کد خبر: 4262084
تاریخ انتشار : ۰۸ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۳
یادداشت

الگوی سیاست خارجی ترامپ و نظریه‌های روابط بین‌الملل

الگوی سیاست خارجی ترامپ را نمی‌توان به‌طور صرف در قالب هیچ‌کدام از نظریه‌های روابط بین‌الملل و همچنین الگوهای پیشینی که بر سیاست خارجی آمریکا حاکم بوده‌اند، قرار داد؛ اما به نظر می‌رسد الگوی سیاست خارجی او تا حدودی تلفیقی از واقع‌گرایی و جکسونیسم باشد.

دونالد ترامپدونالد ترامپ برای دومین بار در قامت رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، وارد کاخ سفید شده و برای دوره‌ای چهار ساله، قدرت را در این کشور به دست گرفته است. حال مسئله‌‌ای که در اینجا حائز اهمیت به‌نظر می‌رسد، این است که الگوی سیاست خارجی ترامپ چیست؟ یا به عبارتی، او چه رویکردی را در صحنه سیاست بین‌الملل اتخاذ می‌کند؟

آمریکا تا قبل از جنگ جهانی دوم، سیاست خارجی‌اش را بر مبنای الگوی انزواگرایانه که در چارچوب دکترین مونرو و جکسون تنظیم شده بود، مشخص کرده بود، اگرچه در زمان ویلسون این سیاست تا حدودی تغییر کرد.

پس از پایان جنگ جهانی دوم و کنارگذاشتن سیاست انزواگرایانه از سوی رؤسای‌جمهور آمریکا، این کشور در جایگاه قدرت برتر در صحنه سیاست بین‌الملل مطرح شد، قدرت خود را در تمام نقاط جهان افزایش داد، سعی در ایفای نقشی کلیدی داشت و با حضور در نهادهای گوناگون، اعم از منطقه‌ای و بین‌المللی مانند ناتو، سازمان ملل متحد و سازمان بهداشت جهانی نقش بسیار گسترده‌ای ایفا کرده است؛ اما از سال 2016 که دونالد ترامپ به ریاست‌ جمهوری رسید، وضعیت تا حدودی تغییر کرد، به‌طوری که تا قبل از روی کار آمدن او، رؤسای‌ جمهور پیشین از سیاست‌های انترناسیونالیسم لیبرال که بر نشر و گسترش ارزش‌های آمریکایی، یعنی دموکراسی، حقوق بشر و... استوار شده بود و از سویی، نقش پررنگ در مجامع و نهادهای بین‌المللی به‌منظور تثبیت هرچه بیشتر قدرت هژمونیک آمریکا گام برمی‌داشتند؛ اما با به قدرت رسیدن ترامپ شعارها، رفتارها، اهداف و اولویت‌های وی تا حدود زیادی متفاوت از دولت‌های قبلی بود.

ترامپ با شعار «اول آمریکا» و «آمریکا برای آمریکایی‌ها»، داشتن نگرش اقتصادمحور و دیدگاه منفی به مهاجران، بیش از هر چیز به دنبال تجدید نظر در رویکرد سیاست خارجی و تغییر وضعیت موجود بود.

خروج از پیمان پاریس، تهدید کاهش کمک به ناتو و تمرکز بر سیاست‌های داخلی و در رأس آن امور اقتصادی، از جمله اهداف او بوده است. با روی کار آمدن جو بایدن در سال 2020، اگرچه وی به رویکردهای سیاسی دولت‌های پیش از ترامپ بازگشت، اما با ورود دوباره ترامپ به کاخ سفید، رویکرد سیاست خارجی او همانند دوره پیشین یا حتی شدیدتر خواهد بود، به‌طوری که یک روز پس از پایان مراسم تحلیف، ترامپ دستور خروج از سازمان بهداشت جهانی را داد و همچنین به‌دنبال وضع قوانین سخت‌گیرانه درباره مهاجران است. 

همان‌طور که اشاره شد، رویکرد سیاست خارجی ترامپ، متفاوت از رؤسای‌جمهور سلف خود و حتی هم‌حزبی‌هایش، یعنی ریگان و بوش‌ها (پدر و پسر) است. او بیشتر تقویت گرایش‌های ملی‌گرایانه و از همه مهم‌تر، سیاست‌های اقتصادمحور را دنبال می‌کند که این گرایش‌ها از جمله گرایش‌های ملی‌گرایانه در الگوی سیاست خارجی رؤسای‌ جمهور آمریکا در قرن نوزدهم میلادی، به‌ویژه اندرو جکسون ریشه دارد.

دکترین جکسونیسم مبتنی بر گرایش‌ به انزواگرایی و تمرکز بر سیاست داخلی است. در دوران تسلط چنین رویکردی در میان تصمیم‌سازان سیاست خارجی آمریکا، از جمله رؤسای‌ جمهور، این کشور از حضور فعال در محیط بین‌المللی دوری می‌کرد و تمرکز خود را بر عرصه داخلی قرار داده بود. 

از منظر جکسونیست‌ها، فقط حمله مستقیم به منافع و امنیت ملی آمریکاست که با واکنش سخت نظامی همراه می‌شود. طرفداران این گرایش فکری علاقه چندانی به مداخله‌گرایی آمریکا در محیط بین‌المللی برای حفظ یا گسترش دموکراسی و حقوق بشر یا به عبارتی، ارزش‌های لیبرال دموکراسی ندارند؛ پس شعارهای آمریکاگرایانه ترامپ و خروج یا دوری از بعضی سازمان‌های بین‌المللی و پیگیری سیاست‌های یک‌جانبه‌گرایانه به جای بین‌الملل‌گرایی یا روی هم رفته، توجه به منافع ملی در راستای نزدیکی به الگوی یادشده است؛ اما با این وجود، رویکرد ترامپ را نمی‌توانیم به الگوی جکسونیسم بسیار نزدیک بدانیم و حتی شرایط زمانی را هم نمی‌توانیم منطبق بر آن در نظر بگیریم؛ زیرا با رشد و پیشرفت سریع فناوری و پدیده گلوبالیسم یا همان جهانی‌شدن، دیگر هیچ کشوری نمی‌تواند در مرزهای جغرافیایی خود محصور بماند و از محیط بین‌المللی غافل باشد.

از سویی در دوره جکسون، آمریکا از قدرت‌های مهم و تأثیرگذار در عرصه روابط بین‌الملل نبود و حوزه نفوذ آن بر مناطق پیرامونی، یعنی قاره آمریکا متمرکز بود؛ اما با پایان جنگ جهانی دوم، آمریکا در جایگاه قدرتی تأثیرگذار در عرصه بین‌المللی مطرح شد که همواره تلاش کرده است حوزه نفوذش را در ژئوپلیتیک جهانی افزایش دهد. درست است که ترامپ خواهان ایفای نقش پررنگ در صحنه سیاست بین‌الملل نیست و حتی به دنبال کاستن از اتحاد با شرکا و متحدین دیرینه‌اش است، با این حال درباره خاورمیانه تا حدود زیادی وضعیت متفاوت است، به‌طوری که ترامپ نه تنها خواهان دوری از این منطقه نیست، بلکه به‌دلیل تضمین امنیت اسرائیل که جزو لاینفک اصول سیاست خارجی این کشور است، همچنان به نقش گسترده خود در این راستا، یعنی حمایت از اسرائیل ادامه می‌دهد. به گزارش بعضی از رسانه‌های غربی، ترامپ ضمن توقف موقت کمک‌های جدید خارجی، همچنان کمک‌های نظامی خود را به اسرائیل افزایش داده است.

همچنین برخلاف سایر رؤسای‌ جمهور آمریکا که اغلب تحصیلاتشان در حوزه حقوق و علوم سیاسی بود، ترامپ دانش‌آموخته علوم اقتصاد است، در خانواده‌ای تاجرپیشه بزرگ شده و بیشتر به کارهای اقتصادی و تجاری مشغول بوده است؛ پس به همین دلیل اقتصاد در مرکز توجه او قرار دارد و منافع اقتصادی در مقایسه با منافع سیاسی برای او از اهمیت بیشتری برخوردار است.

ترامپ در جایگاه یک تاجر و معامله‌گر به دنبال کاهش هزینه‌ها و در عین حال افزایش دستاوردها و سود بیشتر است. وی بارها به هزینه‌های غیرضروی سنگین ناتو اشاره و حتی اعلام کرده که اعضای ناتو باید پنج درصد از تولید ناخالص خود را به منابع نظامی اختصاص دهند و تهدیداتی درباره پایان‌دادن به جنگ روسیه و اوکراین کرده که به نظر می‌رسد، بیش از هر چیز به دنبال کاهش هزینه‌های امنیتی و استفاده از تاکتیک‌های اقتصادی برای بهبود وضعیت اقتصاد داخلی است. البته این به آن معنا نیست که آمریکای دونالد ترامپ به سیاست‌های نظامی بی‌تفاوت است؛ اما استفاده گسترده از سیاست‌های نظامی را زمانی مؤثر می‌داند که تهدیدی مستقیم علیه منافع و امنیت ملی این کشور باشد و براساس کلیت نظریه واقع‌گرایی، افزایش قدرت نظامی را به منظور مقابله با تهدید امنیت ملی در فضای آنارشیسم به‌کار می‌گیرد.

روی هم رفته، الگوی سیاست خارجی ترامپ را نمی‌توان به‌طور صرف در قالب هیچ‌کدام از نظریه‌های روابط بین‌الملل و همچنین الگوهای پیشینی که بر سیاست خارجی آمریکا حاکم بوده‌اند، قرار داد؛ زیرا با توجه به روحیه تاجرمسلکانه و همچنین غیرقابل پیش‌بینی بودن شخصیت او، به سختی می‌توان الگوی خاصی برای سیاست خارجی‌اش مشخص کرد. به عقیده برخی از کارشناسان و تحلیل‌گران، سیاست‌های اقتصادی ترامپ در چارچوب نئومرکانتیلیسم است؛ اما به‌نظر می‌رسد الگوی سیاست خارجی او تا حدودی تلفیقی از واقع‌گرایی و جکسونیسم باشد.

پگاه‌سادات طباطبایی

انتهای پیام
captcha