سیاست خارجی ترکیه تا پایان جنگ سرد بر مبنای رویکردهای فکری مصطفی کمال پاشا آتاتورک، مبتنی بر ملیگرایی سخت (ناسیونالیسم)، سکولاریسم و تمایل گسترده به غرب استوار بود، اما بعدها بهویژه از دهه 90 میلادی، با قدرتگرفتن احزاب اسلامگرا مانند حزب وطن، حزب رفاه و از همه مهمتر، حزب عدالت و توسعه، زمینه برای تعدیل سیاستهای کمالیسم که نزدیک به 70 سال بر این کشور حاکم بود، فراهم شد.
نخستین جرقه اصلاحات را میتوان در دو حزب وطن و رفاه مشاهده کرد؛ اما بلوغ آن را باید در حزب عدالت و توسعه دید. این حزب در شرایطی به قدرت رسید که کمالیستها و سکولارها، دولتها و احزابی را که دارای گرایشهای اسلامگرایانه بودند، بهدلیل دورشدن از میراث آتاتورک سرکوب میکردند، بنابراین اسلامگرایان اصلاحطلب و جوان به رهبری رجب طیب اردوغان و عبدالله گل، تنها راه مطلوب را در مقابل سکولاریستها، اتخاذ روشی میانهرو و محافظهکارانه دانستند.
هدف از اتخاذ این رویکرد در اصل به معنای حاکمکردن اسلام سیاسی و شریعت اسلام در ترکیه نبود، بلکه هدف اصلی اتخاد این رویکرد در اصل، گفتمان نوعثمانیگرایی بود، زیرا مقامات ترکیه بارها به پایبندی خود به ارزشهای سکولاریسم در سیاست تأکید کردهاند. اسلامگرایی محافظهکارانه حزب عدالت و توسعه درواقع به معنای خوانش جدیدی از اسلام بود تا با رهبری بر جهان اسلام، احیای اقتدار امپراطوری عثمانی رقم بخورد، بنابراین از این گروه با عنوان نوعثمانیگرایان یاد میشود.
نوعثمانی گفتمانی جدید در ترکیه است که ارتباط نزدیکی با مفاهیمی نظیر پانترکیسم نو، پانتورانیسم و اوراسیاییگرایی نیز دارد، اما حوزه رسمی بهکارگیری این سیاست در اصل، منطقه خاورمیانه است. از جمله ویژگیهای این گفتمان (نوعثمانیگری)، سیاست کاهش یا صفرکردن مشکلات با همسایگان از طریق دیپلماسی گسترده و اجرای این سیاست بر مبنای هنجارهای تاریخی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی در سرزمینهای امپراطوری عثمانی است. از طرف دیگر، ترکیه در عین ارتباط با شرق، بهویژه دولتهای خاورمیانه همواره تلاش کرده است تا به توسعه روابط با قدرتهای بزرگ غربی و در رأس آنها، ایالات متحده آمریکا بپردازد.
ترکیه با تعریف جدیدی که از سیاست خارجیاش ارائه داده، توجه خود را به خاورمیانه معطوف کرده است که با ترکیب تاریخ و جغرافیا و طرح آن در عمق استراتژیک، باعث میشود این کشور هدف خود را تبدیلشدن از قدرتی منطقهای به قدرتی هژمون تعریف کند و از تمام فرصتهایی که در منطقه فراهم است، در راستای رسیدن به اهدافش گام بردارد.
یکی از مهمترین فرصتهایی که این کشور همواره تلاش کرده است تا از آن در راستای اهداف مورد نظرش استفاده کند، مسئله سوریه است. وقایع سال 2011 که از شمال آفریقا آغاز شد و تعدادی از کشورهای خاورمیانه را نیز دربرگرفت، به سوریه هم سرایت کرد، بهطوری که اعتراضات گسترده سال 2011 در سوریه که به بحران عمیق و جنگ داخلی در این کشور منجر شد، زمینه را برای دخالت بازیگران مختلف، بهویژه ترکیه ایجاد کرد.
همانطور که اشاره شد، ترکیه به منظور پیشبرد سیاستهای نوعثمانی، سعی در بهکارگیری نوعی استراتژی نرم بهمنظور به صفر رساندن و حداقلکردن مشکلات با همسایگانش کرده بود، اما با افزایش بحران داخلی در سوریه، این کشور رویکرد خود را از سیاست نرم به سخت تغییر داد و به عبارتی براساس نظریه جان مرشایمر، ترکیه با بهکارگیری رویکرد رئالیسم تهاجمی در محیط آشوبزده سوریه به منظور تبدیلشدن به قدرت هژمون منطقهای، بر پایه سیاستهای نوعثمانیسم حرکت کرده است.
