به گزارش ایکنا از اصفهان، نشست گفتوگو درباره کتاب «رنج تراژیک دانستن؛ بررسی جنبههای فلسفی تراژدیهای یونان باستان» نوشته علیرضا محمدی بارچانی در انتشارات نگاه معاصر، روز گذشته، 25 مهرماه در کتابفروشی اردیبهشت جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
سعید محسنی، نویسنده و کارشناس میزبان این نشست در خصوص کتاب اظهار کرد: این کتاب برای من در مقام دانشآموز تئاتر، عنوان هیجانانگیزی داشت. در بسیاری از مواقع، ما صرفاً به خواندن تاریخ تراژدی و مفاهیم تکنیکال بسنده میکردیم و فکر میکنم جای این کتاب در فرهنگ نمایشی ما خالی بود.
وی درباره عناوین فصلهای کتاب گفت: بهتر بود به خوانشهای مدرنتر در تراژدیهای یونان باستان به جای خوانشهای کلاسیک توجه شود.
در ادامه، محمدجواد صافیان، عضو پیشین هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان نیز در توضیح کتاب «رنج تراژیک دانستن» اظهار کرد: بنمایه اصلی کتاب، برآمده از پایاننامه ارشد نويسنده، آقای محمدی بارچانی است که حدود 18 سال پیش آن را نوشته، دفاع کرده و حق یک پایاننامه کارشناسی ارشد و حتی بیشتر از آن را به جا آورده است. من این مطالب را دوباره و پس از سالها خواندم و برایم آموزنده بود. امیدوارم همه پایاننامههای ارشد و دکترای ما بر اساس عشق و علاقه و تعهد باشد و کارهای ماندگاری شوند.
وی در باب تراژدی گفت: همانطور که میدانیم، تراژدینویسان در یونان ظهور کردند و همگی از طایفه شاعران بودند. درواقع، تراژدی، گونهای شعر به معنای یونانی کلمه و یکی از مصادیق تفکر شاعرانه است.
عضو هیئت علمی پیشین دانشگاه اصفهان افزود: تفکر انواع و اقسامی دارد؛ شاید رایجترین مفهوم آن همان چیزی باشد که بهطور روزمره در زبان خودمان بهکار میبریم؛ مثلاً هنگامی که میگوییم چرا فکر نکردی؟ فکر کردن برای رسیدن به نتیجه و حل مسئله است. هنگامی که مسئلهای داریم یا میخواهیم کاری انجام دهیم، برای انجام آن فکر میکنیم و مقدماتی در ذهنمان ترتیب میدهیم و نتایجی میگیریم. البته در همان یونان، ارسطو و دیگران تلاش کردند که نشان دهند برای درست فکر کردن باید چه قواعدی از لحاظ ماده و صورت رعایت شود. این فکر هنگامی که دقیق، روشمند و باقاعدهتر میشود، همان چیزی است که در علوم جریان دارد و میتوان به آن «تفکر منطقی» گفت؛ یعنی تفکری که براساس قواعد منطق پیش میرود.
وی تصریح کرد: فلسفه از وقتی با افلاطون، ارسطو و دیگران تأسیس شد، تلاش کرد قواعد منطقی را هم رعایت کند؛ اما تفکر فلسفی سنخ خاصی از تفکر محسوب میشود. در فلسفه، تفکر بهصورت مفهومی و به یک معنا، کار فیلسوف، مفهومپردازی است؛ یعنی برای آنکه به مسائل خود پاسخی درخور بدهد، تلاش میکند آنها را مفهومسازی کند، به این معنا که مطالب بهصورت مفهومی کلی درآیند و بعداً از این مفاهیم، نتایج جدیدتری بر اساس قواعد منطقی گرفته شود؛ بنابراین فیلسوف با مفهوم و مفهومسازی سر و کار دارد؛ مثلاً اگر از فیلسوفی بپرسند انسان چیست؟ او میگوید پاسخ من بهمثابه یک فیلسوف باید بر اساس ذات و ماهیت انسان باشد. درباره خود انسان نیز میگوید موجودی دارای حیات است. انسان گونهای از موجودات زنده به شمار میرود و تفاوتش با دیگر موجودات این است که اهل فکر بوده و سخن میگوید. هنگامی که میگویند انسان، حیوان ناطق است؛ نطق درواقع جلوه عقل است.
صافیان یادآور شد: کاری که فیلسوف انجام میدهد، این است که در پاسخ به پرسش انسان چیست، مفهومی کلیتر یعنی حیوان بودن را به انضمام مفهومی خاصتر یعنی ناطق بودن به ما عرضه میکند؛ يعنی حیوانیت، جنس و فصل انسان، سخن گفتن است. بحث درباره انسان در همان مفهوم کلی باقی میماند و نوعی یکدستسازی صورت میگیرد. این سنخ تفکر فلسفی، کلاسیک، تا حدودی انتزاعی و براساس مفاهیم کلی درباره موضوع است.
وی اظهار کرد: نوع دیگری از تفکر هم تفکر شاعرانه است که جلوه آن را در شاعران بزرگ میبینیم. این شاعران هم اهل تفکرند و فقط فیلسوف اهل تفکر نیست. تفکر فلسفی بسیار مهم و لازم است. سیاستمدار بزرگی که بنای تمدنی را میگذارد نیز متفکر است. بنیانگذاران ادیان بزرگ هم واجد تفکر خاصی هستند که میتوان آن را به تفکر دینی تعبیر کرد؛ پس تفکر انواع بسیار گوناگونی میتواند داشته باشد.
عضو هیئت علمی پیشین دانشگاه اصفهان در مقایسه تفکر فلسفی و شاعرانه گفت: تفکر شاعرانه برخلاف تفکر فلسفی، مفهومپرداز نیست. شاعر از امر کلی هم سخن میگوید، نه صرفاً از امر جزئی. یکی از ویژگیهایی که سخن شاعر در برابر سخن فیلسوف دارد، این است که وقتی شاعر چیزی میگوید، به صرف اینکه شاعر گفته، آن را میپذیریم و زیاد اهل چون و چرا نیستیم؛ بنابراین ارتباط ما با شاعر بیشتر مبتنی بر استماع و پذیرش است؛ این هم برمیگردد به اینکه فکر میکنیم حکمتی وجود دارد که شاعران بزرگ چیزی از آن دریافتهاند. حقایقی وجود دارد که گویا شاعر آن را پذیرفته است.
وی اضافه کرد: ما معمولاً در فلسفه میگوییم هر حقیقت باید مبتنی بر استدلال باشد؛ اما شاعر برای ما استدلال نمیکند. او سخن خودش را میگوید و ما غالباً بیواسطه میپذیریم؛ چون فکر میکنیم که سخن او، سخن ماست. به همین دلیل است که در بسیاری از فرهنگها و از جمله در فرهنگ ما، مقام شاعر، بلند است و ما معمولاً شاعران خود را «حکیم» مینامیم؛ مانند حکیم ابوالقاسم فردوسی، حکیم نظامی، حکیم شفایی. برخی را نیز با القاب دیگری که کم از حکمت ندارند، مینامیم؛ مثل اینکه به حافظ، لسانالغیب میگوییم؛ یعنی فکر میکنیم شاعر با راز و رمزهایی سروکار داشته، آنها را دریافته و برای ما بیان کرده است.
صافیان کار شاعر را محاکاتگری دانست و افزود: شاعر رازهای هستی را حکایت میکند؛ یعنی حقیقتی را که به ذوق حضور دریافته است؛ به عبارت دیگر حکمتی وجود دارد که میتوان آن را به «حکمت شاعرانه» تعبیر کرد. شاعر بهدلیل آنکه مفهومپردازی نمیکند، به حقایقی اشاره میکند که در زندگی روزمره میتواند اتفاق بیفتد و ممکن است برای ما اتفاق بیفتد. البته هرچیزی که برای ما ممکن است، به فعلیت هم نمیرسد.
وی تصریح کرد: دوست داشتن برای چیست؟ شاعر ما دریافته که رمز همه هستی، دوستی است. اگر دوستی نبود، کل این آفرینش هم نبود. شاعر تلاش میکند این دوستی را در شعر خودش بیان کند و نتایج دشمنیها را نشان دهد. همچنین به ما متذکر شود در صورتی میتوانیم در این زمین، سالم زندگی کنیم که دوست داشته باشیم و به میزانی از انسانیت دور میشویم که اهل کین و بدخواهی دیگران باشیم. پیام اصلی شاعر، دوستی برای همه انسانهاست. هیچ شاعری نمیگوید که با هم دشمن باشید و یکدیگر را دوست نداشته باشید.
این استاد سابق دانشگاه با تأکید بر اینکه اسطورهپردازان، شاعران هستند، گفت: امروزه مخالفتهای فراوانی با تفکر اسطورهای صورت میگیرد. از اساطیر با عنوان خرافات تعبیر میشود و تفکر اسطورهای ضدعلمی به شمار میرود. گفته میشود مادامی که از اسطوره رهایی پیدا نکنیم، نمیتوانیم علمی بیندیشیم و بنابراین نمیتوانیم جهانمان را به جهان منطقی علمی تبدیل کنیم. در نهایت نیز نمیتوانیم به توسعه راه یابیم و مردم خوشبختی شویم. برخی همه مشکلات جامعه را به گردن اندیشه اسطورهای میاندازند.
وی در تشریح تفکر اسطورهای بیان کرد: تفکر جادویی نیز سنخی از تفکر اسطورهای شناخته میشود. ما زبان اسطوره را درست نمیشناسیم و فکر میکنیم که این زبان را باید با زبان علم بسنجیم و ارزشگذاری کنیم و چون حقانیت علم هم مفروض است، نمیتوان هیچ تردیدی درباره برحق بودن علم داشت.
صافیان در توصیف زبان اسطوره گفت: این زبان، خاص است و قابل قیاس با زبان علمی و فلسفی نیست. اسطورهنویسان و شاعران بزرگ کسانی بودند که در باب نسبت هستی آدمی با خود هستی اندیشیدهاند و اندیشه آنها با صورتهای خیال همراه بوده و بیان شده است؛ بنابراین همه سخن، استعاری بوده و از سنخ سخن علمی نیست.
وی افزود: سخنان شاعر، جذاب است و انسانهای زیادی مجذوب شعر، رمان، تراژدی و یا صورتهای دیگر هنر میشوند و این مخاطب عام داشتن از یک طرف، مزیت کارهای هنری به شمار میرود و از طرف دیگر نیز موجب اشکال در آنهاست. هنگامی که این مطالب نزد مردم شایع میشود، معلوم نیست بتواند حقیقت خود را حفظ کند، امکان دارد به امر مبتذل هم تبدیل شود و بدفهمیهای بسیاری نیز همراه خودش داشته باشد. کار فیلسوف آن است که شعر شاعر را از خطر ابتذال نجات دهد و با روشهای مفهومپردازی، معانی حقیقی آنها را آشکار کند. این در صورتی است که در بن تفکر فلسفی، نوعی نگاه به تفکر شاعرانه وجود داشته باشد؛ بنابراین شاعران متفکر و فیلسوفان لزوماً در تقابل با یکدیگر نیستند. اگر تفکر فلسفی اصیل باشد، موجب بسط تفکر شاعرانه میشود.
عضو پیشین هیئت علمی دانشگاه اصفهان ادامه داد: تراژدی هم سنخی از تفکر شاعرانه است که به زبان شاعرانه و اساطیری، وضعیت انسان را در این جهان برای ما محاکات و روایت میکند. انسان در این جهان، هستی محدودی دارد و لاجرم با رنج قرین است. هیچکس نمیتواند درباره خودش و دیگری ادعا کند که در این جهان رنج نکشیده است. همه ما با مشکلات دست و پنجه نرم میکنیم و بر سر دوراهیهایی قرار میگیریم که باید انتخاب کنیم. نهایت همه ما یک امر است و آن نهایت از ابتدا با ماست. از همان وقتی که ما به این جهان میآییم، همسایه مرگ هستیم و کموبیش زندگی همه انسانها تراژیک است.
وی در پاسخ به این پرسش که چرا ابرنابغهای مانند ابوعلی سینا در مواجهه با بوطیقای ارسطو، شعر حماسی را به راحتی فهم میکند؛ اما در فهم شعر دراماتیک دچار ناکامی میشود، گفت: فکر میکنم دلیل آن، اختلاف فرهنگی بسیار شدیدی بوده که در ایران و یونان بهخصوص در زمان بوعلی سینا وجود داشته است. فرهنگ غنی یونان باستان که هزار سال سابقه درخشش نویسندگان بزرگی چون هومر را داشته، زمینهای به وجود میآورد که در عصر ابن سینا و قرن چهارم وجود نداشته است.
صافیان اضافه کرد: فیلسوفان بزرگ ما مانند فارابی، ابن سینا و دیگران با یونان مواجه شدهاند و کار بزرگ آنها این بوده که یونان را با فهم خودشان فهمیدهاند؛ یعنی نمیخواستند چیزی را از یونانیان اقتباس کنند. آنها تلاش کردند در مواجهه با فلسفه یونان، نوعی همزبانی با فیلسوفان بزرگ یونان پیدا کنند.
علیرضا محمدی بارچانی، نویسنده کتاب «رنج تراژیک دانستن» نیز در این نشست ضمن تسلیت درگذشت داریوش مهرجویی، کارگردان سینما گفت: من در این سالها از استاد مهرجویی و استاد میرشمسالدین ادیب سلطانی بسیار آموختم. مهرجویی فلسفه خوانده و فیلسوف سینما بود و چه در فیلم گاو، چه در هامون و چه در دیگر آثارش، دغدغههای نسل خود و نسلهای بعدی را مطرح کرد. او سازنده بخش بزرگی از سینمای روشنفکرانه ما در ادوار گوناگون بود.
وی درباره کتاب اظهار کرد: بخشی صوری و یا تکنیکی در کتاب وجود دارد که به تعریف تراژدی و امر تراژیک میپردازد و بخشی دیگر امر تراژیک را به معنای عام در نظر میگیرد.
این نویسنده و پژوهشگر آگاهی تراژیک را اینگونه توصیف کرد: آگاهی تراژیک مسیری است که شخصیت اصلی داستان طی آن از ندانستن به دانستن میرسد و برای این رسیدن، مسیری رنجافزا طی میکند. بخشی از این کتاب که برای من مهم است، بخش اندیشه در تراژدی به شمار میرود که ارسطو به آن اشاره میکند.
وی یادآور شد: نیچه قهرمان تراژیک را چالاک، رقصنده و بازیگر میداند، نه صرفاً آنتیگونه یا ضدقهرمان؛ یعنی همانگونه که در افسانه سیزیف میبینیم. تراژدی بیواسطه شادیبخش است؛ یعنی وقتی متوجه شدم غایت زندگی من مرگ است و موجودی متناهی هستم، با وجود مرگ باید معنایی برای خود جعل کنم که شامل ارزشها و راهی است که باید به دنبال آن بروم.
محمدی بارچانی در خصوص نگاه کلاسیک کتاب در تفسیر متون گوناگون گفت: تفسیرهای متعددی میتوان از متنی ادبی انجام داد؛ مانند تفسیر روانشناسانه، الهی، تاریخی، مارکسیستی و... . آنچه من در این سالها از استاد خود، آقای نوریان یاد گرفته و راجع به آن فکر کردهام و همچنین با متون فارسی و یونانی درگیر بودهام، این است که وقتی ما در مقام مترجم یا خواننده به سراغ متن میرویم، با تفسیرهای گوناگونی مواجه میشویم. ما باید متن را درست بفهمیم و اگر قرار است تفسیر درستی از متون یونانی داشته باشیم، باید زبان یونانی را بدانیم تا به درک درستی از آن برسیم. ما زبان پیشینیان را با استفاده از شروحی که شارحان بر آن آثار نوشتهاند، میخوانیم و متوجه میشویم؛ پس چگونه میتوان به درک درستی از آن متن یونانی رسید؟ باید بحث تکنیکی و نقد ادبی کار را نیز مدنظر داشته باشیم.
زهرا مظفریفرد
انتهای پیام