زندگی بدون معنویت میسر نمی‌شود / اگزیستانسیالیست‌ها کارکرد دین را درک نکردند
کد خبر: 3901770
تاریخ انتشار : ۰۹ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۷

زندگی بدون معنویت میسر نمی‌شود / اگزیستانسیالیست‌ها کارکرد دین را درک نکردند

عضو هیئت‌ علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: کسانی که در قرن بیستم عقیده داشتند دوره خدا و داستان دین تمام می‌شود، فکر می‌کردند بشر دین را کنار می‌گذارد و به علم روی می‌آورد، اما چنین اتقاقی رخ نداد، زیرا دین نیاز فطری و درونی انسان است.

زندگی بدون معنویت میسر نمی‌شود / اگزیستانسیالیست‌ها کارکردهای دین را درک نکردند

کیومرث فرح‌‌بخش، عضو هیئت‌ علمی گروه روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی، در گفت‌وگو با ایکنا از اصفهان، درباره تأثیر دین و معنویت بر میزان شادکامی و رضایت‌مندی انسان از زندگی، اظهار کرد: رابطه بین دین و معنویت با موضوع شادکامی و رضایت‌مندی از زندگی یک رابطه تنگانگ و ناگسستنی است. اگر نگاهی به زندگی انسان‌ها داشته باشیم، می‌بینیم همه آن‌ها به نوعی دارای یک نوع دینداری و معنویت بوده‌اند؛ یعنی چه در جوامعی که مبتنی بر ادیان توحیدی و چه غیر توحیدی هستند، یک‌سری آداب و رسوم دینی وجود دارد که مردم به اشکال گوناگون به آن‌ها عمل می‌کنند.

وی افزود: ما انسان‌ها هر کاری که انجام می‌دهیم، مبتنی بر نیازهایمان است. یعنی تا احساس نیازی نباشد، کاری انجام نمی‌دهیم. انسان‌ها براساس نیاز و میل درونی خود، رفتارها و گرایش‌های دینی پیدا می‌کنند و آدب و رسوم دینی را انجام می‌دهند که این روند می‌تواند در دوره‌ای زیاد و در شرایط و دوره‌ای کمتر باشد.

عضو هیئت‌ علمی دانشگاه علامه طباطبایی بیان کرد: دینداری و معنویت یک نیاز بنیادین و اساسی در وجود آدمی است. هر ابزاری که نیازهای انسان را به خوبی برآورده کند، باعث افزایش شادکامی، رضایت‌مندی از زندگی و خوشبختی انسان خواهد شد. رفتارهای دینی تجویزهایی هستند که انسان براساس گرایش‌های فطری خود و با اتصال به منابع معنوی مثل وحی و یا منابع فلسفی مثل ادیان بودا و کنفوسیوس به دنبال آن می‌روند تا زندگی معنوی و دینی خود را ادامه دهند.

تغییر در سبک دینداری

فرح‌بخش ادامه داد: بشریت جدای از معنویت نمی‌تواند زندگی کند، زیرا براساس یک تجربه تاریخی، در اوایل قرن بیستم بسیاری از جامعه‌شناسان و روان‌شناسان براین باور بودند که در اواخر قرن بیستم، چیزی از دین باقی نمی‌ماند، یعنی مساجد، کلیساها و مناسک دینی تعطیل می‌شوند و مردم به این باور می‌رسند که خدایی و آخرتی وجود ندارد و انسان‌ها تنها با علم به نیازهای خود دست پیدا می‌کنند. اما اکنون در قرن بیست‌و‌یکم که بیست سال هم از قرن بیستم می‌گذرد، نه تنها دین تضعیف نشد، بلکه تقویت هم شده است، البته شاید در سبک دینداری انسان‌ها تغییراتی ایجاد شده باشد، کما اینکه در سبک پوشش هم این تغییرات ایجاد شده است. حتی در کشورهای سکولار مثل آمریکا و در شهری مثل نیویورک، به فاصله هر یک کیلومتر یک کلیسا وجود دارد که بسیاری از آن‌ها به تازگی ساخته شده و مردم نیز در آن‌ها رفت وآمد دارند.

وی افزود: جامعه‌شناسان و روان‌شناسان قرن بیستم که عقیده داشتند در اواخر قرن بیست‌ویکم دوره خدا و داستان دین تمام می‌شود، فکر می‌کردند دین صرفاً دستوری است که از بالا صادر شده و انسان مجبور به اطاعت از آن است و اکنون که علم وجود دارد، بشر می‌تواند این دستورات را کنار بگذارد و به علم روی بیاورد، اما چنین اتقاقی رخ نداد، زیرا دین یک نیاز فطری و درونی برای انسان است؛ مثل نیازی که انسان به غذا، زیبایی و احترام دارد.

دین معنابخش زندگی است

فرح‌بخش ادامه داد: مردم وقتی عمل دین‌دارانه انجام می‌دهند، هم تغییرات بیولوژیک در آن‌ها ایجاد می‌شود و هم تغییرات روانی. کارکردهای روان‌شناختی دین مفصل است. دین نیاز فطری انسان است که همیشه بوده و خواهد بود. البته شاید سبک و نوع دینداری تغییراتی پیدا کند. ولی در هر صورت ارضای این نیاز می‌‌تواند به زندگی انسان معنا و جهت ببخشد.

این روانشناس گفت: برخی معتقدند باید جواب تمام مجهولات را در علم و به خصوص علم تجربی کسب کرد، اما خوشبختانه در دنیای پست‌مدرن هنوز این باور وجود دارد که برای یافتن تمام سؤالات بشر، علم به تنهایی کفایت نمی‌کند و علم نمی‌تواند پاسخگو باشد، زیرا علم و عقل بشر محدود است و برهمین اساس بشر ناچار است به روش‌های دیگری نیز متصل شود که یکی از این روش‌ها، روش دیندارانه و تمرکز بر جنبه‌های معنوی است. در عین حال برخی نیز بر این باور بودند اکنون که علم نمی‌تواند همه نیازهای انسان را پاسخ دهد، پس به فلسفه روی بیاوریم، اما دیدند بسیاری از فلاسفه نیز  احساس یأس و ناامیدی را در وجود انسان بیشتر می‌کنند.

وی افزود: معنویت و هدفمندی و روشنایی که دین به انسان می‌دهد، فلسفه به انسان نمی‌دهد و حتی در جاهایی آن را هم از انسان می‌گیرد، چرا که بسیاری از فلاسفه خود دچار نوعی ابهام و سردرگمی هستند. امروزه این باورد وجود دارد که دین یک منبع معرفتی برای انسان است. هر چند برخی به علمی نبودن آن خرده می‌گیرند، اما چیزی که علمی نباشد، دال بر باطل بودن آن نیست. به هرحال دین به زندگی انسان معنا و جهت می‌دهد. کسانی انتقاد می‌کنند که از دین سوءاستفاده می‌شود و از دل آن داعش و القاعده بیرون می‎آید، این‌ها ربطی به دین ندارد، زیرا از هر چیز و حتی از غذا هم می‌توان سوء‌استفاده کرد و این به طبیعت انسان باز می‌‌گردد.

عضو هیئت‌ علمی گروه روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی بیان کرد: هرگاه نیاز انسان به معنویت، دین و پرستش خدا توسط نهادی به نام دین تأمین نشود، بشر ناچار است به منابع دیگری مراجعه کند و یا دچار نوعی پوچی و بی‌معنایی می‌شود. در اوایل قرن بیستم کسانی که خیلی سعی کردند دین‌زدایی کنند، متوجه شدند این دین‌زدایی و معنویت‌زدایی انسان را دچار سردرگمی و اضطرابی به نام مُردن و مرگ کرده است. چون در ادیان گفته شده انسان می‌میرد و به دنیای دیگری می‌رود، اما علم تجربی و فلسفه مبتنی بر علم تجربی این مقوله‌ را نفی می‌کرد و منکر آن می‌شد و از مردم می‌خواست که این افکار را کنار بگذارند، کسانی که این چیزها را انکار کردند، بعداً دچار نوعی بحران معنا و پوچی شدند و این موضوع پوچ‌گرایی و آمار خودکشی را افزایش داد. پس از آن برای آنکه بحران موجود را جبران کنند، مکتب اگزیستانسیالیست‌ و یا مکتب وجودگرایی به وجود آمد که می‌خواستند مرگ را برای انسان به گونه‌ای معنا کنند که انسان از بی‌معنایی خارج شود. آن‌ها مرگ را به عنوان پدیده مقدس تلقی کردند و مفهومی به نام «مرگ آگاهی» را مطرح کردند و تصورشان این بود که حرف جدیدی برای بشر آورده‌اند. تأکید اگزیستانسیالیست‌ها‌ و وجودگراها بر مقوله مرگ آگاهی بر بحران موجود بین مردم بیشتر دامن ‌زد و فقط عده‌ای خاص از این رویکرد استقبال کردند.

 ادیان مرگ را لازمه تکامل انسان می‌دانند

فرح‌بخش اظهار کرد: ادیان مرگ را لازمه تکامل انسان می‌دانند. مولانا درباره مرگ می‌گوید: « وز جمادی مردم و نامی شدم / وز نما مردم به حیوان برزدم / مردم از حیوانی و آدم شدم / پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم». این تفسیر مولانا از مرگ است. در مقابل مکاتبی مثل اگزیستانسیالیست‌ها مرگ را نیستی و نابودی تلقی می‌کنند، اما آن را مقدس می‌دانند. آن‌ها فکر می‌کردند که ادیان فقط تصویری از مرگ در اختیار انسان قرار می‌دهند و این را درک نکردند که علاوه بر این، دین مجموعه‌ای از رفتارهای عبادی نیز در اختیار انسان قرار می‌دهد که انسان می‌تواند از طریق آن به آرامش برسد. آن‌ها نتوانستند این را درک کنند کسانی که در آیین‌های دینی شرکت می‌کنند، از نظر روانی تخلیه می‌شوند، از لحاظ روانی به هیجان می‌رسند و فرصتی پیدا می‌کنند که از دنیای مادی جدا شوند و این به زندگی آن‌ها معنا و وسعت دید می‌بخشد. و باز آن‌ها این را درک نکردند که همین رفت وآمد هفتگی انسان‌ها به کلیسا، به آن‌ها آرامش می‌دهد و انجام اعمال عبادی در سلامت جسم و روان آن‌ها تأثیر می‌گذارد.

وی افزود: کتابی در سال 2003 به نام «مذهب و سلامتی» و براساس پژوهش‌های علمی در غرب منتشر شد. در آنجا اشاره شده بود کسانی که در طول هفته به کلیسا می‌روند و اعمال مذهبی انجام می‌دهند، سلامت جسمی بیشتری در مقایسه با کسانی که این اعمال را انجام نمی‌دهند، دارند و حتی میزان ابتلای آن‌ها به بیماری‌هایی مثل سرطان و بیماری‌های صعب‌العلاج و میزان آسیب‌های اجتماعی و میزان جرم و جنایت در بین آن‌ها کمتر است. براساس این پژوهش، میزان شادابی، احساس خوشبختی و حتی مثبت‌اندیشی و عزت نفس در بین کسانی که اعمال عبادی و مذهبی انجام می‌دهند بیشتر از کسانی است که اعتقادات ماتریالیستی دارند.

باورهای مذهبی؛ استحکام بخش ازدواج پایدار

وی ادامه داد: در زمینه خانواده و ازدواج، کسانی که رفتاهار و باورهای مذهبی بیشتری دارند در امر ازدواج موفق‌تر بوده‌اند و ازدواج موفقی داشته‌اند، البته این به آن معنا نیست که هر کس مذهبی بود، دیگر به همسر خود خیانت نمی‌کند، بلکه برخی نیز از آموزه‌های مذهبی سوءاستفاده می‌کنند. این بستگی به نوع برداشت و استفاده افراد از مذهب باز می‌گردد.

این روانشناس تصریح کرد: معمولاً کسانی که باورهای مذهبی دارند، در کارها و فعالیت‌های خیرخواهانه بیشتر مشارکت می‌کنند، زیرا یکی از آموزه‌ها و دستورات ادیان توحیدی و حتی غیر توحیدی مثل بودا، این است که فکر هم‌نوع خود باشیم و به دیگران خدمت کنیم. آلفرد آدلر، یکی از روانشناسان غربی مفهومی به نام «علاقه اجتماعی» را مطرح می‌کند و می‌گوید کسانی که به دیگران کمک می‌کنند و خیرخواه دیگران هستند از سلامت روانی بیشتری برخورداراند، این روان‌شناس، این نوع رویکرد خیرخواهانه را به بیماران خود تجویز می‌کرد که به دیگران کمک کنند. واقعاً نیز همین‌طور است، یعنی زمانی که انسان به دیگری کمک می‌کند و کار خیری انجام می‌دهد، احساس شادی و شادکامی بیشتری پیدا می‌کند.

فرح بخش افزود: دین دستوراتی مذهبی و آیین‌هایی را برای انسان تجویز می‌کند که برای انسان آرامش‌بخش است و به انسان قدرت می‌بخشد. با انجام این آیین‌های عبادی، میزان زیادی هورمون اُکسی‌توسین و ... در بدن انسان ترشح می‌شود که باعث ایجاد آرامش و سلامت جسمانی انسان می‌شود. آیین‌های دینی دستور می‌دهند که به هم‌نوع خود خدمت کنیم. این خدمت علاوه بر اینکه باعث پیشرفت جامعه می‌شود، برای انسان حس مثبتی ایجاد می‌کند.

انتهای پیام
captcha