سقوط دولت بشار اسد که روز ۱۸ آذرماه رخ داد، نقطه عطفی در تاریخ معاصر سوریه است. برای فهم بهتر این رخداد، در یادداشت پیش رو به مقایسهای میان دوران حکومت حافظ اسد و بشار اسد، بررسی چالشهای حکومت بشار اسد، نقش معترضان داخلی در تضعیف پایههای حکومت وی و دلایل حضور نداشتن ایران در تحولات اخیر سوریه میپردازیم.
حافظ اسد، پدر بشار اسد از ۱۹۷۱ تا ۲۰۰۰ رئیسجمهور سوریه بود. او با سیاستهای قدرتمحور و مهارتهای دیپلماتیک خود توانست ثبات نسبی در کشور ایجاد کند. در این دوران، سوریه نقش مهمی در منطقه ایفا کرد و روابط نزدیکی با اتحاد جماهیر شوروی داشت.
بشار اسد پس از مرگ پدرش در سال ۲۰۰۰ به قدرت رسید. دوران او با چالشهای بسیاری همراه بود، از جمله جنگ داخلی که از سال ۲۰۱۱ آغاز شد. بشار اسد تلاش کرد با اتکا به حمایتهای بینالمللی، بهویژه از سوی ایران و روسیه، قدرت خود را حفظ کند. بعضی از چالشهای حکومت بشار اسد عبارت بودند از:
ـ جنگ داخلی سوریه: یکی از بزرگترین چالشهای حکومت بشار اسد، جنگ داخلی سوریه بود که سال ۲۰۱۱ رخ داد. این جنگ که با اعتراضات مردمی علیه حکومت اسد شکل گرفت، به سرعت به جنگی تمامعیار تبدیل شد و گروههای گوناگونی از جمله داعش و جبهه النصره وارد میدان شدند. این جنگ باعث کشتهشدن صدها هزار نفر و آوارهشدن میلیونها نفر شد.
ـ فشارهای بینالمللی: حکومت بشار اسد با فشارهای بینالمللی بسیاری مواجه بود. کشورهای غربی، بهویژه آمریکا و اتحادیه اروپا تحریمهای اقتصادی و سیاسی علیه سوریه اعمال کردند. این تحریمها تأثیرات منفی زیادی بر اقتصاد سوریه داشت و باعث کاهش منابع مالی حکومت شد.
ـ نقش بازیگران منطقهای: بازیگران منطقهای مانند ایران، روسیه، ترکیه و کشورهای عربی نیز نقش مهمی در تحولات سوریه داشتند. ایران و روسیه بهمثابه حامیان اصلی حکومت اسد، حمایتهای نظامی و مالی گستردهای ارائه دادند. در مقابل، ترکیه و بعضی از کشورهای عربی از گروههای مخالف حمایت کردند که این مسئله به پیچیدگیهای بیشتری در جنگ داخلی سوریه منجر شد.
ـ مسائل اقتصادی: اقتصاد سوریه در دوران حکومت بشار اسد با مشکلات بسیاری مواجه بود. جنگ داخلی و تحریمهای بینالمللی باعث کاهش تولید ناخالص داخلی و افزایش نرخ بیکاری شد؛ همچنین زیرساختهای اقتصادی کشور به شدت آسیب دید و نیازمند بازسازی گسترده است.
ـ مسائل اجتماعی و انسانی: جنگ داخلی سوریه باعث بروز بحرانهای اجتماعی و انسانی بزرگی شد. میلیونها نفر از مردم این کشور بهدلیل جنگ آواره شدند و به کمکهای انسانی نیاز داشتند؛ همچنین نظام بهداشتی و آموزشی کشور به شدت آسیب دیده و نیازمند بازسازی است.
ـ چالشهای سیاسی داخلی: حکومت بشار اسد با چالشهای سیاسی داخلی نیز مواجه بود. گروههای مخالف و معترضان داخلی بهطور مداوم علیه حکومت او فعالیت میکردند. این چالشها باعث شد که حکومت اسد بهطور مداوم در حال مقابله با تهدیدات داخلی باشد.
سقوط دولت بشار اسد نتیجه مجموعهای از عوامل داخلی و خارجی بود که نقش گروههای مخالف و معترضان داخلی در این میان بسیار برجسته بود. این گروهها با استفاده از تاکتیکهای گوناگون و بهرهگیری از شرایط سیاسی و اجتماعی، توانستند به تدریج پایههای حکومت اسد را تضعیف کنند.
اعتراضات مردمی در سوریه در سال ۲۰۱۱ و در پی بهار عربی شکل گرفت. این اعتراضات ابتدا با درخواست اصلاحات سیاسی و اقتصادی شروع شد؛ اما به سرعت به اعتراضات گسترده علیه حکومت بشار اسد انجامید. معترضان خواستار پایاندادن به فساد، آزادیهای سیاسی و حقوق بشر بودند.
با سرکوب شدید اعتراضات از سوی نیروهای امنیتی، بسیاری از معترضان به گروههای مخالف مسلح پیوستند. این گروهها شامل ارتش آزاد سوریه، جبهه النصره و بعدها داعش بودند که با استفاده از تاکتیکهای جنگ چریکی و حملات نظامی توانستند بخشهای وسیعی از خاک سوریه را تحت کنترل خود درآورند.
گروههایی که خود را اسلامگرا معرفی میکردند، مانند جبهه النصره و داعش نقش مهمی در تضعیف حکومت بشار اسد داشتند. این گروهها با استفاده از ایدئولوژیهای مذهبی و جذب نیروهای خارجی توانستند به سرعت قدرت بگیرند و مناطق وسیعی را تصرف کنند. این امر باعث شد که حکومت اسد مجبور به تقسیم نیروهای خود و مقابله با چندین جبهه شود.
بسیاری از کشورهای خارجی، بهویژه کشورهای غربی و عربی نیز از گروههای مخالف حمایت کردند. این حمایتها شامل کمکهای مالی، تسلیحاتی و آموزشی بود. این امر به گروههای مخالف امکان داد تا به تجهیزات و منابع لازم برای مقابله با نیروهای دولتی دست یابند.
رسانههای بینالمللی نیز نقش مهمی در پوشش اخبار و وقایع سوریه داشتند. این رسانهها با انتشار تصاویر و گزارشهای مربوط به سرکوب اعتراضات و جنایات جنگی توانستند توجه جهانی را به وضعیت سوریه جلب کنند و فشارهای بینالمللی را بر حکومت اسد افزایش دهند.
گروه تکفیری تحریرالشام که از ادغام چندین گروه در سوریه تشکیل شده، نقش مهمی در جنگ داخلی سوریه و تضعیف حکومت بشار اسد ایفا کرده است. این گروه که در ابتدا جبهه النصره شناخته میشد، با تغییر نام و استراتژیهای خود، به یکی از قدرتمندترین گروههای مخالف مسلح در سوریه تبدیل شد.
تحریرالشام با استفاده از تاکتیکهای نظامی پیشرفته و جذب نیروهای خارجی توانست مناطق وسیعی از شمال غرب سوریه را تحت کنترل خود درآورد. این گروه با انجام عملیاتهای نظامی گسترده و حمله به نیروهای دولتی، نقش مهمی در تضعیف حکومت بشار اسد داشت.
با این حال، نقش تحریرالشام در سقوط بشار اسد به تنهایی کافی نبود. این گروه بخشی از ائتلافی گستردهتر از گروههای مخالف و معترضان داخلی بود که با حمایتهای خارجی و فشارهای بینالمللی توانستند به تدریج پایههای حکومت اسد را تضعیف کنند.
ایران از ابتدای جنگ با داعش در سوریه، بهدلیل اشتراکات استراتژیک و امنیتی، حمایت گستردهای از دولت بشار اسد به عمل آورد. داعش تهدیدی جدی برای امنیت ملی ایران و همپیمانان منطقهای آن بود. مقام معظم رهبری در دیدار هفته گذشته با اقشار گوناگون مردم به تاریخ ۲۱ آذرماه، در سخنان خود به این موضوع اشاره کرده و فرمود: «ما حضور پیدا کردیم، نیروهای ما هم در عراق، هم در سوریه حضور پیدا کردند به دو علت؛ یک علت حفظ حرمت اعتاب مقدسه بود؛ چون آن دور از معنویتها و دور از دین و ایمانها با اعتاب مقدسه دشمنی داشتند، قصد تخریب داشتند... هدف داعش این بود... یک علت دیگر مسئله امنیت بود. مسئولان خیلی زود، به وقت فهمیدند که چنانچه جلوی این ناامنی در اینجاها گرفته نشود، سرایت میکند... ناامنی فتنه داعش هم یک چیز معمولی نبود.»
در مقابل، ایشان یکی از دلایل حضور نداشتن ایران در تحولات منتهی به سقوط بشار اسد را فقدان درخواست این دولت سوریه دانست و فرمود: «یقیناً ملت ایران آماده به کار است و البته معلوم است که حضور در هر نقطهای احتیاج به همراهی و موافقت دولت آنجا دارد. ما در عراق هم که حضور پیدا کردیم، دولت عراق خودش از ما درخواست کرد... [اگر] درخواست نکنند، طبعاً راه بسته است و امکان کمک به آنها نخواهد بود.»
از طرف دیگر، برای درک پیچیدگیهای سیاسی و استراتژیک در روابط منطقهای و بینالمللی، توجه به عوامل گوناگونی ضروری است که در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها نقش بسزایی دارند. بعضی از این عوامل شامل تاریخچه روابط، منافع امنیتی، بازیگران محلی و بینالمللی و شرایط ژئوپلیتیکی میشود.
تاریخچه روابط میان کشورها و گروههای گوناگون بر سیاستهای حال حاضر آنها در قبال یکدیگر تأثیر مستقیم دارد. دو کشور ایران و سوریه روابط نزدیک و طولانیمدت دارند که به دوران جنگ ایران و عراق برمیگردد. این روابط، پایههای همکاریهای استراتژیک میان دو کشور را شکل داد، چنانکه مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیر خود به این موضوع نیز اشاره کردند: «ما به دولت سوریه کمک کردیم، لکن قبل از اینکه ما به دولت سوریه کمک کنیم، در مقطع حساسی، دولت سوریه کمکی حیاتی به ما کرد؛ این را اغلب اطلاع ندارند. در بحبوحه جنگ، در بحبوحه دفاع مقدس، آن وقتی که همه برای صدام و علیه ما کار میکردند، دولت سوریه حرکت تعیینکننده بزرگی به نفع ما و علیه صدام انجام داد و آن، این بود که لوله نفتی را که نفت آنجا را میبرد به مدیترانه و به اروپا و پولش برمیگشت در کیسه صدام، قطع کرد... روزی یک میلیون بشکه نفت از این لوله میرفت به طرف مدیترانه. خود دولت سوریه هم از عبور این مسیر، بهاصطلاح از این ترانزیت نفت سود میبرد، پول میگرفت که از آن پول هم صرفنظر کرد. البته عوضش را از ما گرفت؛ یعنی جمهوری اسلامی این خدمت را بیعوض نگذاشت. پس اول آنها کمک کردند به ما.»
منافع امنیتی یکی از مهمترین عوامل در تعیین سیاستهای منطقهای و بینالمللی است. ایران بهدلیل همسایگی با کشورهای بحرانزده و گروههای تروریستی فعال در منطقه، منافع امنیتی زیادی دارد. چنانکه پیش از این گفته شد، مبارزه با گروههای تکفیری مانند داعش بهدلیل تهدید مستقیم برای امنیت ملی ایران، اولویت زیادی داشت.
در تحلیل پیچیدگیهای سیاسی و استراتژیک، نمیتوان نقش بازیگران محلی و بینالمللی را نادیده گرفت. در تحولات سوریه، علاوه بر دولت و گروههای داخلی، بازیگران بینالمللی مانند روسیه، آمریکا، ترکیه و کشورهای عربی نیز نقشی کلیدی دارند. تصمیمات ایران در مقابله با گروههای تکفیری تحتتأثیر روابط و تعاملات با این بازیگران نیز تعریف میشود.
این نکته در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب نیز به چشم میخورد، آنجا که فرمود: «نباید تردید کرد که آنچه در سوریه اتفاق افتاد، محصول یک نقشه مشترک آمریکایی و صهیونیستی است؛ بله، یک دولت همسایه سوریه نقش آشکاری در این زمینه ایفا کرده، الان هم ایفا میکند ــ این را همه میبینند ــ ولی عامل اصلی، آنها هستند؛ عامل اصلی، توطئهگر اصلی، نقشهکش اصلی، اتاق فرمان اصلی در آمریکا و رژیم صهیونیستی است. قرائنی داریم؛ این قرائن برای انسان جای تردید باقی نمیگذارد.»
شرایط ژئوپلیتیکی منطقه به شدت بر سیاستهای ایران تأثیرگذار است. همسایگی با عراق، ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس، ایران را در موقعیت حساسی قرار داده است؛ به همین دلیل ایران باید با دقت به هرگونه اقدام نظامی و دیپلماتیک خود در سوریه بنگرد تا توازن قدرت و ثبات منطقهای را حفظ کند.
با گذشت زمان و تغییر شرایط سیاسی و امنیتی، اولویتهای استراتژیک کشورها نیز تغییر میکند. در حالی که در ابتدا تمرکز ایران بر مقابله با داعش بود، با کاهش تهدید این گروه، اولویتها به مقابله با دیگر تهدیدات داخلی و خارجی تغییر کرده است.
برای پاسخ به این پرسش به فرموده رهبر معظم انقلاب اکتفا میکنیم: «البته این مهاجمینی که گفتم، هر کدام یک غرضی دارند؛ اهدافشان با هم متفاوت است؛ بعضیها از شمال یا جنوب سوریه دنبال تصرف سرزمینند؛ آمریکا به دنبال این است که جاپای خودش را در منطقه محکم کند؛ اهدافشان اینها است و زمان نشان خواهد داد که انشاءالله هیچکدام به این هدفها نخواهند رسید. مناطق تصرفشده سوریه بهوسیله جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد ــ شک نکنید این اتفاق خواهد افتاد ــ جاپای آمریکا هم قرص نخواهد شد و به توفیق الهی، با حول و قوه الهی، آمریکا هم بهوسیله جبهه مقاومت از منطقه اخراج خواهد شد.»
نقش گروههای مخالف و معترضان داخلی در سقوط بشار اسد بسیار حیاتی بود. این گروهها با استفاده از تاکتیکهای گوناگون و بهرهگیری از شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی توانستند بهتدریج پایههای حکومت اسد را تضعیف و در نهایت به سقوط آن کمک کنند. حمایتهای خارجی، نقش رسانهها و تضعیف اقتصادی و اجتماعی نیز از جمله عواملی بود که به این فرآیند کمک کرد.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام