با پیشروی نیروهای هیئت تحریرالشام به سمت دمشق که به سقوط بشار اسد منجر شد، ابومحمد جولانی، رهبر این گروه حاکمیت دمشق را برعهده گرفته است. نکته مهمی که درباره وی حائز اهمیت است اینکه تا قبل از تحولات اخیر سوریه، جولانی نزد بسیاری از افراد، چه در سطح منطقهای و چه در سطح جهانی، تقریباً ناشناخته بود، اما با رویدادهای اخیر، نام او بر سر زبان همگان، بهویژه رسانهها افتاده است.
جولانی، رهبری یک گروه اسلامگرای سلفی و جهادی به نام هیئت تحریرالشام را برعهده دارد، اما اعمال اخیر او بهویژه نوع پوشش و سخنانش، جولانی را شخصیتی مدرن و متمایز با تفکرات گروهی که به آن تعلق دارد، نشان داده است. در ادامه به زندگینامه و سابقه فعالیتهای او در گروههای گوناگون سلفی و تکفیری میپردازیم و سپس چرایی این تغییر رویکرد را بررسی میکنیم.
احمد حسین الشرع یا همان ابومحمد جولانی در سال 1982 میلادی در ریاض متولد شد. پدرش علی حسین الشرع، یک ملیگرای عرب متمایل به جریان ناصریسم در سوریه بود که پس از کودتای 1963 حزب سوسیالیست بعث و فروپاشی جمهوری متحده عربی، زندانی شد و بعدها به عراق و عربستان رفت. حسین الشرع هفت سال پس از تولد فرزندش، احمد الشرع، یعنی در سال 1989 دوباره به سوریه بازگشت و در محله مرفهنشین المزه دمشق ساکن و احمد الشرع نیز در آنجا بزرگ شد. نسبت «الجولانی» نیز در اصل نامی نظامی است که به بلندیهای جولان در سوریه اشاره دارد و در حال حاضر تحت اشغال اسرائیل است.
پس از حادثه 11 سپتامبر و حمله ایالات متحده آمریکا به عراق، جولانی به این کشور رفت و در آنجا به القاعده پیوست. او در سال 2006 بهوسیله نیروهای آمریکایی دستگیر شد و به مدت پنج سال در زندانهای گوناگون، از جمله ابوغریب و کمب بوکا بود. جولانی در سال 2011 و با شروع اعتراضات و نارضایتیهای داخلی در سوریه، به این کشور بازگشت تا شاخهای از القاعده ایجاد کند؛ پس به همین منظور فرماندهی جبهه النصره را برعهده گرفت.
جبهه النصره در ابتدا روابط نزدیکی با داعش داشت، بهویژه در سالهای آغازین جنگ داخلی سوریه، با توجه به ایدئولوژی مشابه و اهداف مشترک، به مبارزه علیه حکومت بشار اسد پرداختند، اما در سال 2013 جولانی ارتباط خود را با داعش بهدلیل مخالفت با ابوبکر بغدادی، مبنی بر طرح ادغام داعش و جبهه النصره قطع کرد و گروهش را تحت نظارت القاعده قرار داد. به دنبال این کار، وزارت خارجه آمریکا نام او را در فهرست سازمانهای تروریستی درج کرد. این ارتباط نیز دوام چندانی نداشت و در سال 2016، جولانی اعلام کرد که جبهه النصره دیگر به القاعده وابسته نخواهد بود. به دنبال این تغییرات در سال 2017، هیئت تحریرالشام با ادغام چند گروه مسلح بنیادگرای شورشی در شمال سوریه، بهویژه ادلب تشکیل شد.
در همین سال وزارت خارجه آمریکا برای دریافت اطلاعاتی که به شناسایی و افشای محل اقامت جولانی منجر شود، 10 میلیون دلار پاداش تعیین کرد. جولانی و گروههای تحت رهبریاش در سالهای 2012 تا 2017 چندین حمله انتحاری علیه شیعیان و علویان انجام دادند؛ البته در سالهای اخیر، او همواره تلاش کرده است تا تصویری معتدل و میانهرو از خود و گروهش (تحریرالشام) ارائه دهد، بهطوری که در مصاحبهای با شبکه پی بی اس اعلام کرد دیگر از ایدئولوژی القاعده و داعش حمایت نمیکند، تمرکزش فقط بر سوریه و سقوط بشار اسد است و دیگر تهدیدی برای امنیت منطقه و قدرتهای غربی نیست.
علاوه بر تغییر عملکرد جولانی در مقایسه با گذشته، شاهد تغییر در نوع پوشش او نیز هستیم. نخستین عکس منتشرشده از جولانی مربوط به سال 2006 و پس از بازداشت به دست نیروهای آمریکایی در عراق است؛ او در این عکس با ریش تراشیده و موی کوتاه دیده میشود، البته این عکس نمیتواند نشاندهنده شخصیت واقعی جولانی باشد، چراکه در بازداشت قرار داشت و ظاهر خود را به شکل قانون زندان درآورده بود.
عکس دوم مربوط به مصاحبه او با شبکه خبری الجزیره و مربوط به زمانی است که فرمانده جبهه النصره بود. در آنجا با لقب خود، ابومحمد الجولانی حاضر شد، اما چهرهاش را نشان نداد و فقط دیده میشود که موهای سر خود را پوشانده است.
در عکس سوم که به سال 2016 مربوط میشود، او چهره خود را نمایان کرده و لباس فرم نظامی بر تن و دستاری سفید نیز بر سر دارد. عکس چهارم نیز مربوط به سال 2017 و در زمان تشکیل هیئت تحریرالشام در استان ادلب است که جولانی در این عکس با کلاه نظامی دیده میشود.
آخرین عکسهای او نیز مربوط به چند روز اخیر و دیدارهایش با هاکان فیدان، وزیر امور خارجه ترکیه و ولید جنبلاط، رئیس سابق حزب سوسیالیست ترقیخواه لبنان است. جولانی در این دو عکس، لباس نظامی را کنار گذاشته، ریشهایش را کمی کوتاه و کت و شلوار بر تن کرده و کراوات زده است.
همانطور که پیداست، جولانی علاوه بر تغییر در عملکرد و رفتارش، در مقایسه با گذشته تلاش کرده است تا نوع پوشش خود را نیز در گذر زمان تغییر دهد؛ البته علاوه بر تغییر در رفتار و نوع پوشش، شاهد تغییراتی در سخنان او نیز هستیم که نمونه بارز آن، اظهارات اخیر جولانی درباره ایران و محور مقاومت در دیدار با ولید جنبلاط است. او در این دیدار مدعی شده است حوادثی که 1400 سال پیش رخ داده، چه ارتباطی با اهل شام دارد که میخواهند از آنها انتقام بگیرند و این چه عقل و منطقی است؟ اگرچه جولانی در این دیدار بهطور مستقیم به ایران اشاره نکرده، اما خطابش به گروههای شیعی محور مقاومت و حتی ایران است که از حامیان این گروههاست، در حالی که هدف ایران از حضور در سوریه، نه انتقام 1400 سال پیش از مردم شام بهدلیل اقدامات امویان علیه خاندان عصمت و طهارت، بلکه تحکیم محور مقاومت حول مبارزه با اسرائیل بوده است.
از سویی مبانی فکری و ایدئولوژیکی گروههایی همچون داعش، القاعده، تحریرالشام و سایر جریانهای بنیادگرای تکفیری با تفسیر سخت و خشن از اسلام و بستن راه استدلالات عقلی و استناد به منابع نقلی و همچنین اقدامات خشونتآمیزی که از ناحیه این گروهها صورت گرفته، بعضاً باعث ایجاد چهرهای بد و خشن از دین مبین اسلام شده است و از سوی دیگر، اقدامات این گروهها علیه شیعیان و علویان در طول جنگ داخلی سوریه و همچنین ضدیت با شیعیان و کشتار آنها براساس فتاوای اسلاف خود، یعنی ابنتیمیه و محمد بن عبدالوهاب، بیش از هر چیز حکایت از ضدیت آشکار آنها با شیعیان دارد.
درباره رویکردهای اخیر جولانی در طول هفت سال گذشته، بهویژه سالهای اخیر باید چند نکته را یادآور شد؛ نخست اینکه اگرچه او با کنارهگیری از القاعده و داعش و به دنبال آن تشکیل هیئت تحریرالشام تلاش کرده است مواضع خود را معتدل کند، اما در سال گذشته اعتراضات گستردهای از سوی مردم مناطق تحت سلطه جولانی علیه اقدامات او و گروهش صورت گرفت. نکته دیگر درباره هویت و خانواده جولانی است. در بیشتر گزارشها، نام اصلی جولانی، احمد الشرع و متولد 1982 در ریاض ذکر شده؛ اما با این حال گزارشهای متناقضی نیز وجود دارد که او را متولد دیرالزور و حتی سال تولدش را نیز 1979 اعلام کردهاند.
حال اگر آنچه را که در بیشتر گزارشها درباره محل تولد و خانواده جولانی مطرح شده است، منطبق بر واقعیت بدانیم، یعنی متولد 1982 میلادی در ریاض، پایتخت عربستان و از پدری ملیگرا با گرایشهای چپ و سکولار و همچنین استاد اقتصاد و مادری معلم، حال جای این سؤال مطرح میشود که فردی همچون جولانی با این سابقه خانوادگی، یعنی رشد و پرورش در خانوادهای سکولار و فرهنگی، چگونه تا این اندازه به چرخش فکری گرفتار میآید که جذب گروههای بنیادگرا و سلفی همچون القاعده و داعش میشود؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت، درست است که خانواده تأثیر زیادی بر شخصیت، نوع تفکر، جهانبینی و نگرش افراد به محیط پیرامون دارد، اما هر انسانی دارای قوه عقل و اختیار است و بهدلایل گوناگون میتواند از سبک فکری خانوادهاش فاصله بگیرد و وارد مسیر فکری متضاد شود، بهویژه که فردی در اوج جوانی بوده و روحیات احساسی و هیجانی زیادی داشته باشد؛ زیرا عضویت جولانی بسیار جوان در القاعده به هنگام حمله آمریکا به عراق و مبارزه او با نیروهای آمریکایی میتواند ناشی از همین هیجانات باشد.
اما نکته مهمی که در اینجا باید به آن توجه کرد، این است که جولانی در سالهای اخیر، بهویژه در دیدارهایی که اخیراً با برخی از مقامات کشورهای منطقه داشته، با ظاهری غربی و مدرن حاضر شده و از سویی، خواهان گسترش روابط نزدیک با کشورهای غربی نیز است و حتی تمام تلاشش را کرده تا خود را از القاعده و داعش متمایز نشان دهد که همه این موارد میتواند مؤید دو مؤلفه مهم، یعنی بازی عامدانه در زمین سیاستهای قدرتهای بزرگ غربی و منطقهای یا سیاستی غیرعامدانه در راستای فریب او و دیگران باشد.
با تمام این اوصاف، مسئلهای که در اینجا حائز اهمیت است اینکه، تغییر رویکرد ابومحمد جولانی از فردی ایدئولوژیک و نظامی به فردی پراگماتیست و دیپلمات باید در راستای منافع بازیگران دخیل در این پروژه، بهویژه ایالات متحده آمریکا باشد؛ زیرا همانطور که اشاره شد، آمریکا که تحریرالشام را در فهرست گروههای تروریستی قرار داده و برای افشای اطلاعات درباره جولانی جایزه نیز تعیین کرده بود، نه تنها پاداش 10 میلیون دلاری را لغو کرد، حتی هیئت دیپلماتیک این کشور نیز به دیدار جولانی رفت که این امر نشاندهنده رویکرد رئالیستی تام سیاست خارجی آمریکا در راستای منافع ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی این کشور است، بهطوری که مفاهیمی نظیر حقوق بشر، دموکراسی و مبارزه با تروریسم را که بزرگترین پرچمدار آن در جهان است، تحتالشعاع قرار میدهد.
همچنین اگرچه جولانی ادعای تشکیل دولتی مقتدر و فراگیر را کرده است، اما به نظر میرسد آمریکا و سایر بازیگران اعم از منطقهای و... خواهان ایجاد یک دولت مقتدر مرکزی در سوریه نباشند؛ زیرا در طول 13 سال گذشته، یعنی از سال 2011 تا زمان سقوط بشار اسد، دولت وی بهدلیل جنگهای داخلی و تحرکات بازیگران گوناگون در این کشور، تقریباً به دولتی ورشکسته در عرصه سیاست بینالملل تبدیل شده بود. از آنجا که تضمین امنیت اسرائیل جزو اهداف ضروری آمریکاست، پس دولتی ضعیف و ناکارآمد، اعم از سکولار یا اسلامگرا، بیشتر مطلوب این کشور است.
پگاهسادات طباطبایی
انتهای پیام