کد خبر: 4193483
تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۹

کافه «دولت»؛ روایتی از بازآفرینی یک فضای خاموش

«کافه دولت» روایتی از احیای یک فضای خاموش در دل بافت تاریخی شهر اصفهان است که صاحبانش طی نشستی در موزه‌گرمابه علی‌قلی‌آقا، تجربه خود را از احیا و بازآفرینی آن در اختیار مخاطبان قرار دادند.

نشست «بازآفرینی یک فضای خاموش» در موزه‌گرمابه علی‌قلی‌آقابه گزارش ایکنا از اصفهان، نشست «بازآفرینی فضای خاموش» درباره رویداد نمایشگاهی «خانه‌های خاموش»، روز گذشته، 21 دی‌ماه به همت سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی و معاونت شهرسازی و معماری شهرداری اصفهان  در موزه‌گرمابه علی‌قلی‌آقا برگزار شد.

برگزاری این نشست در قسمتی از این موزه‌گرمابه به نام «چال‌حوض» صورت گرفت که به استخرهای امروزی شباهت دارد. استقبال علاقه‌مندان به هنر و معماری از این نشست به‌گونه‌ای بود که علاوه بر قسمت چال‌حوض، دیواره‌های پله‌مانند آن نیز مملو از حاضران بود.

نگار نقیه، مهمان این نشست به بیان تجربه خود در خصوص مرمت و بازسازی فضایی خاموش و تبدیل آن به کافه پرداخت. وی که به گفته خود، دانش‌آموخته رشته مهندسی معماری است، اکنون به‌صورت جدی در حوزه کافه‌داری مشغول به کار است. در جریان این نشست، از روزهایی گفت که با شریک خود، بابک رمضانی، با سرمایه‌ای اندک و آرزوهایی بزرگ اما دست‌یافتنی، تصمیم به تأسیس یک کافه گرفتند.

اکنون سه سال از تأسیس کافه «دولت» می‌گذرد و برقی که در چشمان نقیه می‌درخشد، از موفقیت او و شریکش در برپایی و رونق این کافه و لذت انجام کار در آن خبر می‌دهد. صحبت‌های او جرقه امیدی در دل مخاطبان این محفل روشن کرد تا دیده‌ها را بشویند و جور دیگری به مکان‌های بدون استفاده و خاک‌خورده نگاه کنند؛ مکان‌هایی که گرد پیری و مرور زمان بر ظاهرشان نشسته و احیای آنها به نوعی بازآفرینی اصالت و همچنین یادآور بافت قدیمی شهر است.

نقیه ضمن اشاره به سابقه کافه‌داری خود و شریکش گفت: ما از ابتدا برای تأسیس کافه مستقل خودمان به دنبال فضایی خاموش می‌گشتیم و لذت می‌بردیم از اینکه بتوانیم فضایی را زنده کنیم و روحی در آن بدمیم. البته پیدا کردن چنین مکانی برای ما بسیار سخت بود.

وی ادامه داد: تعریف فضای کافه برای من به‌مثابه یک فضای سوم بود. گمان می‌کنم فضای اول آدم‌ها، خانه‌ آنها و فضای دومشان محل کار آنهاست؛ به همین دلیل فضای سومی می‌طلبند که بتوانند مکثی کوتاه در میان فضاهای دیگر داشته باشند. می‌دانستم که با تأسیس آن کافه قرار است اکثر اوقاتم را در آن بگذرانم و برای من تجلی‌بخش هر سه فضا باشد.

این کافه‌دار بیان کرد: سعی کردم چنین فضایی را برای خود تعریف کنم؛ از همین‌رو به فضایی آشپزخانه‌‌مانند برای تولید نوشیدنی و خوردنی و همچنین یک اتاق و خلوتگاهی شبیه به خانه و در آخر نیز به فضایی شبیه به کارگاه برای خلق و اشتراک نیاز داشتم؛ پس ایده اولیه ما متشکل از سه فضای مجزا ولی مرتبط به هم بود.

وی تأکید کرد: برای شکل‌گیری چنین فضایی، کلیدواژه‌های متعددی اعم از اصالت، خودنمایی نکردن، سازگاری با زمینه، حس مکان، کاربردی بودن و... برای خودمان تعیین کرده بودیم.

نقیه یادآور شد: جست‌وجوی اولیه ما برای پیدا کردن مکانی با اصالت و کهنه، از میدان نقش جهان و سراهای آن شروع شد؛ اما به نتیجه نرسید. اطراف میدان نیز چند خانه را بررسی کردیم، ولی با توجه به کمبود بودجه و مشکلات دیگر منتفی شد؛ سپس به بدنه چهارباغ و کوچه کازرونی‌ها و پاساژی به نام امید کشیده شدیم؛ فضایی کهنه‌شده و بدون آلایش که هیچ جریانی در آن دیده نمی‌شد. افراد بسیاری می‌گفتند چنین فضایی دید خوبی ندارد و پیدا کردن آن سخت است.

وی توضیح داد: پاساژ امید گمان می‌کنم در سال 1336 ساخته شده و بسیار قدیمی است و آن‌گونه که از همسایه‌ها تحقیق کردیم، اتفاقات متعددی پشت سر گذاشته است. طبقه دوم روی پیلوت با دسترسی جدا از داخل کوچه، در گذشته رستوران بوده است و سپس با تقسیم‌بندی فضا، به مسافرخانه‌ای به اسم مرمر تبدیل می‌شود. طبقه اولی که اکنون در آن ساکن هستیم، خاموش‌تر از بقیه طبقات بود و گویا سرقفلی اکثر مغازه‌ها به فروش رفته و کاسب‌هایی که آن زمان، سرقفلی‌ها را خریده بودند، یا فوت شده بودند و یا دیگر فعالیتشان را ادامه نمی‌دادند.

این کافه‌دار اظهار کرد: طبقه همکف، طبقه فعال‌تری بود و شغل‌های متنوع‌تری در آن به چشم می‌خورد. مسافرخانه طبقه بالا 15 اتاق داشت و از ایام کرونا به بعد، فعالیت آن متوقف شده بود. اتاق 16، 17 و 18 از طبقه اول به طبقه دوم الحاق شده بودند و انتهای راهرو مسدود شده بود. ما می‌خواستیم این سه اتاق را به نوعی بازآفرینی کنیم.

وی افزود: تغییر دادن کار سختی است، به‌خصوص در چنین بنایی که در طول زمان، داستان‌های خودش را داشته است. مهم‌ترین همسایه ما، مغازه‌ای خیاطی بود که مشخص بود صاحب آن کاملاً به فضا گره خورده است.

نشست «بازآفرینی یک فضای خاموش» در موزه‌گرمابه علی‌قلی‌آقا

نقیه تصریح کرد: اکثر کسب و کارهایی که آمد و شد آدم‌ها به آن بسیار است، معمولاً در فضاهای شلوغ و در دیدرس خوب قرار دارند و ما دقیقاً خلاف چنین اصلی عمل کردیم و می‌دانستیم که ریسک دارد. بنا داشتیم ظرفیت‌های خاموش‌شده در آن فضا را زنده‌تر کنیم تا اینکه بخواهیم کلیت فضا را به هم بریزیم.

وی یادآور شد: ادامه اتاق‌های مسافرخانه یعنی همان اتاق‌های 16، 17 و 18 را در اختیار گرفتیم. اتاق 16 اکنون حال و هوای یک اتاق را دارد، اتاق 17 به آشپزخانه تبدیل شده و اتاق 18 کارگاه است. در طراحی فضا سعی داشتم از وسواس و ایجاد خط و خطوط خشک و بی‌عیب و نقص دوری کنم؛ زیرا می‌دانستم هماهنگی فضا باید به هم بریزد.

این کافه‌دار تصریح کرد: در و دیوار و سقف به مرمت بسیاری نیاز داشت و کامل تخریب شد؛ اما کف مجموعه را دست نزدیم و موزاییک‌های قبلی را نگه داشتیم.

وی ادامه داد: در بدو ورود به پاساژ امید، موادی که به چشم می‌آید، رنگ، فلز و موزاییک است و ما می‌دانستیم که به همین منوال باید جلو برویم. هرسه اتاق ما از طریق قاب‌هایی داخل دیوار به یکدیگر متصل می‌شوند. اکثر کارهای مرمت مکان از جمله بتونه‌کاری و رنگ‌کاری را نیز خودمان انجام دادیم.

نقیه اضافه کرد: برای پیدا کردن رنگ کاشی‌های آشپزخانه نیز در نهايت مجبور به سفارش ساخت چنین کاشی‌هایی شدیم که زمان و هزینه‌ ما را دوبرابر کرد. نصب کاشی‌های آشپزخانه کار سختی بود و ما عمدا می‌خواستیم از مرتب چیدن آنها جلوگیری کنیم. اکنون نیز بسیاری گمان می‌کنند کاشی‌ها از قبل همان‌جا بوده است.

وی در خصوص رنگ‌های مورد استفاده در کافه گفت: ما سعی کردیم رنگ‌هایی که به‌کار می‌بریم، خام و خنثی باشند؛ زیرا نمی‌خواستیم هارمونی رنگی محیط را به هم بزنیم. در نهايت رنگ سبز مغز پسته‌ای را رنگ اصلی برند و قلب آشپزخانه انتخاب کردیم که یادآور زمان مشخصی در معماری است. همچنين رنگ شکلاتی را برای درها و پایین نرده‌ها، رنگ کرم را برای دیوار اتاق‌ها و رنگ طوسی را نیز برای مبلمان‌ و المان در و دیوار استفاده کردیم.

این کافه‌دار بیان کرد: کمبود بودجه و فضا، انسان را به خلاقیت وادار می‌کند؛ مثلاً یکی از دوستان آبچکان آشپزخانه را ساخت و جالب از آب درآمد. کانتر آشپزخانه را نیز خودمان ساختیم.

وی با اشاره به استفاده از فضای راهرو گفت: فضای راهرومانندی در جلوی اتاق‌ها قرار داشت که به‌دلیل باریک بودن به ظاهر قابل استفاده نبود و ارتفاع نرده‌های پاساژ نیز حالت استاندارد نداشت. ما برای ارتفاع‌دهی به نرده‌ها، سکویی رو به بیرون شکل دادیم تا سرویس‌دهی به‌صورت ایستاده نیز در آنجا انجام شود و یکی از فضاهایی است که بیشترین استفاده را دارد. موادی که استفاده کردیم، اکثراً فلز بود؛ زیرا می‌خواستیم حال و هوای پاساژ حفظ شود.

نقیه توضیح داد: از آنجایی که موقعیت اتاق‌ها در قسمت شرق پاساژ است، با مشکل نور شدید مواجه بودیم و تصمیم گرفتیم پرده نصب کنیم. از مکانیکی بودن پرده‌ها نیز بیزار بودیم؛ از همین‌رو سه پرده متقالی آویزان کردیم که به‌صورت دستی جمع می‌شوند و حس بادبان می‌دهند.

وی اظهار کرد: برای صندلی‌ها نیز از برند ارج که فلزی و تاشو بودند، استفاده کردیم. ابتدا و انتهای چرخش فضا نیز با دو آینه تمام می‌شود تا افراد با ورود و خروج از فضا به نوعی با خود مواجه شوند. مبلمان‌ دست دومی نیز برای فضای اتاق خریداری کردیم تا حال و هوای خانه را داشته باشد.

این کافه‌دار تأکید کرد: ظرفیت این مکان به این صورت است که مخاطب با تنوع فضایی بسیاری مواجه می‌شود و می‌تواند فضای باز، دنج، ایستاده و یا نشسته را انتخاب کند.

در پایان این نشست، بابک رمضانی در خصوص انتخاب نام «دولت» برای این کافه توضیح داد: من به‌واسطه اتفاقاتی که برایم افتاد، از کلمه دولت خوشم آمد. گاهی شما کلمه‌ای می‌شنوید و ناخودآگاه از آن خوشتان می‌آید. من نیز ابتدا به‌دلیل آکسون‌گذاری این کلمه از آن خوشم آمد؛ سپس با مفهوم دولت به‌خصوص در اشعار حافظ آشنا شدم. معنی مادی کلمه «دولت» از پایین به بالا رسیدن  و معنای معنوی آن از حال بد به حال خوب رسیدن است که برای من بسیار زیبا بود. چنین اسمی بازخوردهای منفی هم به دنبال داشت؛ اما به‌طور کلی بازخوردهای خوبی گرفتیم.

زهرا مظفری‌فرد

انتهای پیام
captcha