محمد حنیف، نویسنده و پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس، در گفتوگو با خبرنگار ایکنا درباره ادبیات عامهپسند گفت: کتابهای عامهپسند تیراژ بالایی دارند، نام کتاب، متناسب با موضوع و نیاز روحی مخاطب و جریانهای روز انتخاب میشود. حادثه در این داستانها حرف اول را میزند. از نظر ساختار، پیچیدگیهای شکلی ندارند. بیشتر از شخصیتهای ساده یا مسطح استفاده میکنند. در این نوع ادبیات شخصیتها یا سیاه و یا سفیدند و معمولاً استفاده از تیپ در این دسته از ادبیات رواج بیشتری دارد و روی زبان، کار تخصصی و طاقتفرسا نمیشود و از میان عناصر داستانی، به کشمکش، بحران و تعلیق علاقه خاصی دارند و از میان کشمکشها بازی با کشمکش انسان و تقدیر را دوست دارند. اصولاً جهتگیری سیاسی نداشته و بیشتر تابع مسائل روزمرهاند تا اندیشههای عمیق سیاسی. داستانهایشان پر از شعار است. دنبال خواستههای عوام بوده و واقعیات اجتماعی را یا نادیده میگیرند و یا با زاویه دید سطحی و عامهپسند نگاه میکنند. تصادف در وقوع حوادث داستانی نقش اساسی داشته و شخصیتها به قهرمان شباهت بیشتری دارند؛ فاصلههای طبقاتی و فرهنگی مانع دستیابی به اهدافشان نمیشود و سیر حوادث داستانی با جریان آرزوهای مردم همخوانی دارد. به زاویه دید اول شخص و سوم شخص نامحدود توجه بیشتری نشان میدهند. داستانهایشان معمولاً تکصدایی است و به لحن احساساتی علاقه بیشتری دارند و به پایان خوش داستانی هم اعتقاد دارند. در واقع اینها کلیترین ویژگیهای ادبیات عامهپسند است و براین اساس داستانهایی که این ویژگیها را داشته باشند، ادبیات عامهپسند محسوب میشود که به طور عموم متناسب با نیازهای روز نوشته میشوند.
دلایل جبههگیری در برابر ادبیات عامهپسند
وی درباره دلایل جبههگیری در مقابل این ادبیات گفت: کسی نمیتواند تعیین تکلیف کند که در گونهای از ادبیات باشد یا نباشد. مخاطب، هم کتابها و هم داستانهای مورد علاقه خود را پیدا میکند. سه ضلع مخاطب، نویسنده و اثر همواره بر هم تأثیر میگذارند و چه بسا جامعه و مخاطب است که نویسنده را به سمت نوشتن آثار عامهپسند سوق میدهند، این حرف نادرستی است که بگوییم این نوع از ادبیات باشد یا نه و یا بخشی از ادبیات تقویت شود و بخشی دیگر نه. اما طبیعی است که برخی بگویند رواج این نوع از ادبیات که اتفاقاً اساس بسیاری از سریالهای داستانی تلویزیون بر همین پایه استوارند، موجب سطحینگری مخاطبانش میشود و فقط میتوانند این مسئله را هشدار دهند نه اینکه باید و نبایدی برای آن تعیین کنند.
کم بودن سواد رسانهای؛ دلیلی بر گرایش به عامهپسندها
مهمترین آسیبی که این نوع از ادبیات میزند، این است که مخاطبانی سطحینگر بار می آورد که بعدها درخواهند یافت که واقعیات زندگی آنها آنچنان که سالها نشان داده شده نیست و زندگی سختتر، تلختر، پیچیدهتر و بیرحمتر از آنچه در داستانها دیدهاند، هست و بسیاری از کسانی که در آن فضا هستند، دچار مشکلات روحی میشوند
وی ادامه داد: یک حسن این نوع از ادبیات این است که بسیاری از نویسندگان حرفهای از همین نوع ادبیات شروع کرده و ادامه دادهاند و طبیعی است که در این سطح نماندهاند؛ بنابراین باید آن را دوره گذار برای توجه به آثار عمیقتر تلقی کرد. اما مهمترین آسیبی که این نوع از ادبیات میزند، این است که مخاطبانی سطحینگر بار می آورد که بعدها درخواهند یافت که واقعیات زندگی آنها آنچنان که سالها نشان داده شده نیست و زندگی سختتر، تلختر، پیچیدهتر و بیرحمتر از آنچه در داستانها دیدهاند، هست و بسیاری از کسانی که در آن فضا هستند، دچار مشکلات روحی میشوند، زیرا دنیایی که این داستانها و سریالهای تلویزیونی مانند سریالهای صداوسیما برایشان ساختهاند، زندگی کردن و مبارزه بسیار راحتتر است و تقدیر نقشآفرین است؛ در حالی که در دنیای واقعی تصادف نقش بازدارنده دارد تا حمایتگر.
این پژوهشگر ادبیات در پاسخ به اینکه آیا میتوان این مسئله را به کم بودن سواد رسانهای مخاطب مرتبط دانست، بیان کرد: من اطلاعات دقیقی از این مسئله ندارم، اما به هر حال بسیاری از خانوادههایی که به این نوع ادبیات علاقهمند نیستند، متوجه خواهند شد که در دبیرستانها این کتابها به علل خاص روانشناسانه و جامعهشناسانه دست به دست میشود و قطعاً یکی از دلایل اصلی میتواند ناشی از کم بودن سواد رسانهای باشد.
حنیف در ادامه در پاسخ به اینکه آیا به نظرتان عرصه ادبیات رها است و هیچ سیاستی در رابطه با آن وجود ندارد، تصریح کرد: بسیاری از سیاستگذاران و سیاستمداران عمداً و با نگاه باز علاقه به گسترش این نوع ادبیات دارند؛ زیرا این نوع ادبیات مانند یک نوع ماده مخدر عمل میکند و مخاطب را از مطالبهگری دور نگه میدارد و او را در حصار ساختگی اسیر و سرگرم میکند، بنابراین کسانی که باید مسئول و پاسخگو باشند، از پرورش نسل پاسخگو که همانا پرورش آنها در گرو تقویت ادبیات نخبهپسند است این گونه نیستند. البته منظورم همه آنها نیست، زیرا کم ندیدهام بزرگانی که در زمان داشتن قدرت، علاقه به پاسخگویی داشتهاند و از نسل مطالبهگر استقبال میکردند، اما این تعداد اکنون در اقلیت است و اغلب علاقهای به گسترش ادبیات نخبهپسند ندارند و همین ادبیات که نمود آن را در اغلب سریالهای تلویزیونی میتوانید مشاهده کنید، ساختار و مضمون داستانها در گونه ادبیات عامهپسند قرار دارد. حتی وقتی فیلم داستانی دفاع مقدس و یا فیلمهای اجتماعی ساخته میشوند، در این فیلمها یک نفر میتواند یک لشکر را شکست دهد، در حالی که در آثا نخبهپسند دفاع مقدس این گونه نیست و نویسندگان میدانند درام وقتی شکل میگیرد که دو قدرت هم اندازه با هم جنگ کنند و به همین دلیل است که نبرد و قدرت در چنین موقعیتی درام ایجاد میکند، اما در تلویزیون خلاف این را مشاهده میکنید.
وجه غالب آثار دفاع مقدس عامهپسند نیست
وی در ادامه درباره رابطه بین پرفروش بودن و عامهپسند بودن گفت: عموم آثار عامهپسند پرفروش هستند، اما این دلیل نمیشود که هر اثر پرفروشی را در زمره آثار عامهپسند قرار دهیم، زیرا آخرین اثر رضا امیرخانی با عنوان «رهش: که برنده جایزه جلال شد، در زمره عامهپسند نبود، اما بسیار پرفروش بود و یا اثر نسیم مرعشی از این هم پرفروشتر بود و رمان «هرس» وی به هیچ وجه عامهپسند نیست و کار نخبهپسند، زیبا و تأثیرگذاری است و از کار بسیاری از نویسندگانی که ادعای نوشتن در فضای دفاع مقدس را دارند، تأثیرگذارتر و ملموستر است، اما نمیتوان این اثر را در زمره عامهپسند قرار داد؛ از این رو لزوماً نمیتوان اثر پرفروش را جزء عامهپسند قرار داد، اما آثاری که با موضوع دفاع مقدس نوشته شدهاند، دارای ویژگی عامهپسند هستند اما نه همه آنها یا اغلب آنها. به ویژه در سالهایی که حمایت از آثار دفاع مقدس بیشتر درون مایهای تا ساختاری بوده است. در آن دوره آثار عامهپسند هم منتشر شدند و باز هم شاهدیم که منتشر میشوند، اما این دلیل نمیشود که وجه غالب آثار دفاع مقدس را عامهپسند بدانیم.
ما جرقه اصلی را به این هیزم آماده اشتعال سالها پیش زدهایم که خواندن کتابهای جدی را تهدیدی تلقی کردیم و امروز که ذائقه مخاطبمان را از طرق مختلف به سمت سطحینگری سوق میدهیم، پس این جامعه حاصل فرهنگی است که فرهنگسازان در طول این سالها به آن دادهاند
وی درباره گرایش ناشران یا مخاطبان به آثار نویسندگان ترک ادامه داد: در این زمینه ناشر کمترین گناه را دارد، زیرا به دنبال سود خودش است و اینکه در کنار آن به آرمانهای مورد علاقهاش نیز توجه دارد یا مجبور به چاپ چنین آثاری است، نمیتوانیم پاسخ دقیقی را بیان کنیم، چون لازم است تمام آثار ناشرانی که چنین آثاری را منتشر میکنند، بررسی کنیم و سپس بگوییم چند درصد از این آثار عامهپسند ایرانی یا غیرایرانی است و یا عامهپسند یا نخبه پسند است. اما ما جرقه اصلی را به این هیزم آماده اشتعال سالها پیش زدهایم که خواندن کتابهای جدی را تهدیدی تلقی کردیم و امروز که ذائقه مخاطبمان را از طرق مختلف به سمت سطحینگری سوق میدهیم، پس این جامعه حاصل فرهنگی است که فرهنگسازان در طول این سالها به آن دادهاند. جوانی که کتاب عامهپسند میخواند، مقصر او نیست، او حاصل سالها تلاشی است که عمدی یا غیرعمدی در راه فرهنگسازی انجام شده است و باید نهادهایی پاسخگو باشند که بودجههایی برای فرهنگسازی و تغییر ذائقه و ایجاد طعم جدید در ذائقه مخاطبان دریافت کردهاند. باید پاسخگو باشند که چه کار کردهاند. متأسفانه گاه پاسخگو مطالبهگر میشود. کتابی که در زادگاه خود یک کتاب عامهپسند و نازل تلقی میشود مثل یک گوهر گرانبها در کشور ما دست به دست میشود.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام