کد خبر: 4257408
تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۵
در گفت‌وگو با ایکنا مطرح شد

قرآن حواریون مسیح(ع) را پیامبر می‌داند

یک مدرس و پژوهشگر ادیان و عرفان با بیان اینکه از منظر قرآن، حواریون جایگاهی فراتر از صحابی حضرت مسیح(ع) داشته‌اند، گفت: حواریون پیامبر و نبی بوده‌ و به آن‌ها وحی می‌شده است و تلاش‌های آنان باعث شد که مسیحیت شکل بگیرد و گسترش یابد.

علیرضا فرهنگ پژوهشگر ادیان و مذاهببه‌مناسبت آغاز سال نوی میلادی و به حکم قرآنی «تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ؛ بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است»، واکاوی و بازنگری در وجوه اشتراک و قرابت بین اسلام و مسیحیت ضروری به نظر می‌رسد. بر این اساس و به‌منظور تبیین نگرش قرآن درباره حضرت مسیح(ع)، مادر ایشان حضرت مریم(ع)، حواریون، رهبانان و قسیسین، خبرنگار ایکنا از اصفهان با علیرضا فرهنگ، مدرس و پژوهشگر ادیان و عرفان گفت‌وگویی کرده است که در ادامه متن آن را می‌خوانیم. 

ایکنا ـ ویژگی‌هایی را که قرآن به حضرت مسیح(ع) نسبت‌ داده ‌است، بیان کنید. 

در قرآن، مسیح تنها پیامبری است که مکرراً توانایی‌ها و ویژگی‌های متمایز نظیر خلق‌کردن، داشتن علم غیب، جان‌بخشیدن، شفادادن و معجزات بزرگ دیگر به ایشان نسبت داده شده است. عیسی(ع) تنها پیامبری است که با عنوان «کلمه خدا» به مریم بشارت داده شده، هرچند برخی از مفسران گفته‌اند که همه‌چیز و همه مخلوقات کلمات خدا هستند و حضرت مسیح(ع) هم یکی از آن‌هاست، ولی هرجا که نام مسیح(ع) در قرآن آمده، معمولاً در ادامه آن‌ آیه، عبارت و بیان مهم «كُن فَيَكُونُ» نیز آمده است و این نشان می‌دهد که منظور از «کلمه‌» که به‌صورت مسیح(ع) در این عالم جلوه‌گر شد، کلمه خلاق الهی یعنی «کُن» است و این موضوع در معجزات حضرت مسیح(ع)، به‌ویژه خلق پرنده از گل در سوره آل‌عمران نیز به چشم می‌خورد. همراه‌شدن این واژه و آن جمله کاملاً گویاست که مسیح(ع) کلمه خالق است، نه کلمه‌ای از کلمات مخلوق. 

ایکنا ـ آیا این ویژگی‌های ذکرشده برای حضرت عیسی بن مریم(ع) در کتاب انجیل نیز آمده است؟ 

اگر در اناجیل نیز بنگریم، کلمه الهی مسیح(ع) کاملاً مشهود است؛ مثلاً ایشان وقتی از تورات چنین نقل می‌کند که: «به شما گفته شده است قتل نکنید»، سپس می‌فرماید: «اما من به شما می‌گویم که اگر بر برادرتان خشم بگیرید، در دلتان مرتکب قتل شده‌اید»، در اینجا حضرت مسیح(ع) می‌فرماید: «من می‌گویم»، نه اینکه «به من گفته شده است...»؛ چرا؟ چون مسیح(ع) خودش کلمة‌الله و نماینده تام‌الاختیار آسمان است؛ همچنین آیات ابتدایی انجیل یوحنا که بیان می‌کند: «در ابتدا کلمه بود و کلمه با خدا بود و کلمه خدا بود»، حضرت مسیح(ع) را کلمه خالق دانسته است. می‌دانیم که اناجیل گفتارها و اعمال مسیح(ع) است که از سوی حواریون یا شاگردان آن حضرت گردآوری شده، نه وحی مستقیم مانند قرآن؛ اما چرا قرآن آن را به‌منزله وحی یاد کرده است؟ چون مسیح(ع) به خودی خود کلمه خداست و از این‌رو، هرآنچه می‌گوید و می‌کند، جلوه‌های مستقیم کلمه الهی است و وحی محسوب می‌شود؛ به همین دلیل سبک روایی انجیل با قرآن متفاوت است. برخی می‌پندارند که انجیل اصلی باید انجیلی باشد که مانند قرآن به مسیح(ع) وحی شده باشد؛ اما طبیعتاً چنین انجیلی در تاریخ ثبت نشده است و وجود خارجی ندارد. 

