دعای عرفه امام حسین(ع) یکی از ژرفترین و عمیقترین متون دعا و عرفان اسلامیست؛ دعایی که نهتنها آینه معرفت شیعی، که بازتابدهنده جان قرآن کریم در قالب نجوای عاشقانه با خداست. این دعا که در نهم ذیالحجه، در عرفات از زبان امامی معصوم جاری شده، آمیزهای از وحی و اشراق است؛ ترکیبی زنده از آیات قرآن با شور بندگی و راز و نیاز ولیّ خدا. در یادداشت پیش رو میکوشیم بخشی از مهمترین مفاهیم قرآنی تنیدهشده در دعای عرفه را بررسی کنیم؛ مفاهیمی که گاه آشکارا برگرفته از آیات قرآن هستند و گاه با نَفَسی عرفانی، باطن قرآن را به زبان دل بیان میکنند.
در نخستین لایههای دعای عرفه، توحید و یگانگی خداوند چنان با جان و زبان امام آمیخته شده که گویی سورهای از قرآن به زبان آمده است. حسین بن علی(ع) میفرماید: «كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَيْكَ؟ أَيَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ؟...؛ چـگـونـه استدلال شود بر وجود تو به چيزى كه خود آن موجود، در هستیاش بـه تـو نیازمند اسـت و آيـا اسـاساً براى ماسواى تو (غیر تو) ظهورى هست كه در تو نباشد تا آن وسيله ظهور تو شود؟»
امام در این فراز، با استدلالی عرفانی و در عین حال عاشقانه، بر اصل بنیادین قرآن، یعنی «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (نور/ ۳۵) تأکید میورزد؛ اینکه هرچه هست، فقط در پرتو وجود خداست و جز او، هیچ ظهور اصیل و قائمبهخود وجود ندارد. علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه در المیزان مینویسد: «تمام اشیا در هستی، فقط در پرتو وجود خدا معنا پیدا میکنند و ذاتاً فاقد استقلال وجودیاند.» (ج ۱۵، ص ۱۰۸) این معنا در دعای عرفه، نه بهصورت نظری، بلکه در تجربه حضوری امام با معبود، جان میگیرد.
در دعای عرفه، فرازهایی وجود دارد که امام حسین(ع) با زبانی سرشار از عاطفه و خشوع، نعمتهای بیپایان الهی را برمیشمارد و در برابر آن، به فقر مطلق خود اعتراف میکند: «... وَلَوْ حَرَصْتُ أَنَا وَالْعادُّونَ مِنْ أَنامِکَ أَنْ نُحْصِىَ مَدىٰ إِنْعامِکَ سالِفِهِ وَآنِفِهِ مَا حَصَرْناهُ عَدَداً، وَلَا أَحْصَیْناهُ أَمَداً، ...؛ اگر من و همه شمارشگران از آفریدگانت، حرص ورزیم که نهایت نعمتهایت، از نعمتهای سابقهدار و بیسابقهات را برشماریم، هرگز نمیتوانیم به شماره آوریم و نه اندازه آن را به دست آوریم...» (دعای عرفه، مفاتیحالجنان) این فرازها ترجمان عملی آیه «وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا» (نحل/ ۱۸) است.
امام حسین(ع) در دعای عرفه، این ناتوانی را با زبانی شاعرانه، آکنده از خشوع و در عین حال معرفتافزا بیان میکند و این همان تفسیر عارفانهایست که شاید در هیچ کتاب رسمی تفسیری نتوان یافت.
درواقع، امام با احصای ظاهری نعمتها، در پی ایجاد نوعی تحول درونی در مخاطب است؛ یعنی از ذکر بیرونی، انسان به ذکر قلبی و شکر حقیقی برسد، چنانکه قرآن میفرماید: «... وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ؛ و شکر خدا را بجا آورید، اگر او را میپرستید.» (بقره/ ۱۷۲)
دعای عرفه بیش از هر چیز، سفر به درون انسان است. امام در فرازی بینظیر میفرماید: «مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ إِلى دَليلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ؟ ومتى بعدت حتى تكون الآثار هي التي توصل إليك؟ عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ عَلَيْها رَقيباً؛ كى غايب بودهاى كه محتاج به دليلى باشى تا بر تو دلالت كند، كى دور بودهاى كه آثار، ما را به وصلت برساند؟ كور است چشمى كه تو را مراقب خويش نبيند.»
در اینجا، امام بر حقیقتی فطری انگشت میگذارد: خدا غایب نیست، بلکه ما با چشم ظاهربین خود، از دیدن او محروم ماندهایم. او در جان ماست، اگر چشم دل باز شود. این معنا، همان پیام محوری سوره شمس است، آنجا که میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا، وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا؛ همانا رستگار شد کسی که آن (نفس) را پاک کرد (تزکیه کرد) و قطعاً زیان کرد کسی که آن را آلوده ساخت.» (شمس/ ۹ ـ ۱۰)
تزکیه نفس، یعنی کنارزدن غبار غفلت برای دیدن حقیقت حضوری خداوند، چنانکه آیتالله جوادی آملی مینویسد: «دعای عرفه، مدرسهای برای بازگشت به فطرت الهی انسان است؛ جایی که مفاهیم قرآنی مانند نوری در دل دعا میدرخشند.» (مفاتیحالحیات، ص ۲۳۷)
در نقطهای دیگر از دعا، حسین بن علی(ع) با لحنی بیپیرایه و صادقانه میفرماید: «اللّهُمَّ ما أَخافُ فَاكْفِنِي؛ خدایا! آنچه را از آن بیم دارم، تو کفایتم کن.»
این فراز، تبلور عملی ایمان است؛ جایی که بنده از ترسها نمیگریزد، بلکه به آغوش خدایی پناه میبرد که خود وعده داده است: «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ؟ آیا خدا برای بندهاش کافی نیست؟» (زمر/ ۳۶)
این آیه، نقطه تلاقی عقل، دل و توکل است؛ جایی که ایمان از ذهن به قلب و از قلب به زندگی وارد میشود، آنگاه بنده آرامش خود را نه از نبود خطر، بلکه از حضور کسی میگیرد که به کفایت او ایمان دارد.
در میان فرازهای پرشور دعای عرفه، امام حسین(ع) عبارتی قرآنی را عیناً بر زبان میآورد: «يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ؛ (او) چشمهایی را که به خیانت (به نامحرمان) مینگرد و آنچه را سینهها پنهان میدارند، میداند.» (غافر/ ۱۹)
در جهانی که ظاهر، معیار قضاوت است، این آیه و فراز، چون آینهای صاف، درون انسان را در معرض تماشا قرار میدهد. امام به ما هشدار میدهد که خدا فقط ناظر اعمال ما نیست، بلکه حتی نگاههای خیانتآلود چشم و نیات مخفی سینهها را میداند.
علامه طباطبایی(ره) در المیزان میفرماید: «مراد از خائنة الأعين، نگاههاییست که به خیانت آمیختهاند؛ همان نگاههای پنهانی که نیت ناپاکی در پس آنها نهفته است و منظور از «ما تخفی الصدور»، اندیشههاییست که گاه حتی خود انسان هم به روشنی از آنها آگاه نیست، ولی خدا آگاه است.» (المیزان، ج ۱۷، ص ۴۹)
همین معرفت اگر با محبت الهی همراه شود، به حیا میانجامد و این حیا، انسان را از گناه بازمیدارد؛ نه از ترس، بلکه از ادب در محضر خدایی که حتی نیتهای ناتمام را نیز میبیند.
دعای عرفه فقط یک دعا نیست، بلکه تفسیر عاشقانهای از قرآن است، از زبان کسی که خود قرآن ناطق بود. مضامین کلیدی قرآن شامل توحید، شکر، فطرت، توکل و علم الهی در این دعا نهفقط نقل شده، بلکه زیسته شدهاند. اگر قرآن، کتاب هدایت است، دعای عرفه، راهرفتن در مسیر آن با دل و جان است. امام حسین(ع) در عرفات، نهفقط با کلمات، که با قلب و نَفَسِ خود، قرآن را قرائت کرد؛ قرائتی از سر سوز، شناخت و محبت.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام