بعد از حل بزرگترین مسئله زندگیام یعنی اثاثکشی و نقل و انتقال به منزل جدید، اکنون نامنویسی فرزندم در مدرسهای ایدهآل، بزرگترین چالشی است که با آن روبرو هستم. از یک سو، انتخاب مدرسه غیرانتفاعی با خدمات آموزشی عالی، اما هزینههای گزاف ثبتنام و از سوی دیگر، مدرسههای دولتی با شرایط معمولیتر و هزینههای پایینتر، گزینههایی هستند که با آن مواجهم.
برای ثبتنام دخترم به مدرسه دولتی محدوده جدید محل زندگیمان ارجاع داده میشویم؛ یعنی دبستان «مجلسی» در خیابان امیرکبیر کاشان. وقتی میخواهم در گوگل جستوجو کنم و اطلاعات دقیقی راجع به موقعیت مدرسه به دست بیاورم، با عبارتی قرمزرنگ مواجه میشوم که به نظرم عجیب است: «برای همیشه بسته شده.» آنچه در ادامه میخوانید، گزارش خبرنگار ایکنا از اصفهان درباره وضعیت و شرایط این مدرسه است.
برای نخستین بار است که ساختمان این دبستان را میبینم. دیوارها تازه نقاشی شدهاند و ظاهر زیبایی دارد؛ اما کنارش مخروبهای واقع شده که توی ذوق میزند. داخل مدرسه میشوم. چند نفر دیگر از والدین هم برای نام نویسی دخترانشان در سالن و دفتر مدرسه حضور دارند. یکی از مادرها با کارکنان مدرسه خیلی گرم صحبت میکند، انگار مدتهاست که آنها را میشناسد. به سراغ او میروم و وارد گفتوگو میشوم.
خانم حسنی که فرزندش، دانشآموز دوره دوم است، درباره مدرسه گفت: چند سالی است که دخترم در این دبستان درس میخواند. طی یک سال اخیر که مدیر مدرسه تغییر کرده، محیط بسیار سالم و خوبی برای دانشآموزان فراهم شده است. از زمان کرونا چندین مرتبه مدیران مدرسه تغییر کردند؛ اما امسال با وجود خانم رمضانی ثباتی در دبستان احساس شد. ساخت کتابخانه، نمازخانه، رنگ زدن مدرسه و... از کارکردهای مثبت مدیریت اینجا در یک سال اخیر بوده است.
او ادامه داد: ناگفته نماند که اینجا مشکلاتی هم دارد و من چند بار شخصاً بابت آنها به آموزش و پرورش مراجعه کردهام. یک مورد، تعداد زیاد اتباع در مدرسه است. در مدارس دیگر، این تعداد کمتر است. من در اینباره از مدیریت پرسیدم، گفتند که برای سال آینده فقط توانستهاند ۱٠ نفر ایرانی را برای کلاس اول ثبتنام کنند و بقیه از اتباع هستند. این در حالی است که تاکنون باید ثبتنامها انجام شده باشد و من از این موضوع راضی نیستم.
خانم حسنی درباره مشکل دیگر مدرسه گفت: سال گذشته در پشت مدرسه گودبرداری انجام و باعث شد که سرویسهای بهداشتی دانشآموزان غیرقابل استفاده شود؛ چون ممکن بود ریزش کند و خطر داشت. به همین دلیل برای بچهها در حیاط، کانکسی تعبیه کردند که فقط دو سرویس بهداشتی دارد. قرار بود دانشآموزان مدرسه فقط یک تا دو ماه از این کانکسها استفاده کنند تا مشکل برطرف شود؛ اما یک سال گذشت و هیچ اتفاقی برای بهبود شرایط رخ نداد. دختر من از سرویس بهداشتی مدرسه استفاده نمیکند؛ چون علاوه بر اینکه تعداد آن کم است، خیلی زود هم کثیف میشود. چند نفر از دانشآموزان را میشناسم که چون نمیخواستند از سرویس بهداشتی استفاده کنند، بیمار شدند.
او افزود: مدرسه خدمتگزار هم ندارد. جدا از مسئله نظافت عمومی، مواردی هست که وجود خدمتگزار را الزامی میکند. در این چند سال به محض اینکه به آموزش و پرورش میرفتیم و از مشکلات این مدرسه میگفتیم، به ما جواب میدادند که قرار است مدرسه خراب شود. به نظر من تا وقتی که ساختمان دبستان پابرجاست، باید مورد حمایت قرار گیرد و حداقل امکانات آموزشی برای دانشآموز فراهم شود.
قدمزنان داخل حیاط مدرسه میشوم. درب سرویس بهداشتی دانشآموزان قفل است. شکاف بزرگی میان آسفالت و دیوار مشترک حیاط و سرویس بهداشتی وجود دارد. چند تیرآهن هم از بیرون مدرسه، عمود بر زمین با فاصله از هم به دیوار تکیه داده شدهاند. گوشه دیگر هم یک کانکس قرار دارد. آسفالت حیاط در چند قسمت ترک برداشته است و در باغچه هم چند بوته گل خشکشده به چشم میخورد. به داخل سالن برمیگردم. مادری همراه دخترش روی یکی از صندلیها نشسته است. با لبخند میگویم: گرمی هوا تمام گلهای حیاط را خشک کرده است. خانم امیدوار پاسخ میدهد: بر اثر گرما نیست. شنیدهام که چون مدیران قبلی تعرفه افزایش آب نخریدهاند، هزینه قبضهای آب مدرسه سرسامآور شده است، برای همین باغچهها را رها کردهاند.
از او درباره صحت مطالبی که خانم حسنی گفته بود، میپرسم. همه را تأیید کرد و ادامه داد: مخروبه مجاور را هم در نظر بگیرید که باعث میشود حشرات، موش و... از آن به مدرسه وارد شود. البته درباره این هم شنیدهام که شهرداری قولهایی داده؛ اما هنوز کاری انجام نشده است.
وارد دفتر میشوم. کار باقی مادران انجام و آنجا خلوت شده است. بعد از سلام و احوالپرسی و معرفی، درباره مشکلات مدرسه از مدیر پرسوجو میکنم. نخستین سؤالم درباره خدمتگزار است. خانم رمضانی توضیح داد: اکنون در آموزش و پرورش، تعداد خدمتگزار مدارس کم است؛ اما اینکه با چه حساب و کتابی به بعضی از مدارس خدمتگزار تعلق میگیرد و به بعضی دیگر نه، این را من هم نمیدانم. امسال هم با خدمات و پشتیبانی اداره تماس گرفتم و گفتم تکلیف چیست؟ گفتند: مدیر خودش باید دفتر و سالن را نظافت کند.
من از مسئول خدمات و پشتیبانی خواستم که اگر تعداد خدمتگزاران کم است، حداقل آنها را جابجا کنند؛ یعنی اگر سال گذشته، یک مدرسه خدمتگزار داشت و ما از آن بیبهره بودیم، برای سال جدید این نیرو چرخشی باشد و به مدرسه ما تعلق بگیرد تا عدالت برقرار شود؛ اما گفتند نمیشود. ما در مدرسه دخترانه برای نصب بنر، خرید، نظافت، بنایی، نقاشی و... به نیروی مرد نیاز داریم و این دردسرهایی است که سال گذشته پشت سر گذاشتیم و بار همه آنها بر دوش خودمان بود.
از خانم رمضانی میپرسم که چرا تعداد اتباع مدرسه بیشتر از تعداد ایرانیهاست و او پاسخ داد: قانون میگوید همه مدارس باید درصدی از نامنویسی اتباع را داشته باشند؛ اما برخی از مدیران رعایت نمیکنند و اداره هم پیگیری نمیکند. دلیل دوم این است که هر مدیر باید حدنصابی از تعداد ثبتنام داشته باشد تا معاون به او تعلق بگیرد. وقتی ایرانیها را در مدارس دیگر نامنویسی کنند، مدیر مجبور میشود که برای تکمیل ظرفیتش از اتباع، نامنویسی انجام دهد.
دلیل سوم هم به این برمیگردد که وقتی من تازه به اینجا آمدم، اصلاً اوضاع مناسبی نداشت، هم از لحاظ سر و شکل مدرسه و هم نبود امکاناتی مثل نمازخانه، کتابخانه، آزمایشگاه و...؛ از طرف دیگر، سطح برخی از معلمان باعث میشد ایرانیها به این مدرسه نیایند. امسال آنها میخواهند بمانند؛ اما تعداد زیاد اتباع برایشان مسئله قابل اغماضی نیست. در یک کلاس با وجود ۲۳ تبعه و ۷ ایرانی از لحاظ فرهنگی، امنیتی و... مسئله به وجود میآید.
من تصمیم داشتم که برای سال جدید در کلاس اول فقط ایرانیها را نامنویسی کنم؛ ولی بعد از دو ماه فقط ۱٠ ایرانی برای نامنویسی به مدرسه مراجعه کردند. با درمانگاه تماس گرفتم، به من گفتند که ۸۳ ایرانی در حوزه خودتان یعنی محدوده باغ فین و مصلی دارید. متوجه شدم که مدارس دیگر از دانشآموزان محدوده ما نامنویسی کردهاند. وقتی با مدیران آن مدارس تماس گرفتم و گفتم مگر شما قولنامه یا سند خانه را برای در نظر گرفتن محدوده مورد بررسی قرار نمیدهید، گفتند نه، ما این کار را نمیکنیم.
خانم رمضانی درباره مسئله کانکس هم توضیح داد: سال گذشته که به این مدرسه آمدم، نمیدانستم سرویس بهداشتی مشکل دارد و خطر ریزش آن را تهدید میکند. حیاط را محدود کردیم و اجازه ندادیم بچهها از این محدوده فراتر بروند. روز اول مهر هم مدرسه را بازگشایی نکردیم تا تکلیف معلوم شود. برای جشن شکوفهها مسئولین را دعوت کردیم و آنها شرایط را از نزدیک دیدند و با قول اینکه مشکل را رفع میکنند، به صورت موقت کانکسی برای ما فرستادند تا پشت مدرسه یک سازه نگهبان کار گذاشته شود یا گودال را پر کنند. سازه نگهبانی که نصب شده، فایدهای ندارد و تاکنون اقدام دیگری انجام نشده است.
گفتوگوی من با خانم رمضانی به پایان میرسد. وجود این حجم از مشکلات در این مدرسه، فعلاً من را از نامنویسی فرزندم منصرف میکند. به پوشه مدارک نگاه میکنم که روی صندلی کنارم قرار دارد. شاید انعکاس مشکلات این دبستان، نخستین کاری باشد که بتوانم انجام دهم. یا علی میگویم و از جا برمیخیزم.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام