کد خبر: 4299040
تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۵۱
به‌مناسبت روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم

یادی از نخستین شهید ذبح‌شده فاطمیون

شهید رضا اسماعیلی از سروقامتان لشکر فاطمیون بود که سال ۱۳۹۵، در سوریه به شهادت رسید و سرش به نشانه بغض و کینه دشمنان از محبین اهل‌ بیت(ع)، از تن جدا شد.

رضا اسماعیلی شهید مدافع حرمدر تقویم جمهوری اسلامی ایران، ۱۸ مردادماه، همزمان با سالروز شهادت شهید مدافع حرم، محسن حججی، روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم نامیده شده است تا مناسبتی برای تجلیل از فداکاری‌ها و رشادت‌های دلیر‌مردانی باشد که با اهدای خون خود، امنیت و آسایش را برای ایران اسلامی به ارمغان آوردند. اکنون که ایرانیان با پوست و گوشت خود، فقدان وجود هر کدام از این عزیزان را حس کرده و شاهد پرپرشدن دانشمندان و مردم این مرزوبوم بوده‌اند، بجاست که در برابر ساحت مقدس، مظلوم و گمنام شهدای مدافع حرم سر تعظیم فرود آوریم که در ورای مرزها جنگیدند تا در داخل کشور مجبور به نبرد نباشیم. بر این اساس، گذری کوتاه داریم بر زندگی یکی از این سروقامتان که در لشکر فاطمیون افغانستان، عشق و ارادت خود به اهل بیت(ع) را به اثبات رساند. 

شهید والامقام، رضا اسماعیلی در ۲۶ مهرماه ۱۳۷۴ در مشهد مقدس دیده به جهان گشود. پدر گران‌قدرش قربان‌علی، اصالتاً از دیار افغانستان بود؛ اما در ایران متولد شد و مادرش، شهربانو هم ایرانی بود. این شهید در دوران جوانی ورزشکار بود و سودای بدن‌سازی داشت؛ ژست می‌گرفت و عکس می‌انداخت و عکس‌های بدن رزمی‌کار و ساخته‌شده‌اش را به دوست و آشنا نشان می‌داد. او از همان دوران جوانی، شخصیتی پرنشاط و پرانرژی داشت. رضا کارگر بود و مثل بیشتر مهاجران افغانستانی با غیرت کار می‌کرد. 

در اوایل سال ۱۳۹۲، زمانی که هنوز موضوع دفاع از حرم و مدافعانش آنچنان در جامعه شناخته‌شده نبود، رضا افتخار یافت تا در زمره نخستین گروه‌های اعزامی لشکر فاطمیون به سوریه قرار گیرد. در ۱۹ سالگی، زمانی که به سوریه اعزام شد، به‌دلیل هوش سرشار و استعداد‌های برجسته‌ای که از خود نشان داد، به‌سرعت به مقام فرماندهی اطلاعات عملیات لشکر فاطمیون منصوب شد.

این جوان رشید و فهیم، سرانجام در ۲۸ مهرماه ۱۳۹۵ در شهرک زمانیه حلب، به دست اشرار تکفیری داعش به اسارت درآمد و به فیض عظیم شهادت نائل شد. از این شهید بزرگوار، فرزند دلبندی به نام محمدرضا به یادگار مانده است؛ یادگار پدری که شرافت و غیرت خود را با ایثار خون خویش در راه دفاع از حریم اهل بیت(ع) اثبات کرد. 

مادرانه‌های دلتنگی 

مادر گرامی شهید اسماعیلی روایت می‌کند که «روزی خواهر رضا از او پرسید: از شهادت نمی‌ترسی؟ رضا هم گفت: نه، فقط نگران یک چیز هستم. در اینترنت دیده‌ام که این داعشی‌ها سر مسلمان‌ها را از تن‌شان جدا می‌کنند. فکر می‌کنم چقدر سخت است، چقدر دردناک است.»

زمانی که بیست‌و‌یک بهار از عمر شریفش می‌گذشت، مژده پدرشدنش را شنید؛ اما از عزم جهادی‌اش ذره‌ای کاسته نشد. مادر این شهید از اشتیاق فراوان رضا به شهادت چنین یاد کرده است: «رضا عکس‌هایش را قاب کرده و زده بود روی دیوار و به من می‌گفت: اگر شهید شدم، همه می‌گویند چه شهید خوش‌‌تیپی! وقتی من شهید شوم، تو افتخار می‌کنی که مادر شهید رضا اسماعیلی هستی.»

مادر رضا می‌گوید: «ما از بی‌سر بودن پیکر پسرم بی‌خبر بودیم؛ زیرا به‌دلیل ازدحام جمعیت در مراسم تشییع، امکان گشودن کفن میسر نشد؛ اما در مراسم چهلم، زمانی که اعلام شد این شهید عزیز بدون سر بازگشته است، برای نخستین بار این خبر را شنیدم؛ بی‌هوش شدم و من را به بیمارستان انتقال دادند. پس از آن، در یکی از شبکه‌های تلویزیونی، گمان می‌کنم شبکه افق، برنامه‌ای درباره مدافعان حرم پخش می‌شد. در این برنامه مستندی درباره زندگی رضا ساخته بودند. زمانی که بستگان به من اطلاع دادند مستند زندگی رضا در حال پخش است، به محض روشن‌کردن تلویزیون، صحنه سر بریده او را که داعشی‌ها پس از شهادتش در فضای مجازی منتشر کرده بودند، دیدم و مجدداً بلافاصله بی‌هوش شدم. 

پس از اطلاع از چگونگی شهادت او، بسیار متأثر بودم و مدت‌های مدید از نظر روحی حال مساعدی نداشتم تا اینکه یکی از هم‌رزمان رضا از سوریه به منزل ما آمد و خاطره‌ای تعریف کرد که موجب آرامش خاطر من شد. او گفت: «رضا در شب پیش از شهادت، رؤیایی دیده و همه را از خواب بیدار کرده و گفته بود: بیدار شوید! من به شهادت خواهم رسید. یارانش گفته بودند اکنون نیمه‌شب است، شهادت چه زمانی‌ست؟ اما او پاسخ داده بود: امام حسین(ع) را در خواب دیدم که فرمود: رضا، تو شهید خواهی شد. اگر سرت را از تن جدا کردند، هراسی به دل راه نده که دردی نخواهی داشت.»

وقتی این سخنان را شنیدم، حقیقتاً آرامش عمیقی وجودم را فراگرفت و تسلای خاطری بی‌نظیر یافتم. اکنون یقین دارم که حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) در آن لحظات سرنوشت‌ساز، عنایت خاص خویش را شامل حال پسرم کرده‌اند.» 

شهید اسماعیلی در جریان عملیات قهرمانانه آزادسازی مناطق اشغالی به دست گروهک‌های تکفیری، هنگامی که همراه یکی از رزمندگان لشکر فاطمیون به منطقه استراتژیک «زمانیه» در غوطه شرقی اعزام شده بود، در یکی از منازل مسکونی با نیروهای متجاوز درگیر شد. پس از مجروحیت شدید و ناتوانی در بازگشت، به دست دشمنان به اسارت درآمد. هم‌رزمان او از طریق بی‌سیم، صدایش را می‌شنیدند که ذکر مقدس «یا علی» را زمزمه می‌کرد.

پس از مدتی، زمانی که منطقه به دست رزمندگان مدافع حرم آزاد شد، هم‌رزمان غیورش پیکر مطهر این شهید بزرگوار را در حالی‌ یافتند که در جوی آبی رها شده بود؛ پیکری که سرش به نشانه بغض و کینه دشمنان از محبین اهل‌ بیت(ع)، از تن جدا شده بود. پیکر او در بهشت رضای مشهد مقدس آرام گرفت و مزارش به مکانی برای خلوت اهل کرامت و دستگیری از محبان اهل‌ بیت(ع) تبدیل شد. روایت‌های عجیبی از دستگیری این شهید والامقام نقل شده است.

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام
captcha