به گزارش ایکنا از اصفهان، هشتمین نشست از سلسلهنشستهای «حافظه و شهر» با موضوع «ملاقات موزه و شهر: خوانش تجربه موزه خیابان ولیعصر(عج) تهران» عصر دوشنبه، 22 اردیبهشتماه بهمناسبت روز موزه و میراث فرهنگی، در موزه تاریخ شهرداری اصفهان برگزار شد.
وحید قاسمی، طراح سناریو و مدیر موزه خیابان ولیعصر(عج) تهران در این نشست اظهار کرد: به بازدیدکنندگان موزه خیابان ولیعصر(عج) میگویم که ما قصهفروش شهر هستیم؛ بنابراین قصه خودم را برای شما تعریف میکنم. محله علیقلیآقا در سالهای گذشته که در گرمابه آن کار میکردم، برای ما اهمیت بسیاری داشت. در آن زمان، یعنی سال 81 موضوع بافتموزهها در شورای میراث فرهنگی مطرح و قرار شد شیوه مواجهشدن با بافتهای شهری از نوع بافتموزه باشد.
وی ادامه داد: علاقه زیادی به فعالیت در عرصههای گوناگون از جمله نمایش، سینما، معماری و... داشتم که با رسیدن به موزه، همه آنها متبلور شد؛ در نتیجه این مسئله برایم مطرح شد که شهر چگونه میتواند بیانی موزهوار داشته باشد. هر شهری بهمثابه داستانی درام، شخصیتهایی دارد، بهطوری که چهارباغ همیشه برای من یکی از شخصیتهای داستانی درام بوده است. در دوران کودکیام، هر شخص اصفهانی که برای این شهر دلتنگ میشد، فقط با گشتزدن در چهارباغ میتوانست رفع دلتنگی کند.
مدیر موزه خیابان ولیعصر(عج) تهران بیان کرد: بنابراین به این نتیجه رسیدم که مواجههای عاقلانهتر و آگاهانهتر با چهارباغ نیازمند موزه چهارباغ است؛ موزهای که سیر تطور چهارباغ را به نمایش بگذارد. چهارباغ از این منظر خیابان بسیار جذابی است؛ زیرا از زمان صفویه تا امروز، هر لحظه در حال ساخت قصه و روایت خاص خود بوده است. تاکنون نتوانستهام این ایده را در اصفهان به اجرا دربیاورم؛ ولی زمان سکونت در آبادان، فرصت پرداختن به موزه این شهر را یافتم.
وی ادامه داد: میان مردم اصفهان و آبادان بهواسطه جنگ ایران و عراق اشتراکات بسیاری وجود داشت. در هر حال، موزه آبادان را طراحی کردیم و به سازندگان آن تحویل دادیم؛ ولی متأسفانه مانند بسیاری از پروژههای دیگر، این پروژه نیز ساخته نشد. پس از این دوران، به تهران رفتم و در کاخ نیاوران به فعالیت پرداختم. آنجا نیز برای برقراری اتصال میان شهر و موزه بسیار تلاش کردم و با موانع بسیاری هم روبهرو شدم. در این مدت، موضوعاتی مانند حافظه شهری و تصویر ذهنی شهر در ذهنم شکل گرفت که من را به میراث شهری متصل کرد.
قاسمی گفت: میراث شهری بخشی از میراث فرهنگی نیست و فضای مخصوص خود را دارد. در سازمان زیباسازی شهر تهران، کاملاً اتفاقی با خانه مینایی آشنا شدم که قرار بود به موزه اسناد تبدیل شود. در آن دوران، خیابان ولیعصر(عج) ثبت ملی شده و قرار بود ثبت جهانی نیز بشود؛ بنابراین از این فرصت استفاده کردم تا خانه مینایی را با عنوان روایتخانه خیابان ولیعصر(عج) افتتاح کنیم.
وی اضافه کرد: ابتدا تصمیم داشتیم روایتها در دو ساحت خانه مینایی و کل خیابان ولیعصر(عج) باشد. نگاهم این بود که خانه مینایی مانند اتاق معرفی و کل خیابان ولیعصر(عج)، فضای موزه باشد تا در آن فعالیت کنیم؛ سپس آن مکان، مرکز آفرینشهای خیابان ولیعصر(عج) نام گرفت و در نهایت، هنگام افتتاح به این نتیجه رسیدیم که برای ترجمه هر یک از این عبارات با مشکل روبهرو میشویم؛ در نتیجه با این دیدگاه که موزه خیابان ولیعصر(عج)، موزهای برای فرداست، نام آن را موزه خیابان ولیعصر(عج) گذاشتیم و کار را آغاز کردیم.
مدیر موزه خیابان ولیعصر(عج) تهران بیان کرد: موزه فضای ثابتی دارد. سعی کردیم لایه لایه در خیابان ولیعصر(عج) کار کنیم و همه چیز بهصورت منطقی در زندگی پیش رفت. پیتر بروک، یکی از کارگردانان معروف تئاتر جهان جملهای دارد با این مضمون که «من نمیدانم چه چیزی میخواهم؛ ولی میدانم چه چیزی نمیخواهم»؛ من نیز میدانستم که در موزه خیابان ولیعصر(عج) چه نمیخواهم و میدانستم که قرار است در این مکان بهطور مداوم روایتهایی داشته باشیم.
وی گفت: ما در دورانی زندگی میکنیم که تقریباً و تحقیقاً در مقیاس سرزمینی، روایت خود و بهویژه روایت ایران را گم کردهایم، بهطوری که روایت این کشور، گمشدهترین روایت است. تصویر شهر و آینده آن نیز بهطور پیچیدهای گم شده است. موزههایی که به موضوع گذشته اهمیت نمیدهند، بلکه تاریخ برای آنها مهم است، میتوانند تصویر آینده شهر را بسازند و تجربه موزه خیابان ولیعصر(عج) برای من اینچنین بود؛ حتی در حال پیگیری برای راهاندازی مرکز آفرینشهای شهری در سراسر ایران هستم تا در مقیاس دیگری از این دست سخنان داشته باشیم.
زهراسادات مرتضوی
انتهای پیام