با ناکامیهای امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول، دولتهای متفق و پیروز جنگ، یعنی انگلستان، فرانسه و روسیه، شروع به تقسیم بخشی از سرزمینهای عربی این امپراطوری کردند. طبق این توافق که «سایکس ـ پیکو» نام گرفت، این سرزمینها به دو منطقه الف و ب، با اداره و قیمومیت دولتهای متفق تقسیم شد؛ منطقه الف شامل لبنان، سوریه و شمال عراق از جمله موصل، تحت نفوذ فرانسه درآمد و منطقه ب شامل بخش جنوبی فلسطین، اردن، شمال بغداد، بصره و همچنین بنادر حیفا و عکا تحت اداره بریتانیا قرار گرفت. از طرفی، بر بیتالمقدس و بعضی از مناطق فلسطینی نیز نظارت بینالمللی اعمال شد.
طبق این توافقنامه مقرر شد استانبول، تنگههای بسفر و داردانل و همچنین بخشی از مناطق ارمنی، عثمانی و کردنشین عراق به روسیه برسد که مورد اخیر بهدلیل تحولات داخلی روسیه که به انقلاب بلشویکها و ضدیت آنها با انگلستان و فرانسه انجامید، عملاً لغو شد؛ اما مناطق الف و ب همچنان تحت اداره انگلستان و فرانسه باقی ماند. همانطور که مشخص است، اداره این مناطق بهوسیله فرانسه و انگلستان، در راستای اهداف استعماری این دولتها و براساس منافع اقتصادی و سیاسی آنها صورت گرفته بود، بهطوری که موقعیت استراتژیک و اقتصادی این مناطق از جمله نفت، برای این دو کشور صنعتی، مهم و حیاتی بود.
همزمان با مذاکرات سایکس ـ پیکو، گفتوگوهایی با شریف حسین، حاکم مکه و مک موهان، کمیسر ارشد بریتانیا در جریان بود که طبق این مکاتبات، قرار شد بریتانیا در قبال قیام عربها علیه امپراطوری عثمانی، استقلال اعراب را پس از جنگ، در یک کشور بزرگ عربی به رسمیت بشناسد. محدوده این سرزمین عربی، قسمتهایی از ترکیه امروزی، مرزهای ایران و عراق و کشورهای عربی مدیترانه را دربرمیگرفت که پس از توافق سایکس ـ پیکو عملی نشد و باعث اختلافات اعراب با انگلیسیها شد.
توافق سایکس ـ پیکو در اصل پیشزمینه اعلامیهها و معاهدات بعدی از جمله اعلامیه بالفور شد که نزدیکی زیادی به این توافق داشت. اعلامیه بالفور را که در اواخر سال 1917 و تقریباً دو سال پس از توافقنامه سایکس ـ پیکو ایجاد شد، آرتور بالفور، وزیر خارجه وقت بریتانیا خطاب به والتر روتشیلد، یکی از چهرههای معروف صهیونیست نوشت و در آن وعده تخصیص یک وطن برای یهودیان را داد. این بیانیه یکی از نقاط عطف در تأسیس رژیم صهیونیستی بهشمار میرود. با قیمومیت انگلستان بر فلسطین در توافقنامه سایکس ـ پیکو و متعاقب آن اعلامیه بالفور، مهاجرت یهودیان به فلسطین شتاب بیشتری گرفت و با ماجرای هولوکاست و پایان جنگ جهانی دوم، رژیم اسرائیل در فلسطین اعلام موجودیت کرد؛ از طرفی پس از آن نیز اخراج و آوارگی فلسطینیها شدت گرفت و آثار زیانباری بهوجود آورد.
همانطور که ذکر شد، این توافق براساس مطامع استعماری دولتهای غربی انگلستان و فرانسه و با نادیدهگرفتن حق تعیین سرنوشت مردم این مناطق شکل گرفت، بهطوری که در این مرزبندیهای ساختگی کشورهایی با گروههای ناهمگون ایجاد شدند؛ برای مثال کشور لبنان با گروهها و طوایف مختلف اعم از مسیحیان مارونی، ارتدوکس، دروزیها و مسلمانان شیعی، اهل سنت و... تشکیل شد که هیچکدام وزن قابل توجهی نداشتند و در طول دورههای گوناگون در عرصه قدرت و سیاست اختلافات زیادی میان آنها بروز کرد که زمینه را برای ایجاد جنگهای داخلی بهوجود آورد و از طرفی، نزدیکی به سرزمینهای اشغالی، همچنان باعث درگیریها و جنگهای ویرانگر برای این کشور شده است.
البته کشورهای عراق و سوریه نیز وضعیت تقریباً مشابهی با لبنان دارند؛ وجود گروههای ناهمگون در این کشورها و اعمال حاکمیت گروه اقلیت بر اکثریت مانند حاکمیت پادشاهی سنیمذهب خاندان هاشمی و بعثیها بر جامعه بزرگ شیعی عراق که بیش از 60 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند (البته بعدها با حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین، شیعیان از قدرت قابل توجهی بهرهمند شدند و در حال حاضر در دولت مرکزی عراق و پارلمان سهم قابل توجهی دارند) و همچنین خاندان علوی اسد بر جامعه اهل سنت سوریه، زمینهساز اختلافات و درگیریها بوده است.
شکلگیری کودتاهای نظامی در عراق و سوریه و همراهی با مصر برای تشکیل یک کشور بزرگ عربی که در توافقات مک موهان با اعراب به آن پرداخته شد و در جریان توافق سایکس ـ پیکو به فراموشی رفت، در راستای ضدیت با این توافق بود؛ اما مهمترین بحرانی که با گذشت بیش از 100 سال از انعقاد توافق سایکس ـ پیکو، همچنان بر سر منطقه سنگینی میکند، تشکیل رژیم صهیونیستی و جنگهای اعراب با این رژیم و به دنبال آن، مبارزات گروههای مقاومت از جمله حزبالله، حماس و... در لبنان و فلسطین بهمنظور آزادسازی قدس است.
پگاهسادات طباطبایی، کارشناس ارشد روابط بینالملل
انتهای پیام