضعف ایران در استقلال سیاسی بود. در سال ۱۲۸۸ احمدشاه که ۱۳ سال داشت، به سلطنت رسید و عملاً تا زمانی که به سن بلوغ نرسیده بود، نمی‌توانست تاج‌گذاری کند. بنابراین، در این بازه زمانی نیز ایران به وسیله نواب سلطنت اداره می‌شد، تا سال ۱۲۹۳ که احمدشاه در ۱۸ سالگی به‌صورت رسمی تاجگذاری کرد و هشت روز بعد از آن جنگ جهانی اول شروع شد.

این دانشجوی دکترای علوم سیاسی اضافه کرد: بلافاصله بعد از شروع جنگ احمدشاه اعلام بی‌طرفی کرد، زیرا ارتش ایران نه نیروی هوایی داشت و نه نیروی دریایی؛ تنها چیزی که داشت، نیروی زمینی بود که تعداد آنها به هفت هزار نفر می‌رسید. این تعداد در آن زمان، با آن عظمت جنگ جهانی اول و گستره سرزمینی که با آن مواجه بودیم، فقط یک شوخی به نظر می‌رسد. همین تعداد نیز مورد تعلیم روس‌ها قرار گرفتند و فقط عشایر در آن زمان مسلح بودند که از دولت مرکزی تبعیت نمی‌کردند، یعنی اگر قرار بود اتحادی با یکدیگر رقم بزنند، عملاً امکان آن وجود نداشت. از طرف دیگر، روسیه پیش‌تر پنج هزار نفر نیرو در شمال ایران مستقر کرده بود و بعد از شروع جنگ، تعداد آنها را به ۱۰ هزار نفر ارتقا داد. این کشور با عثمانی وارد جنگ و شمال کشور نیز عملاً درگیر جنگ شد، هرچند که شاه اعلام بی‌طرفی کرده بود، ولی در عمل این مسئله نادیده گرفته شد و روسیه و عثمانی وارد کشور ما شدند. عثمانی در جریان عقب‌نشینی‌های خود برای جلوگیری از به غنیمت رسیدن روس‌ها، همه اموال ایرانیان را آتش می‌زد و از طرف دیگر، روس‌ها نیز به مجازات اینکه ایرانیان با عثمانی‌ همکاری کرده بودند، اموال آنها را مصادره می‌کردند. بنابراین، کسی که در جریان این جنگ آسیب دید، ملت ایران بود.

وی تأکید کرد: در همین بازه زمانی شاهد جنبش‌هایی در کشور هستیم که قابل توجه‌اند. به ادعای کتاب، ایران جزو هفت کشوری بود که در این دوره به استعمار هیچ کشوری درنیامد و اگرچه مورد تاخت و تاز کشورهای گوناگون قرار گرفت، ولی هیچ‌گاه مستعمره نشد. مژده برپایی جنگ جهانگیر، روح تازه‌ای در کالبد میهن‌پرستان ایرانی دمید و جنگی که در همه جهان باعث ایجاد آفات و سیاه‌روزی‌ شد، کشور ما را از استعمار رهایی بخشید. ضربه‌ای که به بدنه اجتماعی ایران وارد شد، واکنشی از این ملت به دنبال داشت. برای مثال، رئیسعلی دلواری در تنگستان بوشهر قیام کرد، میرزا کوچک خان جنگلی در شمال مقابل روس‌ها ایستاد، ناصر دیوان خان کازرونی قیام مردم کازرون را در مقابل انگلیس رهبری کرد و شیخ محمد خیابانی قیام علیه روس‌ها را در تبریز کلید زد. در نتیجه با وجود فشار زیادی که بر مردم ایران وارد شد، جنبشی در میان آنها شکل گرفت و این ملت را نسبت به رخوتی که از قبل داشت، بیدار کرد. از این نظر می‌توان گفت هرچند جنگ جهانی اتفاق نامبارکی‌ بود، ولی پیامدهای مثبتی به همراه داشت.

