کد خبر: 4172125
تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۷
گفتارهای تفسیری امام موسی صدر/ 7

کوثر؛ رسالت جاودان پیامبر(ص)

در عربی، «کوثر» به معنای بسیار بسیار است. خداوند چه چیزی به پیامبر(ص) داد که بسیار بسیار است؟ می‌گوییم همه چیز. پیش از هر چیزی خداوند به پیامبر(ص) رسالتی جاودان داد. اصول و ارزش‌هایی که در هر عصر و دوره‌ای با تابندگی و گستردگی بیشتر تجلی می‌یابد.

امام موسی صدر«برای زندگی» عنوان جلد اول از گفتارهای تفسیری امام موسی صدر است که در زمان حضور ایشان در لبنان برای کادرهای جنبش امل و به‌منظور آشنایی این نیروها با آموزه‌های اسلام بیان شده است. مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در تهران، این درس‌‌گفتارها را در دو جلد با عناوین «برای زندگی» و «حدیث سحرگاهان» ترجمه، چاپ و منتشر کرده است. شماره پیش‌رو به تفسیر سوره کوثر اختصاص دارد که در این گفتار، امام موسی صدر با اشاره به معنای کوثر در زبان عربی که «بسیار بسیار» ترجمه شده است، به تشریح این مطلب می‌پردازد که خداوند چه چیزی به پیامبر(ص) داد که بسیار بسیار است.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ، إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ؛ به نام خداوند رحمتگر مهربان، ما تو را چشمه كوثر داديم، پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى كن، دشمنت‏ خود بى‏‌تبار خواهد بود.»

مفسران می‌گویند برخی دشمنان رسول خدا که در تواریخ، عمرو بن عاص یا پدرش نام برده شده است، پس از مرگ قاسم، فرزند پیامبر(ص) و یا ابراهیم، دیگر پسر پیامبر(ص)، از مرگ پسر رسول خدا(ص) احساس آرامش کردند و گفتند که پیامبر(ص) ابتر است. «ابتر» در لغت به معنای دم‌بریده است، هنگامی که پسران آدمی می‌میرند و پسری برایش نمی‌ماند، می‌گویند او «ابتر» است؛ زیرا پسری ندارد تا یادش را زنده نگه دارد و رسالتش را به انجام رساند. وقتی پسر یا پسران پیامبر(ص) از دنیا رفتند و دختران یا تنها دخترش ماندند، گفتند که رسول خدا(ص) ابتر است، امروز فریاد اسلام سر می‌دهد و همه را به اسلام فرامی‌خواند و بشارت می‌دهد؛ اما فردا روزی که مرد، یاد و خاطره‌اش هم از میان می‌رود؛ زیرا پسری ندارد تا یادش را زنده نگه دارد. این منطق جاهلی بر دو اصل بنا شده است:

یکم، هیچ رسالتی جز رسالت شخصی، نژادی و خانوادگی وجود ندارد. همان‌گونه که گمان می‌کردند اگر کسی پسری نداشته باشد، پس از او کار و کسبش تعطیل می‌شود، گمان می‌بردند هر رسالت و مقام و حکمی، اگر در پس خود پسری نداشته باشد، آن رسالت و صاحب رسالت از میان خواهد رفت. گمان نمی‌کردند رسالتی باشد که صاحب رسالت فقط واسطه در آن است. رسالت پیامبر(ص) و اسلام از آن خداوند است و برای شخص پیامبر(ص) و یا خانواده‌اش نیست تا پس از مرگش از میان برود. پیامبر(ص) وظیفه‌اش را ادا کرد و رسالتش در قلوب مؤمنان و در شعائر، احکام، نظم و قوانین و در اصول و کتاب‌ها و پیش از همه این‌ها در قرآن کریم زنده می‌ماند. پس این رسالت با مرگ پسر رسول پایان نمی‌یابد.

اصل دومی که به این تفکر منجر شد، خوار شمردن دختران است. آنان می‌گفتند که دختر نمی‌تواند یاد پدر را زنده کند و اگر آدمی فرزند پسری نداشته باشد، هرچند که دخترانی برای او باشند، رسالتش بر جای نمی‌ماند و با مرگش رسالتش نیز پایان خواهد پذیرفت. هنگامی که پیامبر(ص) این انتقام‌گیری و آرامش درونی را نزد دشمنان دید، به‌طور طبیعی ناراحت شد، او نیز چون همه انسان‌ها ناراحت شد؛ سپس این سوره نازل شد.

«إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ»؛ ای رسول خدا(ص)، غمگین مباش. ما پسرانت را از تو گرفتیم؛ اما به تو چشمه کوثر دادیم. در عربی، «کوثر» به معنای بسیار بسیار است. خداوند چه چیزی به پیامبر(ص) داد که بسیار بسیار است؟ می‌گوییم همه چیز. پیش از هر چیزی خداوند به پیامبر(ص) رسالتی جاودان داد. اصول و ارزش‌هایی که در هر عصر و دوره‌ای با تابندگی و گستردگی بیشتر تجلی می‌یابد. هر اندازه که علم پیش می‌رود، حقیقت این اصول و بلندی آنها آشکار می‌شود.


بیشتر بخوانید:


«إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ»؛ کوثر در امت، تو پسری نداری؛ اما پدر این امت هستی. امتی که در کمتر از یک قرن، بیش از ۱۰۰ میلیون نفر شد و امروز به ۶۰۰ میلیون نفر رسیده است. رسالتی که با مرگ رسول(ص) در انتظار پایانش بودند، اکنون ۶۰۰ میلیون نفر هرچند به‌صورت ظاهری، پیرو دارد و باز هم بر این پیروان افزوده خواهد شد. بدان که طبیعت این رسالت استمرار است.

دوست دارم مشاهدات خود و سخنان لویی ماسینیون خاورشناس را در کتابش به نام «سنویة العالم الاسلامی» نقل کنم تا بدانید این رسالت همیشگی است و هیچ دعوتی منسجم‌تر و قوی‌تر از این رسالت وجود ندارد. ماسینیون می‌گوید: در سال ۱۹۵۴، شش میلیون سیاه آفریقایی اسلام آوردند. در همین سال، یک میلیون نفر از آفریقایی‌ها مسیحی شدند. سپس می‌افزاید که دعوت به مسیحیت با صدها، هزارها و ده‌ها هزار مبشر، راهب، راهبه، مؤسسات دینی، بیمارستان، مدرسه و درمانگاه بوده است، در حالی که مبلغان اسلامی چنین امکاناتی نداشتند، بلکه اسلام بنابر طبیعت خود پیش می‌رود. این پدیده را خود با چشمانم در آفریقا دیدم. اقبال شگفت‌آوری به دین اسلام دیدم، تا جایی که نزدیک بود اسلام را دین آفریقا بخوانند. آفریقایی بنابر طبیعت خود به اسلام گروید. در دانشگاهی در سیرالئون درباره این گرایش و نزدیکی فطرت آفریقایی یا فطرت انسانی به اسلام و آموزه‌های اسلامی سخنرانی کردم و این قصه ادامه دارد.

«إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ»؛ به تو امتی فراوان دادیم. «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ» قرآن را برای هر کسی بسنده است. این کتاب، کتاب خداوند و کلمات اوست. با هر پیشرفتی در اندیشه، مسئله جدیدی از قرآن درمی‌یابیم. اگر امروز هم در پرتو فرهنگ این عصر، قرآن را مطالعه و بررسی کنیم، مطالب بسیاری از آن درخواهیم یافت. پیش از این برای شما در این‌باره به تفصیل صحبت کردم.

«إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ»؛ آیا تو را به سبب نداشتن تبار ملامت می‌کنند؟ پس به تو خانواده‌ای بسیار بزرگ خواهیم داد. شمردن دقیق خانواده پیامبر(ص) ناممکن است. در زمان عثمانی‌ها نقبای سادات وجود داشت و در هر شهری برای سادات، نقیبی بود که تعداد سادات را می‌شمرد. بیش از ۱۰۰ سال پیش این کار را کردند و عده سادات در جهان به حدود ۱۸ میلیون نفر رسیده بود و بی‌شک تا امروز به این آمار افزوده شده است. ای رسول(ص)، اگر فرزند می‌خواهی، به تو فرزندانی خواهیم داد، ناراحت نباش. نسب دشمنانت، کسانی که تو را به بی‌نسلی متهم می‌کردند، کجایند؟ «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ»؛ بزرگی فرزندانت، مقابرشان، زوارشان و تأثیرشان از شماره خارج است.

کوثر همان علی‌(ع) و فاطمه(س) هستند

اگر بدانیم که خاندان رسول(ص) از نسل علی(ع) و فاطمه(س)‌ هستند، می‌توانیم بگوییم که کوثر همان علی(ع) و فاطمه(س)‌ هستند، چنانکه در بعضی کتاب‌ها نیز گفته شده است. کسانی که نسل رسول(ص) و رسالت و دعوت اسلام از طریق آنان بود؛ بنابراین درمی‌یابیم که این تفسیر درست است و یا اینکه یکی از مصادیق روشن کوثر، علی(ع) و فاطمه(س)‌ است. در بعضی روایات آمده که کوثر رود عریض و بزرگی است که از زیر عرش می‌گذرد، تا روز قیامت ادامه می‌یابد و در پیرامونش صدها هزار جام برای نوشیدن هست. بی‌شک، منظور از این آب، آبی معنوی بوده که هماهنگ با روز قیامت است و در این روز تجلی می‌یابد. چه کسی از این آب می‌نوشد؟ کسی که در این جهان از آب ولایت نوشیده باشد. باید گفت میان دنیا و آخرت هماهنگی و تناسب وجود دارد: «وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا؛ و کسی که در این دنیا کوردل باشد، در آخرت هم کوردل و گمراه‌تر است.»  

اگر آدمی در این دنیا کور باشد، بی‌شک در روز قیامت نیز کور خواهد بود. دنیا و آخرت با یکدیگر تناسب دارند؛ دنیا مزرعه آخرت است. دنیا تجارت‌خانه‌ای برای سود بردن در آخرت است. بهشت و جهنم از اعمال ما در این دنیا ساخته می‌شوند. رسیدن به آب کوثر و نوشیدن از آن هم برای ما فراهم است. در دعای ماه شعبان می‌خوانیم: «اَللّهُمَّ فَاَعِنّا عَلَی الاِْسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فیهِ وَنَیْلِ الشَّفاعَةِ لَدَیْهِ؛ خدایا پس ما را کمک ده تا روش او را در این ماه پیروی کنیم و به شفاعتی که نزد اوست، برسیم.» پیروی از سنت پیامبر(ص) در این دنیا به شفاعت از پیامبر(ص) در آخرت می‌انجامد. اگر آدمی در این دنیا در راه حق گام بردارد و سخت به پیروی از پیامبر(ص)، ولایتش و ولایت اهل‌ بیتش پایبند باشد، بی‌‌شک در روز قیامت نعمت و شراب و آب و آسایش و راحتی و چیزی که روایات نهر کوثر خوانده‌اند، نصیبش خواهد شد.

پس ما به تو کوثر را دادیم، کوثری که قلب معاویه و دشمنان رسول(ص) را پر از کینه ساخت. مغیرة بن شعبه به معاویه گفت: «ای معاویه، تو به آرزوی خود رسیدی، پس از سب و لعن پسرعمویت دست بکش.» یعنی از او می‌خواهد که لعن امیرالمؤمنین را بر منبرها منع کند. معاویه می‌گوید: «خلیفه ابوبکر آمد و حکومت کرد و مرد و فراموش شد. خلیفه دوم و سوم هم به همین شکل؛ ولی نام این برادر هاشم هر روز پنج نوبت ذکر می‌شود. به خدا و محمد(ص) سوگند که نام او را دفن خواهم کرد.» این کوثری است که آن را در گوشه گوشه جهان و در رادیوها و مأذنه جهان می‌بینیم؛ از روسیه و اندونزی و پاکستان و برمه و تاشکند و ژاپن و چین گرفته تا سوریه و افغانستان و ایران و عراق و عربستان و یمن و لبنان و مصر و اردن و فلسطین و تا شرق آفریقا و شمال و غرب و مرکز آفریقا. در همه این گستره، صدها هزار و میلیون‌ها مأذنه می‌بینیم که روزی پنج بار صدای «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ» از آن بلند می‌شود. ای محمد، این کوثری است که به تو دادیم. از هر سو به تو کوثری دادیم. پس غمگین مباش. برای این کوثر، «فَصَلِّ لِرَبِّكَ»، پروردگارت را ذکر و از او پیروی کن و به او حسن ظن داشته باش.

«وَانْحَرْ»، در مشهور تفاسیر آمده است که مراد از «نحر» همان ذبیحه یا قربانی است؛ زیرا در عید قربان حجاج نماز می‌خوانند و ذبح می‌کنند. نماز عید قربان و ذبح برای همه مستحب است؛ اما در حج واجب است. «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ؛ پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى كن»؛ یعنی قربانی تقدیم کن تا اعلام بداری که توجهی به خود نداری و در برابر خداوند با نمازت تسلیمی و نه با مالت؛ پس قربانی برای خدا تقدیم کن. بی‌شک این قربانی برای فقرا سودمند است.

اما در برخی تفاسیر آمده است که «إنْحَرْ» یعنی در نماز دستانت را بر گردنت بگذار، یعنی دست به سینه گذاشتن. در برخی کتاب‌ها این حدیث از حضرت علی(ع) نقل شده است. به نظر من این حدیث نادرست است، نمی‌خواهم این حدیث را از منظر علم رجال بررسی کنم، بلکه می‌خواهم از حیث زبانی آن را بررسی کنم. «إنْحَرْ» صیغه امر است و اگر مشتق از واژه «النّحر» به معنای دست به گردن باشد باید از صیغه «تَنحَّر» استفاده می‌شد. و نه «إنْحَرْ»، زیرا اگر بخواهیم فعلی از اسم بسازیم، فی‌المثل می‌گوییم «تَوَسَّد الحَجَر» (سنگ را زیر سر گذاشتن).

«إنْحَرْ» در زبان عربی به این معنا که «دستت را بر گردنت بگذار» به کار نمی‌رود، بلکه «إنْحَرْ» یعنی «إذبَح« (ذبح کن). اگر بخواهیم بگوییم دستت را نزدیک گردنت قرار بده، باید بگوییم «تَنحَّر» و نه «إنْحَرْ»؛ پس این حدیث نادرست است و معصوم دچار خطا نمی‌شود. «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ، إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»؛ دشمنت مرده است و اوست که نه دنباله‌ای و نه خاندانی دارد و واقعاً هم دشمن پیامبر(ص) خاندان نداشت. اگر پیامبر(ص) امتی دارد، دشمنش امت ندارد. اگر فرزندان رسول(ص) قبور و مشاهد و اسمائی دارند، دشمنش هیچ کدام از این‌ها را ندارد. اگر پیامبر(ص) اصول، ارزش، اخلاق، آموزه‌ها و رسالتی دارد، دشمنش ندارد. پس ای پیامبر(ص)، دشمنت ابتر است و نه تو. شاد باش و شکر خدایی را به جا آور و از او پیروی کن.

شرط جاودانگی، گام برداشتن در راه حق است

این سوره مبارک به ما می‌آموزد و تأکید می‌کند که اگر آدمی در راه حق گام بردارد، جاودانه خواهد ماند: «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ، وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ؛ هر چه بر زمين است، فانی‌‏شونده است و ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند.» یعنی هر عملی که برای ذات خدا باشد، جاوید است؛ بنابراین انسانی که در مسیر حق است، جاودان می‌ماند. توضیح این حقیقت که چگونه انسان اگر در راه خیر و حق گام بردارد، جاودانه است و اگر در راه باطل باشد، نابود می‌شود، نیاز به مطالعه و بررسی تجربه‌های بشری دارد. حق و خیر راه‌های گوناگونی دارد؛ راه علم راه حق است. راه عدل راه حق است. راه اخلاق راه حق است. همچنین راه‌های به سوی خدا و صفات خدا راه‌های حق‌اند. بعضی از این راه‌ها را در پی توضیح خواهیم داد.

امروز در برابر ما جلوه‌هایی از علم قرار دارد. علم یعنی برق و صنعت، فیزیک و شیمی؛ یعنی همه وسایلی که امروز با آنها زندگی می‌کنیم؛ ساختمان، اتومبیل، هواپیما و وسایل حمل و نقل و غیر این‌ها. می‌پرسیم این امور، این بنیان و این درجه از علم چگونه به دست آمد؟ بی‌شک، هر دانشمندی سنگی از این کاخ را گذاشته است. هر دانشمندی تجربه‌ای داشته و آن را تقدیم کرده است. این تجارب همه جمع شده‌اند و هر سنگی در کنار سنگ دیگری قرار گرفته تا اینکه علم به اینجا رسیده است. نمی‌توان گفت که استفاده از برق در خانه، ماشین، رسانه‌های جمعی و وسایل گرمایشی و سرمایشی، همه محصول کار یک نفر است. هزاران نفر تلاش کردند و تجربه‌هایشان را در کنار یکدیگر قرار دادند تا علم به این درجه رسید؛ پس ما از تولیدات هزاران دانشمندی که در این راه تلاش کردند، در تمدنمان بهره می‌بریم.

هر کس در ساختن بنیان علم سهمی دارد. هر کس که تجربه‌اش را در ساختن علم تقدیم کرده است، از گذشته تا ابد، با ما زندگی می‌کند و همین داستان در اخلاق، دین، حقوق، ادبیات و همه تجارب بشری وجود دارد. امروز ما در سطحی از تمدن بشری زندگی می‌کنیم. بخش ایجابی این تمدن بر تلاش هزاران کسی که در راه حق و خیر قدم برداشته‌اند، بنا شده است. آنان علم را به آنجایی رسانده‌اند که امروز مشاهده می‌کنیم. ممکن است گفته شود که شرور هم تکامل یافته‌اند، در پاسخ می‌گوییم بله، شرور هم بزرگ شده‌اند؛ اما آنها از میان خواهند رفت؛ زیرا شرور امروز تنها تجربه بشری درباره شرور نیستند. ده‌ها بار شرور در تاریخ رشد کرده، افزوده شده‌اند و به اوج خود رسیده‌اند؛ سپس یا از میان رفتند و یا تمدن بشری از میان رفته است. پس از این بار دگر آدمی تجربه نو آغاز کرده و از نو ساخته است؛ پس شرور نیز بر شانه‌های اهل شهر بنا شده‌اند؛ اما شر نمی‌پاید و نمی‌ماند، فقط خیر است که باقی‌ست و در همه ابعاد وجود در خدمت مصالح آدمی است.

هر چیزی که هماهنگی واقعی با انسان و مصالح او داشته باشد، با بقای انسان می‌ماند و با جاودانگی او جاودانه می‌شود و هر چیزی که با آدمی هماهنگی واقعی نداشته باشد، مدتی سر بر می‌آورد؛ سپس می‌میرد و پایان می‌یابد. سبب این مسئله بر اساس اندیشه‌های اسلامی این است که هستی کاروانی بوده که به سوی حق و خیر روان است. قرآن این‌گونه به ما می‌آموزد: «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ؛ و در حقيقت در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.»

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا؛ خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين خود قرار دهد، همان‌گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند، جانشين خود قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است، به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند تا مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريک نگردانند.»

از مجموعه‌ای از آیات قرآن کریم درمی‌یابیم که جهان به سوی خیر و کمال در حرکت است؛ پس مجموعه‌ای از اجزای جهان که حرکت می‌کند، تولید می‌کند، اثر می‌بخشد، تعامل می‌کند و ثمر می‌دهد، به سوی حق و خیر گام برمی‌دارد. به سخن دیگر، کاروان هستی به سوی برتری و خیر حرکت می‌کند تا به قله خیر و اوج کمال و نظام اتم برسد. هر چیزی در جهان به سوی خیر می‌رود. اگر عمل ما هم خیر باشد، هماهنگ و همراه هستی است؛ یعنی عمل خیر ما چون دانه‌ای‌ست که در زمین حاصلخیز رشد می‌کند و میوه می‌دهد؛ اما عمل شر ناهماهنگ با مزرعه هستی است، عمل شر می‌میرد، تلاش شرور نیز از میان خواهد رفت و یاد شرور نیز از بین می‌رود. عمل خیر هماهنگ و متناسب با مزرعه هستی است؛ از همین‌رو میوه می‌دهد، رشد می‌کند و به همین علت، عمل خیر در هر جایی که باشد، عمل ایجابی است: «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ».

عمل مثبت عملی است که برای خداوند و در راه او انجام گرفته باشد، متناسب با جهان است، با جاودانگی جهان جاودانه می‌شود و همراه با کاروان هستی به راه خود ادامه می‌دهد؛ اما عمل شر این‌گونه نیست؛ زیرا جهان عمل شر را بر نمی‌تابد، چه بسا یک سال، دو سال، پنجاه سال باقی باشد و فزونی یابد؛ اما هم شر و هم یاد ایجادکننده شر از میان خواهد رفت. این سوره و آموزه‌های قرآنی به ما می‌گوید: ای انسان که خود را دوست می‌داری و جاودانگی را و خوش داری تا نام نیکت در دنیا و آخرت جاودانه باشد، در راه خیر قدم بردار، در همه ابعاد خیر؛ چه بزرگ، چه کوچک، این است راه بقا و طریق جاودانگی. ان‌شاءالله خداوند ما را برای رسیدن به این راه و تلاش در این راه موفق بدارد.

زهراسادات مرتضوی

انتهای پیام
captcha