در اسلام، اخلاق و ورزش پیوندی ناگسستنی دارند و همنشینی این دو سبب میشود که ورزش از حالت سرگرمی و تجاری صرف خارج شود و سمتوسوی معنوی و الهی پیدا کند. در یادداشت پیش رو بهمناسبت هفته تربیت بدنی، به تبیین رابطه حداکثری بین اخلاق و ورزش پرداخته میشود. هدف اصلی، ارائه مبانی انسانشناختی و ارزششناختی اخلاق ورزش است تا راه را برای حل تعارضات اخلاقی در این عرصه هموار کند. ورزشکار باید به هر دو بعد جسم و روح توجه کند. بدیهی است که وجود فطرت مشترک بین تمام انسانها، امکان تدوین نظام اخلاقی جهانی را برای همه ورزشکاران فراهم میکند.
شناخت ژرف از حقیقت انسان و ویژگیهای وجودی او، از پیششرطهای اساسی برای تدوین نظام اخلاقی در عرصه ورزش بهشمار میرود. هر اندازه این شناخت، عمیقتر و دقیقتر باشد، برنامهریزی برای تربیت اخلاقی ورزشکار، از اتقان و استحکام بیشتری برخوردار خواهد بود. مهمترین مبانی انسانشناختی که زیربنای اخلاق ورزشی قرار میگیرد، به این شرح است:
انسان، موجودی مرکب از دو گوهر «روح» و «بدن» محسوب میشود که روح او، حقیقتی غیرمادی و مجرد است.
بخش اصیل و جاویدان هستی انسان، روح اوست که بر خلاف بدن، فناناپذیر است.
ویژگیهای روحی و بدنی انسان بهصورت تدریجی و در گذر زمان، قابل تغییر و تربیت است.
میان روح و بدن، تأثیر و تأثر متقابل برقرار است؛ به این معنا که روح بر کالبد مادی اثر میگذارد و متقابلاً، بدن بر حالات روحی انسان مؤثر است.
بیشتر بخوانید:
همه انسانها از «سرشت مشترک» و «فطرت الهی» یکسان برخوردارند و دارای توانایی «اختیار» هستند. افزون بر این، انسان در ابعاد گوناگون توانایی، بینش و گرایش، کاستیهایی دارد و انسانها در ظرفیتها و قابلیتهای خود با یکدیگر متفاوتاند. انسان در برابر خدا، خود، همنوعان و محیط زیست، مسئول و پاسخگوست.
نتیجه این نگاه و برآیندهای عملی این مبانی در حوزه ورزش باعث توجه توأمان به جسم و جان میشود. به این صورت که ورزشکار، مربی، تماشاگر یا داور باید به هر دو بعد وجود خود، جسم و روح، توجهی متعادل داشته باشد. در تعیین اهداف، قواعد و شاخصهای اخلاقی، باید هر دو بعد انسان لحاظ شود و با توجه به اصالتداشتن روح، در صورت بروز تزاحم میان خواستههای روحی و نیازهای بدنی، «پرورش روح» در اولویت قرار گیرد. علاوه بر این، مبنای تأثیرگذاری دوسویه روح و بدن، این حقیقت را یادآوری میکند که اگرچه روح اصیلتر است، اما نباید بدن را به کلی به فراموشی سپرد؛ چنانکه امام خمینی(ره) چنین بیان کرده که وقتی ورزشکار دارای بدنی نیرومند شود، روح او نیز آمادگی بیشتری برای پذیرش معنویات و ایمان پیدا میکند؛ همچنین اگر ورزشکار از روحیهای استوار برخوردار باشد، این استواری روانی در سختترین صحنههای رقابتی، مانند جام جهانی یا المپیک که فشارهای روانی شدیدی حاکم است، میتواند یاریگر او باشد و وی را از قید این فشارها رها کند تا به نتیجه مطلوب دست یابد.
از سوی دیگر، با عنایت به اشتراک همه انسانها در سرشت و فطرت الهی، میتوان نظام اخلاقی یکپارچه و جهانشمولی برای همه ورزشکاران، مربیان، تماشاگران و داوران، صرف نظر از نژاد، فرهنگ یا ملیت طراحی و تدوین کرد. این امر در مقابل دیدگاههایی مانند اگزیستانسیالیسم، مارکسیسم و جامعهگرایانی چون امیل دورکیم قرار میگیرد که هرگونه سرشت مشترک انسانی را انکار میکنند. این مکاتب بهدلیل نپذیرفتن حقیقت مشترک بین انسانها، قادر به سخنگفتن از نظام اخلاقی فراگیر نیستند. نتیجه عملی چنین اندیشههایی، تبدیل صحنه ورزش به عرصهای برای خشونت، نژادپرستی، نفرت و درگیری است؛ جایی که همگان فقط در پی کسب پیروزی و منفعت شخصی به هر قیمت هستند.
از دیگر نتایج این دیدگاه، هدفمندی ورزش در مسیر کمال انسان است؛ آفرینش انسان هدفمند است و حرکت هستی، بیهدف و تصادفی نیست. با بهرهگیری از آیات و روایات، روشن میشود که غایت نهایی این هدف، «رسیدن به کمال نهایی» یا «قرب به خداوند» است. بر این اساس، انسان مسلمان از همه پدیدهها، از جمله ورزش بهمثابه ابزاری برای کمک به انجام وظیفه «عبودیت» و رسیدن به «سلم، سلام و سلامت» استفاده میکند. در این نگاه، ورزش دیگر سرگرمی محض یا تجارت صرف نیست و واجد جنبهای دینی و الهی میشود. اگر ورزشکار یا مربی فقط در پی شهرت یا ثروت باشد، از مسیر اصلی خود منحرف شده است. ورزشی که به رشد و تکامل روحی و جسمی ورزشکار نینجامد، هرگونه برتری و موفقیتی که به ارمغان آورد، خطرناک و بیثمر خواهد بود.
مقام معظم رهبری در این زمینه خطاب به ورزشکاران جانباز فرمودند: «امیدواریم خداوند شما را موفق بدارد و کارهایی را که انجام میدهید، در راه خدا قرار دهد... این کاری که شما امشب اینجا انجام دادید و همیشه انجام میدهید، عمل صالح است.» (سخنرانی 1375/06/07) همچنین استاد حائری شیرازی با اشاره به همین حقیقت میفرماید: «ورزش منهای دین، عفونت است... ورزش برای ورزش، علم برای علم، این ریشه فساد است. این یعنی مردن و بیروحشدن. اگر هدفی در این کار آمد، همه اینها زنده میشود.»
متأسفانه اخلاق ورزشی رایج در جهان امروز، عمدتاً فقط به «رابطه ورزشکاران با دیگران» میپردازد؛ اما اگر بخواهیم اخلاق اسلامی را بهطور کامل در ورزش پیاده کنیم، باید دایره آن را به روابط چهارگانه انسان، یعنی رابطه با خدا، خود، دیگران و محیط زیست توسعه دهیم و برنامهای جامع مربوط به همه این سطوح ارتباطی، برای ورزشکاران، مربیان، تماشاگران و داوران طراحی کنیم. این مبانی است که زمینه را برای هرگونه اندیشه «نتیجهگرایی» و تفسیرهای مختلف آن مانند «سودگرایی» در عرصه ورزش از بین میبرد؛ زیرا در چارچوب این نگرش، برد و باخت صرف، اهمیت بنیادین خود را از دست میدهد و هدف اصلی ورزش، کسب تندرستی و ترویج فرهنگ پهلوانی و ارزشهای اخلاقی میشود؛ چنانکه مقام معظم رهبری در این زمینه نیز تأکید فرمودهاند: «باید محیط ورزش را محیط معنوی کنید. محیط معنوی همان محیط پهلوانی در بین ورزشکاران قدیمی خود ماست: آنهایی که وقتی وارد گود ورزشی میشدند، خاک گود را میبوسیدند، با نام خدا شروع و با نام خدا تمام میکردند. محیط ورزش، محیط جوانمردی، ایمان، تقوا، پاکدامنی و پارسایی و محیط معنویت و درخشندگی روحی و نفسانی است.» (سخنرانی ۱۳۷۶/۶/۱۵)
بر این اساس است که عملکرد اخلاقی یک ورزشکار نمیتواند و نباید نسبت به شرایطی مانند محل مسابقه (خانگی یا خارج از خانه) یا نوع مسابقه (رسمی یا دوستانه) تغییر کند. یک ورزشکار واقعگرا و مطلقگرا در همه شرایط، خود را به اصول ثابت اخلاقی ملتزم میداند و برای توجیه رفتارهای غیراخلاقی خود، راهی نمییابد. این مبانی مانع از آن میشود که ورزشکاران تحت تأثیر فشارها یا منافع زودگذر، حقایق اخلاقی را نادیده بگیرند و اموری را که ذاتاً ضدارزش هستند، مانند کشف حجاب بانوان در میادین ورزشی موجه جلوه دهند.
نمونه دیگر، استفاده از مواد نیروزا یا انجام خطای عمدی است که حتی اگر با انگیزه قهرمانی و شادکردن دل مردم انجام شود، بهدلیل ناپسندبودن ذات عمل، فاقد ارزش اخلاقی است؛ البته نمونههای عینی رفتارهای جوانمردانه و اخلاقمحور هم در طول تاریخ ورزش کم نبوده است؛ نمونههای والای اخلاق ورزشی مانند گذشت پوریای ولی یا ایثار قایقران کانادایی که هم نیت، نیک بود و هم خود عمل (گذشت و ایثار)، ذاتاً ارزشمند است و در زمره اعمال اخلاقی کامل قرار میگیرد.
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام