خبر سخت بود و ناگوار: مهمانی که در فرهنگ غنی ایرانزمین حبیب خداست، در سرزمین میزبان، به دست رژیم کودککش اسرائیل به شهادت رسید. یک ایران شوکه شد. ایرانیانی که قدوم مهمان را همیشه بر رواق منظر خویش گذاشته و صفا و خرمی خانه و کاشانه خود را از حضور پربرکت مهمان میدانستند، اکنون باید پیکر مهمان شهید خود، اسماعیل هنیه مجاهد را در آغوش میگرفتند. بر این اساس و بهمنظور واکاوی این اقدام ددمنشانه رژیم غاصب صهیونیستی که مرزهای بیاخلاقی را درنوردیده و غیرانسانیترین فجایع تاریخ را رقم میزند، خبرنگار ایکنا از اصفهان با زهرا کلباسی اشتری، عضو هیئت علمی دانشکده علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان گفتوگویی انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ شهادت مجاهد گرانقدر، دکتر اسماعیل هنیه به این شیوه غیرانسانی و خلاف اصول دیپلماتیک را چگونه ارزیابی میکنید؟
هرچند خبر شهادت مجاهد شهید، دکتر اسماعیل هنیه برای ما تلخ و ناگوار بود، اما برای خود شهید، به شهادت رسیدن قطعاً آرزویی دیرینه بود. بندگان صالح خدا در تمام عمر چنان مشتاق بهشت برین، رسیدن به محضر خدا و رها شدن از محدودیتهای این دنیا هستند و این نعمتها آنقدر در نظر آنها شیرین است که لحظهای حاضر نیستند به دنیا بازگردند. کسی که عمری در حال مبارزه با دشمنان خدا بوده و در نهایت، شهد شیرین شهادت را چشیده، به خوشبختی و سعادتمندی تمام دست یافته است؛ چنانکه امروز جبهه مقامت، یعنی مردمان آزاده مسلمانی که از مرز مذهب فراتر رفتهاند و شیعه و سنی و زیدی، دست به دست هم داده و با وجود تحریمهای ظالمانه، فشارها، خیانتها، نفوذها، کمبود امکانات و...، همه با هم در مقابل سران استکبار، شیطان بزرگ و جرثومه فساد، رذالت و پستی یعنی غده سرطانی رژیم صهیونیستی ایستادهاند. بدیهی است که مقاومت کردن در برابر اسرائیل و متحدانش سخت و دشوار است و باید فشارها و تألماتی همچون شهادت مجاهد عزیزمان، اسماعیل هنیه را هم تحمل کرد و صبوری در پیش گرفت.
ایکنا ـ از نگاه شما، کدام آیات قرآن در شرایطی همانند شرایط کنونی ما نازل شده است تا بتوان از آموزههای آن الگوگیری کرد؟
شاید نزدیکترین آیات به شرایط کنونی جبهه مقاومت را بتوان آیات 56 تا 61 سوره مبارکه انفال دانست. آیات این سوره به شرح اولین جنگ مسلمانان با مشرکان یعنی جنگ بدر میپردازد؛ جنگی که مسلمانان با وجود میل باطنی و بدون داشتن هیچگونه آمادگی مجبور به ورود به آن شدند. آنها میخواستند به بهانه اخراج مسلمانان از مکه و تصاحب اموال و خانههایشان از سوی مشرکان صرفاً به کاروان اقتصادی آنها خسارتی وارد کنند، اما مشرکان متوجه برنامه آنان شدند، کاروان را از مسیر دیگری عبور دادند و به جای آن با سه هزار مرد جنگی قریش به سراغ پیامبر(ص) و مسلمانان مدینه آمدند.
برخی مورخان حتی غافلگیری مسلمانان در جنگ بدر را از این هم فراتر میدانند. مسلمانان به ناچار وارد جنگ بدر شدند، در حالی که تعداد آنها یک نفر در مقابل سه نفر بود. تعداد مشرکان حدود ۱۰۰۰ نفر و مسلمانان ۳۰۰ نفر بودند؛ اما با استواری مسلمانان و ترسی که خداوند در دل مشرکان انداخت و قوت قلبی که به مؤمنان بخشید، پیروز این جنگ به شکل عجیبی مسلمانان بودند. مسلمانان 70 نفر از مشرکان را اسیر کردند و 70 نفر را کشتند که برخی، از سران و بزرگان مشرکان بودند که سالها علیه اسلام نقشههای اقتصادی، نظامی و سیاسی ریخته بودند. به هر حال نتیجه برای هر دو گروه شگفتانگیز بود؛ چیزی شبیه طوفان الاقصی که روابط اسرائیل و جبهه مقاومت را به دو برهه قبل از 7 اکتبر و بعد از 7 اکتبر تبدیل کرد. حالا بعد از این اتفاق مهم، حرکت بعدی مسلمانان بسیار مهم بود. در چنین شرایطی، مهمترین دستوراتی که خداوند به مسلمانان داده، در سه محور قابل مشاهده است.
نخست، حفظ اتحاد و پیروی خالصانه از دستورات ولی امرشان. دوم، افزایش قدرت نظامی تا بالاترین حد ممکن، هم از حیث تعداد نیروها و هم ادوات نظامی؛ چراکه این اقتدار، خود قدرت بازدارندگی دارد؛ شبیه بازدارندگیای که قدرت موشکی ایران سالها برای کشورمان به ارمغان آورده است.
سوم، سخت بودن و جدیت در پاسخ به هر تجاوزی از سوی دشمن. در آیه 57 سوره انفال خداوند میفرماید: «هنگامی که با گروهی درگیر جنگ شدید، سرسختانه و با قدرت بجنگید؛ چون این نبردهای دلاورانهای که در صحنههای حساس انجام میدهید، برای شما امنیت آینده را به دنبال دارد و دیگر دشمنانی را که به طمع نشستهاند تا اگر سستی به خرج میدهید، به شما حملات دیگری داشته باشند، مأیوس میکند.»
در زمانی این آیه تصریحی بر این جمله است که همیشه هزینه سازش و تسامح در مقابل دشمن غدار، بیشتر از جنگیدن است. در آیه 61 نیز نهایتاً خداوند از صلح دم زدن با دشمن را فقط زمانی اجازه داده که دشمن بهسوی صلح حقیقی بیاید، نه آنکه در میانه جنگ مسلمانان بر اثر سر ضعف و ترس، از صلح و صبر دیپلماتیک و... سخن بگویند.
ایکنا ـ آیا رفتار و تعامل پیامبر مهربانیها با قوم یهود همانند تعامل ایشان با مسیحیان بود؟
پیامبر اسلام(ص) طبق فرموده قرآن کریم، رحمة للعالمین و همیشه منادی صلح و اسوه اخلاق، صبر و آرامش با همه هستی بود؛ اما همین پیامبر مهربانیها در مقابل یهودیان سرسخت بود و چندین مرتبه گروههای مختلف آنها را از مدینه اخراج کرد و در چند نوبت با ایشان وارد جنگ شد که این تصمیمات سیاسی و نظامی پیامبر(ص)، افقهای جدیدی در تعامل با صهیونیست امروزی به روی ما میگشاید.
آنگاه که پیامبر اکرم(ص) وارد شهر مدینه شد، قبایل متعدد یهودی در آنجا ساکن بودند. هرچند برخی گمان میکنند که سه قبیله یهودی در مدینه سکونت داشتند، اما گزارشها حاکی از آن است که ۲۰ قبیله کوچک و بزرگ از یهودیان در مدینه بودند که سه قبیله بنیقینقاع، بنینضیر و بنیقریظه از بزرگترین قبایل یهودیان محسوب میشدند. پیامبر(ص) با یهودیانی که شبیه صهیونیستهای امروزی اهل جنگ و ترور بودند، درگیر شد و با مابقی یهودیان که اهل زندگی مسالمتآمیز بودند، نزاعی پیدا نکرد و طبق معاهدات رفتار کرد.
اولین گروه از یهودیان که با پیامبر عظیمالشأن(ص) درگیر شدند، قبیله بنیقینقاع بودند که در بازار به ساحت بانویی مسلمان هتک حرمت کردند و وقتی مرد مسلمانی از این زن دفاع کرد، او را کشتند. پیامبر(ص) پس از اطلاع از این موضوع، یهودیان را محاصره کرد و دستور اخراج آنها از مدینه را داد. یهودیان حدود دو هفته در قلعههایشان مقاومت کردند؛ اما وقتی سرسختی پیامبر(ص) را دیدند، به ناچار از مدینه خارج شدند.
گروه دوم از یهودیانی که در مقابل پیامبر(ص) ایستادند، قبیله بنینضیر بودند که داستان آنها در سوره حشر بیان شده است. در سال سوم هجری که مشرکان مکه به سمت مدینه حمله کردند، مسلمانان برای مقابله با آنان تصمیم گرفتند بیرون از مدینه مستقر شوند. سپاه مسلمانان حدود هزار نفر و سپاه مشرکان در این جنگ که به احد مشهور است، سه هزار نفر بود. در دروازه شهر که سپاه در حال خروج بود، یک سوم نیروها با توطئهای که عبدالله بن ابی، سردسته منافقان مدینه طراحی کرده بود، از پیامبر(ص) جدا شدند و در اقدامی خیانتآمیز به جنگ نیامدند. در حین جنگ نیز عدهای نافرمانی کردند و در نهایت مسلمانان شکست سختی خوردند و حضرت حمزه که فرمانده نظامی ردهبالای مسلمانان بود، در این جنگ شهید شد.
