کد خبر: 4255610
تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۸
در گفت‌وگو با ایکنا مطرح شد

تحول در آموزش و پرورش؛ رکن اصلی اتحاد حوزه و دانشگاه

یک پژوهشگر علوم قرآنی گفت: در خصوص وحدت حوزه و دانشگاه، توجه به آموزش و پرورش و تحول در آن به‌مثابه توجه به اهمیت فونداسیون در ساختمان است که هم بار اصلی ساختمان را متحمل می‌شود و هم نقشه ساختمان بر آن پیاده می‌شود و درواقع تأمین‌کننده سازه و معماری و نحوه‌ بهره‌برداری از ساختمان است.

حوزه و دانشگاههمگرایی و همکاری میان دو نهاد علمی حوزه و دانشگاه می‌تواند نقش مؤثری در رفع چالش‌های فرهنگی و اجتماعی کشور ایفا و به ارتقای سطح علمی جامعه کمک کند. به‌مناسبت هفته وحدت حوزه و دانشگاه، خبرنگار ایکنا از اصفهان گفت‌وگویی با علی‌اکبر توحیدیان، دکترای علوم قرآن و حدیث و پژوهشگر قرآنی انجام داده است. در پنج شماره گذشته، به وجوه اشتراک و اختلاف حوزه و دانشگاه، سابقه تأسیس هر یک از این دو مرکز علمی، اینکه رسیدن به تمدن نوین اسلامی از بستر کدام‌‌یک محقق می‌شود، تفکیک این مراکز، رویکرد علما نسبت به حوزه و دانشگاه، راهکارهایی برای اتحاد حقیقی میان حوزه و دانشگاه و اصول مبتنی بر این نظام بدیع و تحلیل جریان‌های مخالف با این نظام تحولی پرداختیم. در شماره پیش‌ رو، مطالبی درباره منشأ اختلاف میان حوزه و دانشگاه و نقش آموزش‌ و پرورش در ایجاد نظام بدیع آموزشی می‌خوانیم.

ایکنا ـ به نظر شما اختلاف میان حوزه و دانشگاه از کجا نشئت می‌گیرد؟

از جمله مباحثی که همیشه مطرح و مورد اختلاف صاحب‌نظران نیز بوده، موضوع تعریف علم به‌مثابه یک مشترک لفظی، چیستی، فلسفه و تاریخ آن، انواع علوم و ارتباط آن‌ها با هم و تعامل، تعاون یا تعارض با واقعیت‌هایی همچون دین، ایمان و هنر است، یا حتی تعریف علوم الهی، دینی، اسلامی و انسانی یا تفکیک علوم طبیعی، تجربی و آزمایشگاهی از علوم پایه و علوم اندیشه‌محور یا وحی‌محور و آسمانی و یا از زاویه دیگر، علوم اکتسابی از علوم موهبتی، الهامی و لدنّی؛ همچنین علوم قدیم و جدید و نیز علوم غریبه، خفیه و ماوراء‌الطبیعه از علوم طبیعی و مادی محض.


بیشتر بخوانید:


در نتیجه و از رهگذر همین تعاریف متعدد و دسته‌بندی‌های گوناگون، اختلافات دیگری از جمله اختلاف حوزه و دانشگاه و همچنین کیفیت رفع و دفع اختلاف میان این دو نهاد اصلی علمی و ایجاد اتحاد و وحدت میان آن‌ها هم متبلور شده و در زمانه‌ ما بروز و ظهور کرده است.

ایکنا ـ آیا این تفکیک و تقسیم‌بندی علوم صحیح است؟ 

برخی به‌حق معتقدند که همه‌ علوم از یک جا و یک مرکز واحد نشئت می‌گیرند و تفکیک علوم به دینی و غیردینی، اسلامی و غیراسلامی، انسانی و طبیعی و تقسیمات دیگر صحیح و حقیقی نیست.

منشأ علم را خداوند علیم خالق عالم می‌دانند که از طریق او اسباب و شرایط میسر و ممکن شده و به سایر موجودات، اعم از انس و جن، حیوان و نبات به نسبت ظرفیت وجودی‌شان منتقل می‌شود و به بیانی دیگر، همه‌ علوم «الهی» هستند، منشأ آن‌ها «الله» محسوب می‌شود و اختلاف علوم درواقع به موضوع و متعلق آن‌هاست و نه در اصل و اصالت‌شان. این اختلافات نیز ظاهری و اعتباری و نه ذاتی و حقیقی به‌شمار می‌روند.

در این نگرش، هرگونه علمی در هر موضوعی یک وظیفه بیشتر به عهده ندارد و آن هم معلوم‌کردن مجهول است. همان‌طور که در قسمت‌های پیش تصریح کردیم، مرحوم شیخ‌ بهایی، علامه‌ دوران درخشان صفویان، نمونه‌ بارز و دانشمند الگو در این دیدگاه است. 

البته برخی از علمای معاصر ما هم که مشهور و ملقب به علامه‌اند، ذوالفنون بوده و هستند، با این تفاوت مهم که شیخ‌ بهایی به همه‌ علوم زمان خود تا علوم غریبه و خفیه مانند علم جفر مجهز بود؛ ولی علمایی بزرگ و کم‌نظیر مانند علامه شعرانی، امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی، علامه طهرانی، علامه شهید مطهری، علامه حسن‌زاده آملی، علامه جوادی آملی و برخی دیگر با همه‌ عظمتشان که ما در برابرشان سر تعظیم فرود می‌آوریم، به همه‌ علوم روز که با تأکید بیان می‌کنم، مجهز نبوده و نیستند و معلوماتشان در علوم و فنون خارج از چارچوب حوزه‌ علمیه نیز در همان علوم قدیم و منابع و کتب گذشتگان و تراث علمای سلف بوده است و تخصصی در فیزیک مدرن، شیمی جدید، دنیای نوپدید کامپیوتر و دنیای پیشرفته انرژی‌ها، اشعه‌ها و امثالهم نداشته و ندارند. 

بنابراین چنانچه نهادهای علمی ما به پرورش چنین بزرگانی هم موفق شوند، پاسخگوی همه‌ نیازهای روزافزون در چارچوب گام دوم انقلاب اسلامی که از سوی رهبر روشن‌ضمیر و آینده‌نگرمان مطرح شده است، نخواهند بود.

ایکنا ـ به نظر شما در حال حاضر تربیت دانشمندانی همچون شیخ‌ بهایی امکان‌پذیر است؟

در زمان‌هایی که مراکز علمی، تشکیلات آموزشی و بودجه‌های کلان دولتی و مردمی رایج و دارج نبوده‌اند، در سرزمین سرشار از هوش و استعداد ما، تولیدکنندگان علم و فناوری همانند فارابی، خوارزمی، خیام، بیرونی، رازی‌، ابن‌سینا، خواجه‌ نصیر، شیخ‌ بهایی و امثالهم جهان علم و دانش را در زمان خود تا قرن‌های بعد از خود تحت‌ تأثیر قرار می‌دادند. اکنون که هزاران مرکز علمی، آموزشی و پژوهشی در همه‌ رشته‌ها با حمایت دولت و ملت در جای جای کشور داریم، اگر اراده‌ای برای احیای هویت ایران اسلامی‌مان وجود داشته باشد، تربیت شیخ بهایی‌های زمانه کار چندان مشکلی نیست.

تربیت فقیهانی که فیزیک، ادبیات، منطق و تفسیر هم بدانند، فیلسوفانی که در آزمایشگاه شیمی هم به عرفان، اخلاق و علوم قرآن و حدیث بیندیشند، اخترشناسانی که از پشت تلسکوپشان علاوه بر رصد ستاره‌های آسمان در توحید، نبوت و امامت بر معرفتشان در خداشناسی، انسان‌شناسی و هستی‌شناسی بیفزایند، حکیمانی که در طب حاذق باشند و طبیعت را هم بشناسند و همچون متکلمان، متقن و مستدل سخن بگویند، فن‌ و هنر را هم بشناسند و چون ریاضی‌دانان متبحر بر محاسبات هندسه، جبر و مثلثات هم مسلط باشند و در بیان احکام دین هم به لکنت نیفتند و سیاستمدارانی که علاوه بر علوم فرمانروایی و حکمرانی، اقتصاد و تجارت اسلامی را در کنار فهم عمیق از معارف قرآن و عترت و نیز علوم تجربی عمیقاً بفهمند و... .

ایکنا ـ نقش آموزش‌ و پرورش در نظام تحولی آموزشی، پژوهشی و فرهنگی چیست؟ 

بدون شک تحقق چنین امری که از اهداف انقلاب اسلامی است، از نظام آموزشی غربی و سکولار برنخواهد آمد. نکته دیگری که باید بر آن تأکید کنیم، ضرورت تحول در مقاطع تحصیلی پیش از دانشگاه است که ما با عنوان «آموزش و پرورش» می‌شناسیم. حال چون مناسبت هفته‌ وحدت حوزه و دانشگاه بود، تکیه‌ اصلی بحث بر این دو نهاد گذاشته شد؛ ولی توجه به آموزش و پرورش و تحول در آن به‌مثابه توجه به اهمیت فونداسیون در ساختمان است که هم بار اصلی ساختمان را متحمل می‌شود و هم نقشه ساختمان بر آن پیاده می‌شود و درواقع تأمین‌کننده سازه و معماری و نحوه‌ بهره‌برداری از ساختمان است.

زهراسادات محمدی

انتهای پیام
captcha