کمیلی افزود: از طرف دیگر، بصره به‌وسیله نیروهای انگلیسی اشغال شد. مردم ایران موافق بی‌طرف بودن کشورشان در جریان جنگ بودند، ولی انگلیسی‌ها به‌عنوان مردمان غیرمسلمان وارد یکی از شهرهایی شده بودند که بافت تمدنی قوی در جهان اسلام داشت و این اتفاق برای مسلمانان بسیار گران تمام شد. در اینجا مراجع تقلید به عثمانی پیوستند، در حالی که پیش از این حکومت عثمانی برای ما قابل پذیرش نبود و به اجبار در انتخاب میان روسیه، انگلیس، عثمانی و آلمان مجبور شدیم به عثمانی که ملتی مسلمان بود، بپیوندیم. مراجع فتواهایی صادر کردند، از جمله حاج آقا نورالله در اصفهان و قوم بختیاری به‌صورت رسمی به روس‌ها اعلام جنگ کرد. بنابراین، در عین حال که بافت ارتش ملی بسیار ضعیف بود، بافت مردمی در حال مقابله با حملات روس و انگلیس بود.

وی اظهار کرد: کردها، ترک‌ها و عرب‌ها همراه کشورهای همسایه شروع به مقابله با حملات روسیه و انگلیس کردند. در یکی از این حملات که برای فتح اصفهان آغاز شده بود، کاردار آلمان که شخصی به نام کاردوف بود، بی‌پناه شد و تلاش کرد تا همه کسانی را که با انگلیس مخالف بودند، منسجم کند و مردم همراه حاج آقا نورالله به او پیوستند. در اینجا کاردوف توانست همه آنها را در مقابل نیروهای انگلیسی انسجام بخشد، ولی در یکی از حملات ناموفق عمل کردند و تنها کسی که در این زمان به کاردوف پناه داد، بی‌بی مریم بود که کاری بسیار خطرناک انجام داد. کاردوف سه ماه و نیم در منزل بی‌بی مریم ساکن بود.

این دانشجوی دکترای علوم سیاسی یادآور شد: پس از آن انواع تعریف و تمجیدهای مقامات آلمانی از بی‌بی مریم شروع شد و متحدان آن نیز هدایایی برای بی‌بی مریم ارسال کردند. درواقع، آوازه این شخصیت از مرزهای جغرافیایی ایران هم فراتر رفت و امپراتوری‌های عثمانی، آلمان و اتریش کاملاً با این شخصیت و جانفشانی‌های او آشنا شدند. بی‌بی مریم در بافتی زندگی می‌کرد که تیراندازی، سوارکاری و فنون رزمی را به فرزندانشان آموزش می‌دادند.

وی بیان کرد: قرار بود گروهی ۶۰ نفره برای مذاکره با بی‌بی مریم به قلعه اودر سورشجان بیایند، ولی در نهایت با ۶۰۰ نفر نیرو به قلعه او حمله کردند، در حالی که بی‌بی مریم فقط چند سواره در اختیار داشت و در نهایت با تدبیر جنگی که اندیشید، همه قشون مهاجم را خلع سلاح کرد. این درگیری‌ها به جایی رسید که دولت روس ابلاغیه‌ای به ایران ارسال کرد مبنی بر اینکه هر یک از اشرار و مزدوران که صاحب املاک یا ثروتی باشند، اگر وارد جرگه آشوبگران علیه قشون امپراتوری روس شوند، تمام اموال و دارایی آنها برای خسارت قشون امپراتوری ضبط می‌شود. پس از آن، نیروهای روس به خانه بی‌بی مریم، حاج آقا نورالله و شیخ‌الاسلام حمله کردند و تا جایی که می‌توانستند، به غارت و تخریب منزل این بزرگان پرداختند. با وجود تعابیری که در وصف بی‌بی مریم به‌عنوان نارضایتی از وضعیت اجتماعی بیان کردیم، ولی او در آن ساختارهای سخت متوقف نشد و به کمک جامعه‌ای شتافت که مورد نقد قرار داده بود.

زهراسادات مرتضوی

انتهای پیام
captcha