ابن‌عربی نیز این موضوع را که مسیح(ع) کلمه به معنای «وحی» خداست، به خوبی تشخیص داده و در کتاب «فصوص‌الحکم» با استناد به اینکه حضرت عیسی(ع) در سوره مریم چنین بیان می‌کند: «آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا؛ به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده»، معتقد است که چون مسیح(ع) از آغاز تولد نبی بوده است، ایشان را مظهر حکمت نبوی می‌داند؛ یعنی جوهر پیامبری و نمونه اعلای هرگونه ارتباط زمین و آسمان. 

ایکنا ـ حضرت مریم، مادر مسیح(ع) در آیات قرآن دارای چه جایگاهی است؟ 

در قرآن، فقط یک زن است که با اسم ذکر شده و او، حضرت مریم(س) است. نام ایشان بیش از ۳۰ بار در قرآن ذکر شده، هم در اشاره به خود این بانو و هم در ادامه نام عیسی بن مریم(ع). به نوعی خداوند عیسی(ع) را به نام مبارک مریم(س) فضیلت داده و البته از نظر دیگر، بر مولود انسان‌بودن ایشان تأکید کرده است؛ اما چه مولودی؟ مولود بانویی طاهره و مقدس که یک سوره قرآن به نام اوست و برگزیده زنان جهان و جوهر مقدس زنانگی است. 

در سوره انبیا، در ادامه ذکر نام انبیای الهی، بعد از ذکر نام ایوب و زکریا، بلافاصله در آیه ۹۱ حضرت مریم(س) با ذکر فضیلت عفاف ایشان، یعنی «الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا؛ که دامان خود را پاک نگه داشت» یاد می‌شود؛ پس با توجه به این آیه و نیز اینکه مریم حامل «کلمه خدا» در بطن خویش بود و بارها فرشتگان به تأکید قرآن مستقیماً به مریم بشارت دادند، این موضوع کاملاً مبرهن است که حضرت مریم «نبیه» است. مقام ایشان به‌گونه‌ای است که در سوره تحریم، آیات ۱۱ و ۱۲، الگو و اسوه‌ای نه فقط برای زنان مؤمن، بلکه برای همه مؤمنان محسوب می‌شود. کرامات ایشان نیز فراوان است؛ مثلاً در سوره آل‌عمران ذکر شده که برای حضرت مریم(س)، رزق الهی می‌رسید: «...كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا...؛ هر زمان که زکریا در محراب عبادت بر او وارد می‌شد، رزق ویژه‌ای نزدش می‌یافت» و جالب این است که عبارت «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ» بر فراز بسیاری از محراب‌های مساجد اسلامی نقش بسته است. 

ایکنا ـ پیروان و یاران حضرت مسیح(ع) از منظر قرآن چگونه مورد ارزیابی و قضاوت قرار می‌گیرند؟ 

حواریون در قرآن بسیار اجر و کرامت دارند. در آیه ۱۱۱ سوره مائده به این نکته اذعان شده است که خداوند مستقیماً به حواریون وحی کرده: «وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ...؛ و هنگامی که به حواریون وحی کردم» و این نشان می‌دهد که حواریون جایگاهی فراتر از صحابی حضرت مسیح(ع) داشته‌اند. آن‌ها پیامبر و نبی بوده‌ و به آن‌ها وحی می‌شده است. اصولاً تلاش‌های آنان باعث شد که مسیحیت شکل بگیرد و گسترش یابد. ما می‌دانیم که حضرت مسیح(ع) تا زمانی که در بین مردم بود، دین جدیدی تبلیغ نکرد؛ پس دین و آیین مسیحیت از کجا آمده است؟ از تلاش‌های حواریون و به‌ویژه تلاش‌های پولس حواری. 

پولس کسی بود که به لقب حواری مفتخر شد، بدون اینکه محضر حضرت مسیح(ع) را درک کرده باشد. او مسیح(ع) را در مکاشفه‌ای شگفت ملاقات کرد و به یکی از استوارترین و وفادارترین حواریون تبدیل شد، به‌طوری که جان خود را در این راه فدا کرد. مسیحیان پولس را مؤسس دوم مسیحیت می‌دانند. ذکر این نکته نیز جالب است که یهودیان بابت این موضوع معتقدند دین مسیحیت بی‌پایه است؛ چرا که خود مسیح(ع) این دین را نیاورده و کسی به نام پولس آن را شکل داده است. 

ایکنا ـ اگر حضرت مسیح(ع) در تبیین و تدوین آیین و شریعت مسیحیت نقش یگانه نداشته، چگونه خداوند در آیاتی از قرآن مسیحیت را تأیید کرده است؟ 

اتفاقاً همین پذیرش دین مسیحیت از سوی قرآن، نشانگر تأیید نبوت و اعمال پولس است. به علاوه، بسیاری از مفسران اعتقاد دارند که آیه ۱۴ سوره یس به پولس اشاره دارد که در مسیحی‌کردن یک شهر نقش اصلی را داشته است؛ اما از اینکه بگذریم، خداوند درباره قسیسین و رهبانان مسیحی نیز چنین گفته که «مهربان‌ترین مردم به مؤمنان، مسیحیان هستند؛ کسانی که گفتند ما نصارا هستیم. برای اینکه از بین آن‌ها، افرادی قسیس هستند، تارک دنیا و راهب هستند و هنگامی که وحی را از زبان رسول‌الله می‌شنوند، چشمانشان اشکبار می‌شود؛ چراکه حقیقت را بازمی‌شناسند.» و این‌گونه، آن‌ها را تأیید و تکریم کرده است.

حتی آیه‌ای که برخی مفسران به آن استناد می‌کنند، در رد رهبانیت نیست. قرآن می‌گوید: «...وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا...؛ خدا در دلشان رأفت و مهربانی قرار داد و آنان رهبانیت را نه همچون تکلیف، بلکه برای رضای خدا انتخاب کردند، اما حق آن را بجا نیاوردند.» پس رهبانیت بد نبود؛ ولی آن مسیحیانی که راهب شدند، حق رهبانیت را بجا نیاوردند، آن را به کمال نرساندند و عملشان به قدر ادعا یا نیتشان نبود. 

علاوه بر این تأییدات، مسلمانان در کلام اسلامی و الهیات از مسیحیان بهره‌های فراوانی بردند. خوانندگان را به مطالعه کتاب «فلسفه علم کلام» نوشته هری اوسترین ولفسن دعوت می‌کنم که در آنجا نشان می‌دهد بسیاری از مباحث علم کلام اسلامی برگرفته از مسائل مطرح در مسیحیان منطقه شام بوده است و اولین بخش روم شرقی بود که به دست مسلمانان فتح شد. در آن دیار، یکی از بزرگترین الهی‌دانان مسیحی به اسم یوحنای دمشقی با مسلمانان مباحثه داشت و مسلمانان از خلال مباحثاتی که با او داشتند، متوجه نکات بسیار مهم الهیاتی شدند و سپس به منابع مهمی از الهیات نوافلاطونی و عرفان مسیحی دست یافتند که می‌توان رد آن‌ها را در کلام، فلسفه و عرفان اسلامی یافت. از طرفی، بسیاری از نومسلمانان، مسیحی بودند و با خود دانش زیادی وارد جهان اسلام کردند؛ بنابراین قرابت و نزدیکی تاریخی و قرابت الهیاتی، فلسفی و عرفانی می‌تواند عامل دوستی بیشتر بین اسلام و مسیحیت شود. 

در پایان تأکید می‌کنم که در مقام مقایسه بین ادیان ابراهیمی، نگرش معنوی در مسیحیت و شیعه به یکدیگر نزدیکتر است، چراکه هر دو مبتنی بر محبت و ولایت‌اند و البته در سوی دیگر، نگرش اهل سنت که بیشتر بر جنبه تشریع و قانونمندی دین تأکید دارند، به نگرش شریعت‌محور یهودیت نزدیک است.

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام
captcha