سوریه بهدلایل گوناگون، از جمله گرایشهای پانعربیسم حزب بعث، مسئله کردها، نزدیکی به ایران و محور مقاومت و از طرفی، نگاه ویژه و تاریخی به سوریه، بهمثابه میراثی از امپراطوری عثمانی و همچنین موقعیت استراتژیک این کشور، بهویژه در بخشهای شمالی، از جمله مناطق حلب و ادلب، همواره جزو اولویتهای مهم حاکمان ترکیه برای پیشبرد سیاستهای نوعثمانیسم بوده؛ پس به همین دلیل ترکیه به حمایت از ارتش آزاد سوریه و گروههای سلفی و تکفیری پرداخته است.
ایران و ترکیه، دو قدرت مهم منطقه شناخته میشوند، اما دارای تقابل گفتمانی با یکدیگر هستند. ایران در موقعیت کشوری که دال مرکزی گفتمان سیاست خارجی آن بر پایه اسلام سیاسی، مقابله با سیاستهای هژمونی و امپریالیستی آمریکا، ضدیت با موجودیت اسرائیل، صدور انقلاب اسلامی و از همه مهمتر، حمایت از محور مقاومت در مقابله با دشمنانش است، در تعارض جدی با سیاستهای ترکیه قرار دارد که در عین نزدیکی به آمریکا و اسرائیل، خواهان اعمال رویکردهای اسلامی محافظهکارانه و سنت خلفای عثمانی و از همه مهمتر، نفوذ اقتصادی و ژئوپلیتیکی بهمنظور دستیابی به قدرت هژمون منطقهای است.
سیاست نوعثمانیگری پیش از هر چیز در راستای رقابت با قدرتهای دیگر منطقه، از جمله ایران تنظیم میشود و نقطه تلاقی آن را میتوان به وضوح در سوریه دید. ترکیه بهمنظور انزوا و مهار قدرت منطقهای ایران، از آغاز بحران داخلی سوریه در طول 13 سال گذشته، همواره به حمایت از گروههای معارض دولت بشار اسد، بهویژه جریانهای سلفی و تکفیری که تعارضات زیادی با ایران، محور مقاومت و دولت وقت سوریه داشتند، پرداخته است.
تحولات اخیر در سوریه که با حمایت ترکیه و چراغ سبز آمریکا و اسرائیل از گروههای معارض، بهویژه هیئت تحریرالشام، به سقوط بشار اسد و مستقرشدن گروه اخیر در دمشق انجامید، باعث سنگینی معادلات منطقه به نفع آنکارا شده؛ اما ممکن است بعدها چالشهایی برای این کشور ایجاد کند. نخستین چالش، نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) هستند که آنکارا آنها را تهدیدی برای سیاستهای بلندپروازانه خود تلقی میکند، زیرا با حمایت آمریکا و اسرائیل از این گروه، شاید آنها بخواهند از فرصت پیشآمده برای تشکیل دولتی کردی در سوریه یا حتی ادغام با کردهای سایر کشورهای منطقه، به آرزوی دیرینه خود که تشکیل کردستان بزرگ است و در توافقنامه سایکس ـ پیکو به فراموشی سپرده شد، استفاده کنند.
چالش دیگر برای ترکیه، علویان این کشور هستند که در کنار کردها، بزرگترین جمعیت اقلیت این کشور را تشکیل میدهند، بهگونهای که تخمین زده میشود، بیش از 20 میلیون نفر از جمعیت ترکیه، علوی باشند که یکی از هستههای اصلی اپوزیسیون این کشور را تشکیل میدهند و از آنجا که بخشی از این گروه در سوریه هستند و به حکومت اسد تمایل دارند، شاید اتحاد آنها در دو کشور بتواند تهدیداتی برای اردوغان ایجاد کند.
چالش آخر این است که اگرچه ترکیه تعاملات گستردهای با غرب و حتی با اسرائیل دارد، اما سیاستهای بلندپروازانه مقامات ترکیه در چارچوب گفتمان نوعثمانیگری نمیتواند مورد قبول غرب باشد. از آنجا که ایالات متحده آمریکا قدرتی هژمون در عرصه سیاست بینالملل تلقی میشود، منافع گسترده آن در مهمترین منطقه استراتژیک جهان، یعنی خاورمیانه و نیز رفع بحران امنیتی اسرائیل، ایجاد یک قدرت هژمون منطقهای را حتی با وجود نزدیکی زیاد به غرب برنمیتابد و مقامات رژیم اسرائیل و در رأس آنها، حزب لیکود که سودای نیل تا فرات را دارند، به منظور تأمین امنیت و سرزمین بیشتر، نفوذ و قدرت هرچه بیشتر ترکیه را به نفع خود نمیدانند و پروژه تجزیه و فراتر از آن، یعنی اختلافات فرقهای و داخلی در کشورهای همجوار، بهویژه در سوریه را مطلوب خود میدانند که همین امر بیش از هر چیز، چالشی برای سیاستهای نوعثمانی این کشور تلقی میشود.
پگاهسادات طباطبایی
انتهای پیام