کد خبر: 4216619
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۴
طی نشستی در جهاددانشگاهی اصفهان

طراحی نظام دانشگاهی مبتنی بر آموزه‌های اسلامی تبیین شد

نشست تخصصی «دانشگاه تراز اسلامی؛ تبیین طراحی نظام جامع فرهنگی و تربیتی دانشگاه‌ها مبتنی بر آموزه‌های اسلامی» از سوی جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد که به بررسی چیستی این نظام جامع دانشگاهی، چگونگی تطبیق آن به‌مثابه یک مدل غربی با آموزه‌های اسلامی و چالش‌های پیش روی آن پرداخته شد.

نشست «دانشگاه در تراز اسلامی» در جهاد دانشگاهی واحد اصفهاناز ابتدای شروع نهضت اسلامی در ایران، مسئله دانشگاه و ساختن نظام مطلوب دانشگاهی، یکی از اولین و مهم‌ترین دغدغه‌ها بوده و طراحی نظام جامع فرهنگی و تربیتی دانشگاه‌ها مبتنی بر آموزه‌های اسلامی، یکی از مسائل مهمی به‌شمار می‌رود که نیازمند تبیین است. بر این اساس، به همت خبرگزاری‌های ایسنا و ایکنا در جهاددانشگاهی واحد اصفهان، نشست تخصصی «دانشگاه تراز اسلامی؛ تبیین طراحی نظام جامع فرهنگی و تربیتی دانشگاه‌ها مبتنی بر آموزه‌های اسلامی» با حضور رضاعلی نوروزی، عضو هیئت علمی گروه علوم تربیتی و معاون اداری مالی دانشگاه اصفهان و ابوالحسن فیاض انوش، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان برگزار شد که به بررسی «چیستی این نظام جامع دانشگاهی، چگونگی تطبیق آن به‌مثابه یک مدل غربی با آموزه‌های اسلامی و چالش‌های پیش روی آن» پرداخت. آنچه می‌خوانید، گزارش مطالب مطرح‌شده در این نشست است.

ایکنا ـ چگونه می‌توان دانشگاه را که مدلی غربی است، با آموزه‌های اسلامی تطبیق داد؟ 

نوروزی: پیدایش دانشگاه‌ها از ایتالیاست و خاستگاه آن کاملاً مذهبی و وابسته به مراکز دینی است. اینکه گفته می‌شود فارغ‌التحصیلان ما لباسی می‌پوشند که غربی‌ها به تن می‌کنند، اتفاقاً این همان لباس ابوعلی‌سیناست و در همان دانشگاه‌های غربی در آغاز کار، نماد علم و دانش، ابوعلی‌سینا بوده است؛ پس دانشگاه‌ها سرچشمه ایرانی اسلامی هم دارند.

بنابراین اینکه نتیجه بگیریم چون این مکان دانشگاه است، پس غربی و به دور از ارزش‌های ماست، باید در اولین نکته به این مورد توجه کنیم که پیدایش دانشگاه‌ها در قرون وسطی براساس ترویج و تبیین دین بود؛ ولی دین آنها رگه‌هایی از معارف غیر‌اصیل را هم دربر داشت. دریچه ارتباط غربی‌ها با سقراط و افلاطون هم از طریق ایرانیان بود؛ یعنی خودشان نمی‌دانستند که در عقبه تاریخ‌شان جایی به نام یونان باستان بوده است و بعد از آشنایی با اندیشمندان اسلامی در پی جنگ‌های صلیبی، این آشنایی با یونان برای آنها رقم خورد.

بحث دیگری در پسامدرنیته وجود دارد که می‌گوید علم، free value است یا lader value؟ اثبات‌گرایان می‌گویند علم free value است؛ یعنی باید ارزش‌ها و پیش‌فرض‌ها را از آن کنار بگذاریم. مثل وقتی که می‌گوییم اسلامی بودن، این باید کنار گذاشته شود؛ اما اتفاقاً روایت‌های ما می‌گویند که علم، lader value به معنای باردار بودن از ارزش‌های حاکم است؛ یعنی وقتی من به مسئله‌ای می‌پردازم، تمام پیش‌فرض‌ها و ارزش‌های من نیز حاضر است.

نمی‌شود که نیوتن یا انیشتین، یهودی متعصب باشند و مدلی عرضه کنند که خالی از ارزش‌های جامعه یهود باشد. برای مثال در نظریه نسبیت انیشتین، ارزش‌های یهودی به‌طور کامل حاضر است. من این پیش‌فرض‌ها را برای این مطرح کردم که بگویم نگاه ما به دانشگاه باید چگونه باشد. در مقطعی بعد از مدرنیته، دانشگاه اعلام کرد که بحث‌های الهیاتی باید کنار گذاشته شود. اگر بررسی را از اینجا شروع کنیم، باید بگوییم دانشگاه، غربی است و آن را نقد کنیم؛ ولی اگر به قبل از آن برگردیم، می‌بینیم که در عقبه تاریخی دانشگاه می‌تواند شرایطی وجود داشته باشد تا این دغدغه‌ای که ما اکنون داریم، قابل اغماض باشد.

اولین کسی که می‌خواست اسلامی‌سازی دانشگاه را به معنای کامل انجام دهد، امام محمد غزالی بود که به ابوعلی‌سینا گفت: «تو کنار برو؛ چون جنس حرف‌هایت از جنس سخنان یونانی‌هاست» و سپس اسم کتابش را «احیای علوم دین» گذاشت؛ پس این بحثی نیست که بعد از انقلاب مطرح شده باشد، بلکه عقبه تاریخی دارد.

رضاعلی نوروزی عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

فیاض انوش: صحبت ما راجع به ارزش‌مدار بودن یا آزاد بودن ارزش در ساحت علم است. در شرق و غرب عالم همواره نوعی پیوستگی بین الهیات و علوم طبیعی برقرار بوده است. سؤال اساسی این است که اکنون چگونه استفاده از ترکیب «دانشگاه اسلامی» یا «علم اسلامی» برای ما دشوار می‌نماید و این معضل از کجا ناشی می‌شود؟

روزگار زیادی بر بشر گذشته است و هیچ‌گاه، نگاهی این‌گونه‌ به این مسئله برای او مطرح نشده بود؛ همیشه نهاد علم در بستر نهاد دین ترویج می‌شد و غیر از علما به معنای دینی، کسی متکفل کارهای علمی نمی‌شد؛ به این دلیل که باسوادان جامعه غالباً کسانی بودند که با کتاب دینی سروکار داشتند. برای مثال اگر مسیحیت را از قرون وسطی حذف کنیم، رگه‌های اندک تمدنی هم که در آن منطقه وجود دارد، حذف می‌شود؛ چرا که این راهبان، کشیشان و اسقف‌ها بودند که به وجود کتابخانه‌ها اهتمام داشتند؛ اما چه شد که روند تاریخی به گونه‌ای سیر کرد که این جریان پیش آمد و هم‌اکنون برای من، کنار هم گذاشتن «علم» و «دین» به مثابه یک امر، ثقیل محسوب می‌شود؟ این به نوعی کالبدشکافی تاریخی نیاز دارد که بسیار هم مهم است.

من بحث را به این شکل باز می‌کنم؛ تلقی ما اکنون این است که دانشگاه‌ها در غرب، از تعلقات ایدئولوژیکی و مذهبی آزاد هستند، در کشور ما این‌طور نیست و ما اصرار داریم که ایدئولوژی اسلامی را در دانش و نهادهای علمی خود دخیل کنیم. دو نگاه اصلی به صحنه نهاد علم وجود دارد؛ یکی اینکه آموزش و پژوهش باید به صورت محض انجام شود و از رسالت اخلاقی و اجتماعی و تعهد دینی و عقیدتی برکنار باشد و به بهانه حفظ حریم علم باید از تعدیات ایدئولوژی اجتناب شود. هدف اصلی چنین نگاهی این است که متخصص پرورده شود؛ چرا که معتقد است متخصصان هنگامی می‌توانند به معنای واقعی متخصص باشند که تعلقات ذهنی به مبانی فکری، ارزشی و عقیدتی را کنار بگذارند و به صورت محض به سراغ بررسی طبیعی موضوعات بروند.

دوم اینکه نگاهی جامع و برخوردار از توازن علمی و اخلاقی با تأکید بر رسالت اصلی نهاد علم یا دانشگاه مطرح می‌شود که عبارت از انسان‌سازی است. نگاه اول بر متخصص‌سازی اصرار دارد که پرورش متخصص با فاصله گرفتن از عقاید مذهبی و اخلاقیات انجام می‌شود. نگاه دوم که محور بحث و به نظام جامع فرهنگی نزدیک است، بر این موضوع تأکید می‌کند که باید نگاه متعادل و متوازن وجود داشته باشد و متخصصی که بتواند رسالت خود را خوب انجام دهد، نباید از ساحت‌های اخلاقی و فکری جامعه غافل باشد و باید از قرار گرفتن دستاوردهایش در اختیار جریان‌های ضد‌اخلاق و ضدانسان اجتناب کند.

نگاه اول هم به زعم ما می‌تواند نوعی دین‌واره تلقی شود و فکر نکنیم کسی که سکولار است، نگاهش از اعتقادات مذهبی و غیردینی تهی است و در مقابل کسی که مسیحی، یهودی و زرتشتی است، مذهبی به‌شمار می‌رود. در تقسیم‌بندی‌ که اکنون جامعه‌شناسان دین ارائه می‌دهند، معتقدند که حتی سکولاریسم به‌مثابه اینکه مدلی از زندگی مطرح می‌کند و مبنایی از انسان دارد، خود دارای ظرفیت دینی است؛ ولی آن‌قدر برای ما پردازش شده که فکر می‌کنیم بار دینی ندارد.

این را وقتی می‌توان متوجه شد که بسیاری از دانشگاه‌ها در فضایی وارد می‌شوند که کاملاً ایدئولوژیک رفتار می‌کنند. به‌طور مثال تاکنون ممکن است دانشگاهی در مباحث اخلاقی و سیاسی وارد نشده باشد؛ ولی در بزنگاه اخلاقی، فرهنگی و اعتقادی می‌بینیم همان دانشگاهی که در غرب مبنایش بر تربیت متخصص بوده است، به گونه دیگری عمل می‌کند و این زمانی بروز و ظهور دارد که به منافع اساسی آنان لطمه وارد شود.

در مثالی دیگر، اگر تنش‌های کنونی دانشگاه‌های آمریکا را در نظر بگیریم، با چه بحثی روبرو می‌شویم؟ بحث این است که فکری وارد شده که با اصول و معیارهای آنان همخوانی ندارد. این اصول عبارت است از اینکه ما دانشجویی تربیت کنیم که نسبت به حراست از تمدن غرب، علقه خاصی داشته باشد. شاخص‌های تمدن غرب هم شامل انسان سفیدپوست، نظام سرمایه‌داری، آنگلساکسونیسم یا برتری پروتستانیسم است.

این شاخص‌ها هم‌اکنون تحت فشار اندیشه‌هایی قرار گرفته که با تهدید روبه‌رو شده است؛ پس اسطوره دانشگاهی که کاملاً از افق فکری و اعتقادی خنثی باشد و فقط به کارهای علمی بپردازد، افسانه‌ای بیش نیست. از زمان انقلاب فرانسه تاکنون، شش مدل نظام دانشگاهی طراحی و تعریف شده که از این میان، مدل مارکسیستی منسوخ شده است؛ ولی پنج نظام دیگر به خصوص در حوزه تربیتی تفاوت چشمگیری با هم دارند.

ابوالحسن فیاض انوش عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان

ایکنا ـ تعریف شما از دانشگاه تراز اسلامی چیست؟

نوروزی: موضوع یک نظام فرهنگی، «شدن انسان» است. حال اگر دانشگاهی در تراز اسلامی بخواهیم، باید به تصویری از انسان قرآن برسیم که مبتنی بر آن به نوعی نظام فرهنگی دست پیدا کنیم. زمانی که سراغ قرآن می‌رویم، با چند مدل انسان روبرو هستیم. تمثیل این انسان‌ها در آیات قرآن وجود دارد. خداوند در آیه ۲۶ سوره بقره می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا...؛ بی‌تردید خدا برای فهماندن مطلبی به مردم از اینکه به پشه و فراتر از آن در کوچکی مثل بزند، شرم نمی‌کند.»

چرا خدا باید از مثال زدن پشه خجالت بکشد؟ چون پشه موجودی خجالت‌آور است که در هر گونه محیطی حاضر می‌شود. برخی از آدم‌ها این‌گونه هستند. ما اگر دانشگاه را در نظر بگیریم، چه غربی و چه اسلامی، باید ببینیم که رفتارش به چه منوال است؟ پس مدلی منفی داریم که در قرآن تقبیح شده و آن این است که شخص در رفتارش اصول و قواعدی نداشته باشد؛ یعنی در هر جایی حاضر شود، همچون منافقین. به عبارتی، آدم‌هایی هستند که ظاهر و باطنشان متفاوت است. بسیاری از مواقع، مدل‌های ما چه نظری و چه عملی ممکن است دارای همین خروجی باشد. برای همین خداوند می‌فرماید من خجالت نمی‌کشم که پشه را مثال بزنم. ممکن است دانشگاه ما نیز چنین کاری انجام دهد. طبیعتاً دیگر چنین دانشگاهی در تراز اسلامی نیست. 

تمثیل دیگر قرآن که باز هم بار منفی دارد، اما ممکن است منطبق بر بعضی از مدل‌های فرهنگ، بازتولید شود، عنکبوت است. خداوند در آیه ۴۱ سوره عنکبوت می‌فرماید: «... وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ...؛ سست‏‌ترين خانه‌ها همان خانه عنكبوت است.» ممکن است برخی فکر کنند که تعبیر سست به تار عنکبوت برمی‌گردد، در حالی که تار عنکبوت بسیار محکم است و از آن لباس ضدگلوله تولید می‌کنند. آنچه سست محسوب می‌شود، خانواده عنکبوت است. عنکبوت نر وقتی وارد خانه می‌شود که عنکبوت ماده خواب باشد و اگر عنکبوت ماده بیدار باشد، عنکبوت نر را می‌خورد. اینکه سست است، یعنی تعهد ندارد؛ بنابراین ممکن است برساخت مدل تربیتی و فرهنگی که ما ایجاد کردیم، عنکبوت تولید کند؛ یعنی خروجی دانشگاه آدم‌هایی باشند که اصولشان بر مبنای تعدی حقوق و نبود حاکمیت تعهد باشد. 

تعبیر دیگر قرآن که از تمثیلی مثبت حکایت دارد، آیه ۱۸ سوره نمل است. خداوند در این آیه می‌فرماید: «قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَايَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ...؛ مورچه‏‌اى گفت: اى مورچگان به خانه‌هايتان داخل شويد. مبادا سليمان و سپاهيانش نديده و ندانسته شما را پايمال كنند.» کار مورچه حساب و کتاب دارد. من اگر بخواهم برای نظام جامع فرهنگی در تراز اسلامی مدل‌سازی کنم، نقطه آغازم را همین‌جا قرار می‌دهم.

بنابراین ما گاهی در جایی باید و نباید را بررسی می‌کنیم و به هر جا و سمتی می‌رویم و گاهی تعدی می‌کنیم و تعهدی نداریم. این‌ها انواع منفی تمثیل‌هاست؛ اما یکی از تمثیل‌های مثبت این است که یک‌سری اصول و قواعد حاکمیت دارد و امور کاملاً بر مبنای حساب و کتاب است، مانند مورچه که موجودی حسابگر است و دقیق می‌داند که می‌خواهد چه کار کند.

اگر قرار است که نقطه آغازی برای نظام جامع فرهنگی دانشگاه در تراز اسلامی تدوین شود، باید ببینیم که ورودی دانشجو در همین مدلی که وجود دارد، تأیید می‌شود یا خیر؟ آیا کنکور می‌تواند ورودی خوبی برای دانشگاه باشد؟ آیا دانشگاه می‌تواند مورچه پرورش دهد؟ یعنی خروجی با حساب و کتابی تحویل جامعه دهد یا اینکه در مراحل فرایند، موجوداتی مثل پشه تولید می‌کند که هیچ حساب و کتابی ندارند؟

تمثیل مثبت دیگر، زنبور عسل است. خداوند در آیه ۶۸ سوره نحل می‌فرماید: «وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِمَّا يَعْرِشُونَ؛ و خدایت به زنبور عسل وحی کرد که از کوه‌ها و درختان و سقف‌های رفیع، منزل گیر.» جامعه فرهنگی ما هم یک نظام دارد؛ نظامی که می‌گوید ورودی ما چه آدمی با چه ویژگی‌هایی باشد، استاد چه ویژگی‌هایی دارد، محتوا چیست. آیا این کتاب‌ها که از اول دبستان و در طول دبیرستان طراحی شده است، مفاهیم را منتقل می‌کند؟ که اگر این‌ها وجود داشته باشد، تازه برای فاز نهایی آماده می‌شود که ظاهراً زیاد هم بعد زمینی ندارد و انگار قرار است که مسیر از جای دیگری تعیین شود؛ چرا که در آیه ۹۷ سوره نحل آمده است: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً...؛ هر کس از مرد و زن کار نیکی به شرط ایمان به خدا به جا آورد، ما او را به زندگانی خوش و با سعادت، زنده ابد می‌گردانیم...» این آیه می‌گوید اگر انسان باشی؛ یعنی حساب و کتاب داشته باشی، چه زن و چه مرد، مسیر به شما نشان داده می‌شود.

به نظر من نظام جامع فرهنگی می‌تواند دو لایه جدی مبتنی بر قرآن داشته باشد؛ یک لایه شامل حساب و کتاب‌هایی است که باید در زندگی داشته باشیم و یک لایه شامل سعادت فرازمینی است. چه هر کدام از لایه‌های منفی که به مکان‌های دیگر منسوب شد، چه لایه‌های مثبت که به دانشگاه تراز اسلامی منسوب کردیم، همه باید بر حسب آیات و روایات به صورت دقیق مدل‌سازی شوند.

نشست «دانشگاه در تراز اسلامی» در جهاد دانشگاهی واحد اصفهان

فیاض انوش: دانشگاه اسلامی با انقلاب اسلامی متولد شد. انقلاب اسلامی بعد از تولد ادعا داشت که الگو و نگاهی به ساحت‌های گوناگون حیات بشری دارد. در ظاهر سیاسی بود؛ ولی وقتی الزامات نگاهی را بررسی می‌کنیم که انقلاب را ایجاد کرد، متوجه می‌شویم که در حوزه اقتصاد، علم، روابط خارجی، روابط بین‌فردی و رسانه خودش را متبلور کرد. طبق آنچه در چند سال اخیر درباره دانشگاه اسلامی مطرح شد، شورای عالی انقلاب فرهنگی در راستای همین ایده برای خود وظایفی تعریف کرد.

اما نکته‌ای که باید بر آن تمرکز کنیم، این است که وقتی شما اصطلاح «طراحی نظام جامع فرهنگی» را به کار می‌برید، تلقی‌تان از این کلمه «طراحی» چیست؟ قاعدتاً ذهن به این سمت می‌رود که عده‌ای در جایی گرد هم بیایند، نقشه بکشند و طی چند سال این نقشه را اجرا کنند. درواقع هرکس هم می‌خواهد تحولی ایجاد کند، باید ایده‌ای را به سمت هم‌اندیشی ببرد و از دل آن مدلی عملیاتی بیرون بکشد.

اما ساده‌انگارانه است که فکر کنیم هر کدام از این مدل‌ها به هدف خود خواهند رسید. این‌گونه نیست که فکر کنیم وقتی الگو را ساختیم و به صحنه عمل بردیم، آنچه در ابتدا اندیشیده بودیم، در نهایت محقق خواهد شد. این نگاه، پروژه‌محور است و در مسائل مهندسی شاید جواب دهد؛ اما در مسائل انسانی و حوزه بسیار متنوع نظام دانشگاهی، چنین نگاهی سبب سرخوردگی طراحان می‌شود.

مسلماً از هر طرح در حوزه علوم انسانی و در بستر اجتماعی، بخشی محقق می‌شود؛ چرا که پیامدهای ناخواسته و اتفاقات غیرمترقبه‌ای در پیش‌رو وجود دارد. نگاه در حوزه علوم انسانی باید پروسه‌ای، فرایندی و اجتهادی باشد؛ یعنی شما تلاش می‌کنید، ولی در نهایت خروجی بخشی از انتظارات را محقق می‌کند. بعد از برخورد با عوامل ناخواسته باید طرح را به فوریت روزآمد کنیم. طراحی نظام جامع، هیچ وقت جامع نیست. از این لحاظ وقتی می‌گوییم دانشگاه اسلامی باید دانشگاهی پویا باشد، یعنی خط سیر اصلی دانشگاه که همان «انسان‌سازی» است، از سوی افراد دنبال شود.

در تکمیل بحث پیشین که گفتیم جوامع غربی مدل‌هایی طراحی کردند، اولین مدل، «آکسبریج» نام دارد که ریشه آن در آکسفورد و کمبریج است. این مدل در انگلستان بیش از هر چیز به دنبال تربیت پژوهشگر بود. مدل بعدی که در فرانسه اجرا شد، «ناپلئونی» نام دارد؛ یعنی نهاد علم در دانشگاه فرانسه برای این طراحی شده بود که بتواند نیازهای امپراتوری ناپلئون اعم از نیاز به افسر، تکنسین، مهندس، پزشک و... را فراهم کند. همین طرح هم وارد ایران شد و نظام دانشگاهی ما که در زمان پهلوی شکل گرفت، رسالت اصلی‌اش با آموزش دادن به جوانانی همراه شد که قرار بود بعداً کارمند شوند.

الگوی «هومبولتی» در آلمان به دنبال تقویت ناسیونالیسم ملی بود. به عبارتی چون ملت آلمان تازه شکل گرفته بود، رسالت دانشگاه را تقویت قدرت ملی و قومیت ژرمن قرار داد. الگوی «هومبولتی ناپلئونی» که ترکیبی از نظام کارمندسالار فرانسه و ناسیونالیستی آلمان است، در ایتالیا اجرا شد. آخرین مدل هم «نظام ایالتی یا ایالات متحده» نام دارد که بیشترین تمرکز آن، ارتباط نهاد دانشگاه با نظام سرمایه‌داری است.

در این مدل، دانشگاه تا وقتی می‌تواند شخصیت داشته باشد که به جریان اقتصاد خدمت کند. اینکه اکنون بعضی از دانشگاه‌ها استنکاف دارند که قراردادهای پژوهشی‌شان را با فلان رژیم قطع کنند، به این دلیل است که ماهیت خود را از دست می‌دهند. این مدل خود به سه شاخه تقسیم می‌شود؛ مدل آزادی فردی، لیبرالی و مدل مشارکت اجتماعی یا دموکراسی.

بیشترین مواجهه‌ای که ما در خصوص نظام جامع فرهنگی داریم، به دلیل سرشت انقلاب اسلامی، با نظام دانشگاهی ایالتی آمریکاست. نیچه می‌گوید: «وقتی با هیولا درگیر می‌شوی، ممکن است او را شکست بدهی؛ اما ایمن نباش از اینکه خصلت‌های او در تو شکل بگیرد.» اکنون می‌بینیم که در دانشگاه‌های خودمان، فلان دکتر بر پژوهش مبتنی بر اقتصاد تأکید دارد. این از کجا آمده است؟

به چند مثال دیگر توجه کنید. در حوزه نظامی در صدر اتفاقاتی که افتاد، چگونه ایران در حوزه پهپادی پیشرفت کرد؟ به این دلیل که با آمریکا درگیر شد. یا تاکسی‌های ما پیش از این، خط شطرنجی نداشت. اکنون چرا این‌طور شده است؟ چون احساس کردیم که آمریکا در حوزه تاکسی‌رانی بهتر است؛ پس مانند آن اقدام کردیم. یا کلاه نیروی انتظامی که اخیراً الگویی شطرنجی به آن اضافه شده است. اصل این است که در مواجهه با نظام غالب، الگوگیری هم از آن حاصل می‌شود. این تأثیرپذیری ممکن است بعدها پاشنه آشیل شود؛ ولی رخنه‌هایی در اعتقادات یا نظام فرهنگی ایجاد می‌کند که بعداً می‌تواند دردسرساز شود.

نشست «دانشگاه در تراز اسلامی» در جهاد دانشگاهی واحد اصفهان

ایکنا ـ برای اینکه گروه‌های فرهنگی تربیتی دانشگاه را مبتنی بر آموزه‌های اسلامی شکل دهیم، با چه چالش‌هایی روبرو هستیم؟

نوروزی: اولین چالش در حوزه فرهنگی، چالش نظر و عمل است که شکاف بین نسل‌ها را به وجود می‌آورد. انسان اختیاری دارد و فرهنگ در مقام نظر بسیار نرم است؛ اما در مقام عمل دچار چالش می‌شود. دومین چالش این است که آیا ظرفیت‌های زمینه‌ای فرهنگی و تربیتی ما واقعاً همان ظرفیت‌هایی است که در دانشگاه تراز اسلامی وجود دارد یا نقطه مقابل آن است؟

چالش بعدی، روش‌ها و رویکردهایی است که در بحث فرهنگی داریم. گاهی من حرف درست را می‌گویم؛ اما آن را درست به زبان نمی‌آورم. باز می‌توان به قرآن رجوع کرد. سوره نبأ یکی از اعجازهای قرآن در زمینه تربیتی است. خداوند در نخستین آیه این سوره می‌فرماید: «عَمَّ يَتَسَاءَلُون؛ درباره چه چیز از یکدیگر می‌پرسند؟» در آیات بعد، چند گزاره خبری می‌آید؛ اما هر کدام دامنه پرسش اول را بزرگتر می‌کند.

تأخیر در پرسش، مهم‌ترین نکته این آیات است و این همان گمشده نظام تعلیم و تربیت ماست. اکنون معلم می‌پرسد و بلافاصله پاسخ در اختیار دانش‌آموز قرار می‌گیرد و اجازه هیچ تفکر و بستر هیچ اندیشه‌ای فراهم نمی‌شود. ادامه آیات این سوره از نزدیک‌نمایی و عینی‌سازی استفاده می‌کند. من وقتی در مقام یک استاد سر کلاس حاضر و وارد کار فرهنگی و تربیتی می‌شوم، جدا از شکاف نظر و عمل و نیز جدا از اینکه آیا بستری که فراهم کردم، در تراز اسلامی وجود دارد یا خیر، آیا فضایی فراهم می‌کنم تا دانش‌آموز فکر کند یا آن را عینی هم می‌کنم؟

نشست «دانشگاه در تراز اسلامی» در جهاد دانشگاهی واحد اصفهان

فیاض انوش: من سخنانم را در اینجا به دو بخش تقسیم می‌کنم تا حق مطلب ادا شود. نخست، نظام جامع فرهنگی تربیتی بر اساس آموزه‌های اسلامی را معنا می‌کنیم. منظور از نظام جامع این است که تک‌بعدی نباشد و انسان را دوساحتی ببیند. همچنین او را متخصصی بخواهد که تعهدات اخلاقی داشته باشد. کلیدواژه دیگر، بحث فرهنگی و تربیتی است. ما باید نظامی هنجاری در دانشگاه و نهاد علم داشته باشیم و این‌طور نیست که دانشگاه، بخش صرفاً علمی یا توصیفی باشد. در آموزه‌های اسلامی، صحبت از انسان کامل است؛ یعنی انسانی که استعدادهای همه‌جانبه‌اش شکوفا شده باشد.

برای اینکه نظام جامع تربیتی فرهنگی مبتنی بر آموزه‌های اسلامی شکل بگیرد، به زعم من سه اقدام مقدماتی باید مشخص شود؛ ۱ ـ آیا برای دانشگاه اسلامی ایده خاصی داریم؟ ۲ ـ راجع به سیاست علم فکر کرده باشیم؛ یعنی چگونه خروجی علمی ما که شامل تحقیقات، آموزش و پژوهش است، در خدمت زیست مدنی و اجتماعی قرار بگیرد؟ سیاست‌های علم یعنی برنامه‌ریزی برای استفاده بهینه از علم. ۳ ـ  فلسفه علم هم جدی گرفته شود.

ما متأسفانه گاهی علم را توزیع می‌کنیم؛ اما استادان یا دانشجویان از مفاهیم اصلی فلسفه علم که مهم‌ترین آنها، تفکر انتقادی است، غافل هستند. اگر این قسمت پررنگ شود، اتفاق جالبی که رخ می‌دهد، این است که ما می‌توانیم در بدنه دانشجویانمان شاهد جریانات مبارک‌تری باشیم. چگونه؟ ما وقتی به محیط دانشگاه نگاه می‌کنیم، این تلقی را داریم که جامعه دانشجویی یا نسل جوان از اخلاق گریزان است. از اتفاق، تحقیقات نشان می‌دهد که نه تنها در ایران، بلکه در جهان، دانشجو در سنینی قرار دارد که هم به واسطه سنش و هم به واسطه شأن اجتماعی که دارد، دارای حساسیت اخلاقی زیادی است. می‌توان این را نوعی فرصت تلقی کرد و این خرد انتقادی را به‌مثابه تنها وسیله‌ای که می‌تواند در جهان پرتلاطم امروز به دانشجوی ما کمک کند، در او پرورش داد و نهادینه کرد.

اعتماد به نفس بیشترین سهم را در چنین الگویی دارد؛ آنچه به آن خودباوری می‌گویند. تأکید من در قسمت دوم صحبتم این بود که حتماً از تفکر انتقادی در دانشجو به‌مثابه محور اصلی نظام جامع استفاده کرد که این از استاد نشئت می‌گیرد.

نشست «دانشگاه در تراز اسلامی» در جهاد دانشگاهی واحد اصفهان

ایکنا ـ آیا دانشگاه تراز اسلامی هم‌راستا با سایر نظام‌های جامعه است یا جدا از آنهاست؟ 

نوروزی: اگر پروژه‌محور نگاه کنیم، کلاً شکست می‌‌خوریم؛ چرا که نظام تربیتی گام‌به‌گام محقق می‌شود؛ یعنی به صحنه عمل می‌رود، بعد بازخورد می‌بیند، ترمیم می‌شود و دوباره برمی‌گردد. اینکه آن را به‌مثابه چشم‌انداز ۱٠ ساله تربیتی بنویسیم، اشتباه است. 

ما روزبه‌روز در حال تحول هستیم و در دهانه آتشفشانی لانه کرده‌ایم که نمی‌توانیم احساس ثبات دائم داشته باشیم. باید نسلی بگذرد. این دانشجو که به دانشگاه می‌آید، وقتی مادر یا پدر می‌شود، اگر ضعفی که ما در محیط تربیت خانواده و نظام آموزش و پرورش داشتیم، برطرف شده باشد و خوب عمل کرده باشیم، نقاط قوت سرریز می‌شود، به خانواده می‌رود و تماس و ارتباط این فرد با همسر و فرزندانش بهتر می‌شود. یا اگر معلم شود، ارتباطش با دانش‌آموزان بهبود می‌یابد و در نهایت، نسل جدیدی وارد دانشگاه می‌شوند که کار شما تسهیل می‌شود و نوعی حالت رفت و برگشتی دارد.

ایکنا ـ تعریف انسان در فلسفه اسلامی، یونانی است. حال سؤال این است که آیا بعد از شکل‌گیری دانشگاه تراز اسلامی، انسان اسلام تعریف می‌شود یا ابتدا انسان اسلام باید تعریف شود تا بر اساس آن، دانشگاه تراز اسلامی شکل بگیرد؟

نوروزی: ما در تاریخ فلسفه اسلامی، سه مواجهه با فلسفه یونان داریم؛ یک، مواجهه ابوعلی‌سینا و فارابی که محتوا را تغییر دادند؛ اما روش را گرفتند. دو، ملاصدرا که هم روش و هم محتوا را پذیرفت؛ اما آنها را بازسازی کرد. سه، امام محمد غزالی که کلاً آن را نقد کرد.

سخن این است که چگونه نظام انسان‌شناسی اسلام در نظام تعلیم و تربیت ما، چه در سطح آموزش عالی و چه در سطح آموزش مقدماتی دیده شود؟ گاهی نظریه‌پردازی می‌کنیم، گاهی هم وارد عمل می‌شویم که در اینجا الزامات و ملزومات را نداریم و با محدودیت‌های بسیاری مواجهیم.

پرسش دیگر این است که اصلاً مدیر در تراز اسلامی داریم که دانشگاه تراز اسلامی را شکل بدهد؟ وقتی در ساحت نظر وارد می‌شویم، به اندازه کافی انسان اسلام تعریف شده است. داستان این است که آن مدل‌سازی تربیتی که از صفر شروع کند و تا ۱٠٠ راهبرد داشته باشد، وجود ندارد و در عمل هم اگر باشد، بسیار سخت است.

ایکنا ـ وضعیت دانشگاه در کشور ما تا چه حد به تراز اسلامی نزدیک است؟

فیاض انوش: در فضایی که ما اکنون قرار داریم، در نگاه بلندمدت من بسیار راضی هستم. دانشگاه زمان ما در مقایسه با دو دهه قبل از لحاظ استحکام فکری قوی‌تر است و جهانی‌تر می‌اندیشد. اگر استاد یا نظام آموزشی بتواند از ظرفیت‌ها استفاده کند، روز به روز بهتر هم خواهد شد. ما اکنون نگران این نیستیم که آینده خوبی داریم یا خیر. نگرانی ما این است که در آینده‌ای که ایران به مراتب، افق روشن‌تری دارد، مدیرانی وجود داشته باشند که دلبسته این افق‌ها و چشم‌اندازها نباشند و اگر چنین باشد، کار بسیار سخت خواهد شد.

برای مثال الگوی جامع آموزش و پرورش طراحی شد، اما در کنارش سند ۲٠۳٠ هم اجرا می‌شود. اگر قدرت نقادی در جامعه به معنای کلی آن زیاد نباشد و دانشجویان ندانند در چه شرایط تاریخی هستند و چه پیشرانی باید در مدیریت کشور وجود داشته باشد تا بتواند آن را هدایت کند، در آینده ممکن است پسرفت هم داشته باشیم. انتخاب مدیران در تراز چنین ایده‌هایی، وظیفه بدنه دانشجویی به‌مثابه اصلی‌ترین نخبگان کشور و نیز وظیفه توده مردم است.

زهراسادات محمدی

انتهای پیام
captcha