به گزارش ایکنا از اصفهان، هشتمین نشست از سلسلهنشستهای «حافظه و شهر» با موضوع «ملاقات موزه و شهر: خوانش تجربه موزه خیابان ولیعصر(عج) تهران» عصر دوشنبه، 22 اردیبهشتماه بهمناسبت روز موزه و میراث فرهنگی، در موزه تاریخ شهرداری اصفهان برگزار شد.
در این نشست، رضا فیضی، یکی از مؤسسان موزه خیابان ولیعصر(عج) تهران در خصوص ارتباط خاطره و شهر اظهار کرد: یکی از استادان من در رشته شهرسازی بیشتر مطالب درسی را با خاطرات خود و دیگران بیان میکرد. وقتی علت این کار را از او جویا شدم، پاسخ داد: «شهر چیزی به جز خاطره نیست.» این جمله باعث شکلگیری مسیری در زندگیام شد که بعد از سالیان بسیار هنوز در آن حرکت میکنم و امروز درک عمیقتری از جملهای دارم که آن زمان از استادم شنیدم.
وی با اشاره به دو سطح فردی و جمعی در خصوص خاطرات افزود: خاطره در سطح فردی، رویدادهای شخصی زندگی تکتک انسانهاست که جایگاه خاص خود را در ذهن دارد. زندگی انسان براساس خاطرات پیش میرود و در این جریان، سطح فردی به سطح جمعی تعمیم مییابد. خاطره در سطح فردی را بهراحتی میتوان به سطحی فراتر، یعنی جامعه تعمیم داد که محصول کالبدی آن شهر است؛ سپس عناصر خاطره را در شهر پیگیری کرد.
این مدرس رشته شهرسازی بیان کرد: خاطرات عناصر اصلی شکلدهنده زندگی افراد هستند. انسانها بخشهای خاصی از زندگی خود، یعنی همان خاطرات را به یاد میآورند که بار دراماتیک، نمایشی و مفهومی دارد. خاطرات اساساً شخصیت ما را شکل میدهد، بهطوری که وجود هیچکس خارج از خاطراتش نیست. لحظات پراهمیت زندگی ارزش و معنای زیستن را تعیین میکند که فارغ از آن لحظات پراهمیت چیز خاصی نیست؛ در نتیجه خاطرات، هویتساز است.
وی با خوانش مقدمه کتاب «روزها در راه» از شاهرخ مسکوب گفت: انسان به اعتبار تجربیات و خاطرات خود، بزرگ و ارزشمند میشود. اهمیت و بزرگی شخصی 60 ساله در جامعه خود، مرهون تجربیات او در زندگی است. طبیعاً شخصیتی با تجربیات عمیق زندگی، انسان به نسبت ارزشمندتری است. تجربه زیسته و تجربه لحظات دراماتیک یا تراژیک عمیق به معنای لمس عمیقتر جهان پیرامون است. گاهی تجربهای تراژیک باعث رشد بیشتر شخصیت انسان میشود.
فیضی ادامه داد: تفاوتی میان تجربه تلخ و شیرین نیست؛ زیرا عظمت یک رویداد تأثیر خود را خواهد داشت. رویدادهای بزرگ تاریخی در مقیاس فردی زندگی نیز تغییراتی ایجاد میکند که نقطه مهمی در زندگی هر شخص بهشمار میآید و میتوان هویت و زندگی را براساس آن تعریف کرد. تجربیات عمیقتر باعث افزایش ارزش و جذابیت قصه زندگی انسانها میشود و از این رهگذر، شخصیت و جایگاه شخص را ارتقا میدهد.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا ممکن است خاطرات خود را از دست بدهیم، تصریح کرد: این امکان وجود دارد و سادهترین راه آن، ابتلا به بیماری آلزایمر است. اگر شخصی در 70 سالگی با وجود همه دستاوردها و تجربیات مهمی که در زندگی داشته است، به این بیماری مبتلا شود، به کودکی پنج ساله تبدیل خواهد شد که حتی مسیر منزل خود را گم میکند؛ در حالی که تا پیش از این به اعتبار تجربیاتش، مسیر زندگی را به افراد جامعه خود نشان داده است. فراموشی خاطرات با از دست رفتن همه ارزشهایی که انسان در طول زندگی کسب کرده، برابر است.
این مدرس رشته شهرسازی تأکید کرد: مکان فیزیکی انسانها را به شهر متصل میکند و هنگام شکلگیری خاطرات فردی، با ریزترین جزئیات در ذهن ثبت میشود. جامعه، اصلیترین مفهوم مباحث خاطرات جمعی است. جامعه و فرد، موجوداتی زنده، ولی متفاوت هستند. اولین و تنها تفاوت آنها طول عمر هر کدام است، بهطوری که طول عمر جامعه بسیار طولانیتر از فرد است. شاید بیشترین میزان عمر یک انسان 120 سال باشد؛ در حالی که جوامع صدها و هزارهها زندگی میکنند؛ حتی بعد از چند صد سال جوان و برومند میشوند، شاید هم پیر و فرتوت.
وی اضافه کرد: منظور از جامعه ایرانی، هزارههای طولانی است که به قید نسلهای گوناگون، تجربیات جمعی متفاوتی بهدست آورده است. خاطرات در روح و هویت جامعه نیز ثبت و نسل به نسل منتقل میشود. همانگونه که تمام هویت یک فرد حاصل تجربیات و خاطرات او هستند، جامعه نیز همه کیستی و هویت خود را از قرنها تجربه حاصل میکند. نسلهای انسان، اجزای زندگی جامعه هستند؛ بستر شکلگیری رویدادهای جمعی، شهر و فضاهای شهری، محل انباشت خاطرات نسلهای گوناگون است.
فیضی اظهار کرد: در فضاهای شهری خاطرات مشترکی میان یک یا چند نسل وجود دارد. خاطرات جمعی ارزشمند باعث شکلگیری هویت فضاهای شهر میشود. نسلهای متوالی با فضاهای شهری و محیط زیست ثابت، انباشت خاطرات نسلهای گوناگون و افزایش ارزش فضاهای مکانی را به دنبال دارد. یورگن هابرماس، فیلسوف معاصر در این خصوص میگوید: «فضا با وجود فعالیت انسانی و خاطراتی که در آن شکل داده است، به مکان، یعنی جایی بهیادآوردنی تبدیل میشود.»
وی گفت: دیگر نمیتوان چنین فضایی را صرفاً کالبد در نظر گرفت؛ زیرا دارای هویت است؛ البته هویت و خاطراتی که در این فضا انباشته شده، بهوسیله کالبد مکانی به انسان منتقل میشود؛ ولی در اینجا ساختمان اهمیت ندارد، بلکه یک فضا در اثر رویدادهای متوالی تاریخی در مقیاس جمعی، به مکان با هویتی تبدیل شده است.
عضو مؤسس موزه خیابان ولیعصر(عج) تهران ادامه داد: فضاهای دارای خاطره و هویت برای انسانها جذابتر است. همگان شهر اصفهان را با فضاهای تاریخی که هویت مشخصی دارد، میشناسند. سرزندگی شهر و شهروندان در عرصههای عمومی باعث ارتقای سرمایه اجتماعی میشود. در شهر انسانمحور، ارزشهای انسانی ارتقا مییابد. کیفیت شهر بیشتر از همهچیز حاصل حضورپذیری زیاد و سرزندگی فضاهای شهری است که به شدت تحتتأثیر هویت و خاطرات است، همچون انسانها که برای بیان کیستی خود، خاطرات مهم زندگی را تعریف میکنند.
وی تصریح کرد: بافتهای تاریخی یک شهر محل انباشت خاطرات است. پاککردن حافظه تاریخی شهر باعث کمرنگشدن ارزشهای انسانی و پیوندهای اجتماعی میشود؛ همچنین چیزی جز شهری خشن، بیهویت و ناکجا به جا نمیگذارد. شهر بیخاطره مانند انسان بیخاطره، ناکجاست؛ یعنی اسم و هویت ندارد. مترادف ناکجا برای انسان، واژه «ناکس» است. ناکجا باعث پرورش ناکس میشود و اگر یک مکان «جایی» باشد، انسانهای پرورشیافته بهوسیله آن نیز «کسانی» هستند. همه این معناها و مفاهیم در زبان فارسی وجود دارد.
فیضی اظهار کرد: خاطرات جمعی یک شهر میتواند رویدادهای تاریخی، فعالیتهای جمعی اهالی، آیینها، روند زیست معاصر اهالی یک شهر، مشاهیر و حتی کیفیتهای طبیعی یا کالبدی باشد؛ مانند زایندهرود برای شهر اصفهان که عنصری طبیعی و شکلدهنده به این شهر است و فقط اصفهانیها اهمیت این رودخانه را برای این شهر درک میکنند. حضور در اطراف رودخانه برای اهالی اصفهان، بهمثابه جلسات رواندرمانی است. فضاهای شهری با شکل کالبدی بهوسیله ثبت خاطرات جمعی در حافظه شهروندان به نشانههای ذهنی تبدیل میشود.
وی گفت: روایتکردن موحب یادآوری خاطرات میشود. در روایت خاطره، ماهیت تجربه اولیه تغییر میکند؛ زیرا تجربه جدیدی از پیوستگی و باهمبودن حاصل میشود. خاطره در ارتباط جمعی حفظ میشود؛ زیرا خاطرات در صورت روایتنشدن، حذف میشود؛ علاوه بر آن بازنوازی احساس ارزشمند رویداد را به دنبال دارد. به بیان سادهتر، جامعه با روایت ساخته میشود.
این مدرس رشته شهرسازی تصریح کرد: روایت مداوم خاطرات و ارزشهای شهر باعث ثبت، ارتقا و انتقال آن به نسلهای بعدی میشود؛ بنابراین سخنگفتن درباره موزهپردازی در شهر، حامل روایت خاطرات با ارزش شهر بهطور مداوم است. هنر ابزاری برای روایت خاطره در مقیاس فردی و جامعه بهشمار میرود، بهطوری که هر بار روایت خاطرهای جمعی باعث سنگینترشدن بار ارزشی آن فضا میشود. فضاهایی که بهوسیله مردم برای حضور انتخاب میشود نیز روایت قویتری در بطن اجتماع دارد.
وی گفت: با چنین دیدگاهی باید برای شهر خود برندسازی کنیم. هر شهر و جامعهای به کلانروایت نیاز دارد و تا زمانی که قصهای برای تعریفکردن نداشته باشیم، در این جهان به جایی نمیرسیم. ما باید برای شهر خود کلانروایت بسازیم و ساماندهی انبوهی از خردهروایتها را در آن جای دهیم.
فیضی بیان کرد: در موزه خیابان ولیعصر تهران، خردهروایتهایی از آن خیابان را که خردهروایتی از کلانروایت شهر تهران است، شکل دادیم؛ البته شهر تهران کلانروایت ندارد و هنوز در مدیریت شهری آن به چنین نتیجهای نرسیدهایم؛ ولی کلانروایت شهر اصفهان در ذهن مردم آن وجود دارد و تا حدی قوی است که یافتن آن بسیار آسان است. کلانروایت شهر اصفهان را نهادهایی از جمله شهرداری و میراث فرهنگی باید روایت کنند.
زهراسادات مرتضوی
انتهای پیام