هنگامی که مسلمانان شکستخورده با تعداد زیاد شهید و مجروح به مدینه بازگشتند، یهودیان ابتدا با عملیات روانی درصدد تضعیف روحیه آنان برآمدند؛ شبیه آنچه سکوهای اطلاعاتی دشمن پیوسته برای تضعیف جبهه حق انجام میدهند و سپس به فکر ترور پیامبر(ص) افتادند. برای پیشامد ساختگی، پیامبر(ص) را به یکی از محلات یهودینشین رساندند و قصد ترور ایشان را داشتند که آن حضرت به شکل عجیبی متوجه ماجرا شدند و به سرعت از آن محله بازگشتند.
پس از این ترور ناموفق، پیامبر(ص) قبیله یهودیان بنینضیر را نیز از مدینه اخراج کرد؛ اما نکته قابل توجه آن است که این اخراج از دو جنبه اصلاً کار سادهای نبود و پیامبر(ص) با مقاومتهای افسانهای، شبیه آنچه امروز جبهه مقاومت از خود نشان میدهد، موفق به این اقدام شد.
اولین دلیل سختی این پروژه، برتری مالی و موقعیت سکونتی یهودیان در مقایسه با مسلمانان بود. در حالی که مسلمانان ساکن در مدینه به حالت روستایی در کنار هم زندگی میکردند، یهودیان در قلعههایی مستحکم در شهر مدینه ساکن بودند و امکانات معیشتی و سلاحهای جنگی بسیار بیشتر و بهتری در مقایسه با مسلمانان داشتند. منابع تاریخی درباره هنگامه خروج یهودیان بنینضیر چنین گزارش دادهاند که وقتی آنها از قلعههای خود خارج شدند و اندکی از وسایلشان را با خود بردند، مسلمانان از وسایل آنان، زندگیشان در داخل قلعهها و طلاهایی که ذخیره کرده بودند، مبهوت شده بودند. با اینکه دو طرف در همسایگی هم بودند، مسلمانان اجازه ورود به قلعهها را نداشتند و اینگونه از همسایگان یهودی خود بیخبر بودند.
دومین دلیل دشواری اخراج یهودیان بنینضیر، خیانت برخی مسلمانان به پیامبر(ص) بود، تا جایی که گروهی از مسلمانان منافق رسماً به بنینضیر اعلام کردند اگر از قلعههایتان بیرون بیایید و بجنگید، ما هم از پشت به نفع شما با پیامبر(ص) میجنگیم و محاصره را برایتان میشکنیم؛ شبیه خیانتی که امروزه کشورهای مرتجع عرب منطقه همانند عربستان، مصر، اردن، آذربایجان و ترکیه مرتکب آن میشوند و به اسرائیل صادرات انجام میدهند، به نفع این رژیم مرز زمینی ورود نفت و مواد غذایی باز میکنند و مرزهایشان را علیه فلسطینیها میبندند و محاصره را تنگتر میکنند.
در چنین شرایطی، پیامبر(ص) دو هفته مقاومت پولادین از خود نشان داد و ایستادگی کرد تا یهودیان را به شکست برساند و در نهایت توانست آنان را از منطقه خود اخراج کند. جالب آنکه پیامبر(ص) هرچه دشمن بیشتر حیله میبست و خیانتها نمایان میشد، نه تنها متزلزل نمیشد و نمیترسید، بلکه بر یهودیان بیشتر سخت میگرفت؛ چنانکه ابتدا به یهودیان بنینضیر اجازه داد تا با اموالشان از مدینه خارج شوند و از زمانی که در میانه محاصره شرایط سختتر شد، بر آنها بیشتر سخت گرفت و دستور داد که هر یهودی فقط به اندازه یک بار شتر میتواند با خود وسیله از مدینه خارج کند و این برای یهودیان دردآورتر بود.
خداوند در سوره حشر که به همه این رویدادها درباره یهودیان بنینضیر پرداخته، به کلیدی راهگشا اشاره کرده است و آن اینکه یهودیان با وجود قدرت، ثروت و هیاهو، از شما بسیار میترسند و اگر مقاومت کنید، قطعاً درهم میشکنند؛ چنانکه حاج قاسم عزیز ما به کمک جبهه مقاومت در لبنان، فلسطین و سوریه، اسرائیل را از هر سو محاصره کرد و امروز این رژیم در باتلاق غزه گیر افتاده است و از قدرت مقاومت حقیقتاً میترسد.
ایکنا ـ آیا یهودیان پس از اخراج از مدینه، همچنان برای جامعه نوپای مسلمانان، مشکلات و معضلاتی بهوجود میآوردند؟
بله. سومین درگیری پیامبر(ص) با یهودیان به یک سال بعد از ماجرای اخراج بنینضیر از مدینه برمیگردد. یهودیان بنینضیر وقتی از مدینه خارج شدند، در منطقه خیبر که نزدیک مدینه بود، سکونت کردند. آنها یک سال بعد به مکه رفتند و با تمجید از مشرکان مکه، آنان را تحریک کردند تا با اتحاد و جنگی چندوجهی بتوانند پیامبر(ص) را از پا درآورند. تدارک این جنگ که به احزاب موسوم است، یک سال طول کشید و 10 هزار نفر مشرک و یهودی از سراسر شبهجزیره عربستان علیه پیامبر(ص) در مدینه بسیج شدند؛ چیزی شبیه جنگ جهانی علیه یک کشور که ما در جنگ هشت ساله با صدام آن را تجربه کردیم.
برحسب معادلات جنگی، هیچ امیدی برای پیروزی مسلمانان مدینه بر این سپاه 10 هزار نفری وجود نداشت؛ بنابراین مسلمانان مشغول حفر خندق دور تا دور شهر شدند تا دشمن نتواند به سهولت وارد مدینه شود؛ اما در این میان اتفاقی بدتر هم رخ داد و یهودیان بنیقریظه هم که در مدینه ساکن بودند، خیانت کردند، به متجاوزان جنگ احزاب پیوستند، برای دشمن نامه نوشتند که ما مدینه را ناامن میکنیم و از سمت خودمان راه دسترسی به شهر و حمله به مسلمانان را به شما میدهیم. این اتفاق به قدری بد و آن روزها را برای مسلمانان سخت کرده بود که آنها همه زنان و کودکانشان را در قلعههای بازمانده از یهودیان اخراجشده جمع و در شهر مقررات سخت آمدوشد وضع کرده بودند تا جلوی شبیخون یهودیان بنیقریظه را بگیرند. عده بسیاری هم در نزدیکی خندقهای حفرشده استقرار یافته بودند تا اگر دشمن توانست از خندقها عبور کند، با او بجنگند.
در این شرایط وحشتناک، باز هم خداوند به یاری مسلمانانی آمد که اهل استقامت و صبر افسانهای بودند. پیامبر(ص) با تدبیر توانست در اردوگاه دشمن نفوذ کند و میان آنان اختلاف بیفکند، حضرت علی(ع) دلاوریهای نظامی ویژهای از خود نشان داد و دشمنانی را که از خندق گذشتند و وارد مدینه شدند، کشت و در نهایت، امدادهای غیبی الهی شرایط آب و هوایی را برای مشرکان و یهودیان مستقر در پشت دروازه مدینه سخت کرد و آنان را به این نتیجه رساند که جنگ در شرایط کنونی بیفایده است و باید دست از محاصره برداشت.
پس از این رویداد، پیامبر(ص) هم یهودیان بنیقریظه را اخراج و هم به سوی یهودیان خیبر لشکرکشی کرد و با محاصره آنان و کندن درب قلعه خیبر به دست حضرت علی(ع) که ماجرای معروفی است، توانست یهودیان متجاوز را نه فقط از مدینه، بلکه از شبهجزیره عربستان دور کند. این در حالی است که در سالهای اولیه ورود پیامبر(ص) به شهر مدینه، هیچکس تصور نمیکرد روزی فرا برسد که بتوان پایگاه فساد یهودیان را ریشهکن و آنان را از این منطقه اخراج کرد؛ رویدادی که ما نیز سالها پیش درباره قابل شکست بودن اسرائیل گمان نمیکردیم و امروز به نابودی و اخراج آنها از منطقه خاورمیانه امیدواریم.
ایکنا ـ آیا در آیات قرآن و روایات، از آینده بیتالمقدس و سرنوشت یهودیان ساکن آنجا سخنی به میان آمده است؟
بله. خداوند در آیات ابتدایی سوره اسرا وعده صریحی درباره بیتالمقدس و مسئله فلسطین ذکر کرده و میفرماید که بنیاسرائیل دو مرتبه در مسجدالاقصی فتنهانگیزی میکنند و بار دوم، طوری درهم کوبیده میشوند که دیگر هیچگاه قدرتی پیدا نمیکنند و ما امیدواریم که زمان شکست دوم اسرائیل و پیروزی پس از سالها تحمل رنج و مشقت و تلاش فراوان مجاهدان، نزدیک باشد. از خداوند خواستاریم که به برکت خون این شهید گرانمایه، دکتر اسماعیل هنیه، مسیر آزادسازی فلسطین تسریع شود و عمر رژیم غاصب صهیونیستی هرچه زودتر با نهایت ذلت به پایان برسد.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام