تدبر در قرآن کلید درک و فهم آیات این کتاب آسمانی است و خداوند مکرراً افراد را به تدبر در آیات دعوت کرده و اینکه تدبر در قرآن به چه معنا و مفهومی است، اهمیت و ضرورت آن چیست و چگونه باید انجام شود، موضوعاتی است که در این خصوص خبرنگار ایکنا اصفهان، گفتوگویی با محمدرضا آرام، قرآنپژوه و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی، داشته است که بخش اول آن با عنوان «شبهات قرآنی نتیجه نبود تدبر است» منتشر شد و اکنون ادامه آن را میخوانید:
ایکنا ـ تدبر از نظر لغوی و اصطلاحی به چه معناست؟
برای دانستن مفهوم تدبر در معنای لغوی، غیر از مراجعه به فرهنگنامهها و لغتنامهها، باید به کلمات همنشین، مترادف و حتی متضاد این واژه در قرآن توجه کنیم. بحثی وجود دارد با عنوان اشتقاق کبیر و صغیر یا کلمات همنشین، مترادف و متضاد که میتوان از آنها برای فهم دقیق، البته نه کاملاً دقیق استفاده کرد. در تدبر، نوعی حالت پیگیری و حرکت و پشت سر هم چیزی را دنبال کردن نهفته است و حالتی از پویایی به سمت پیوستگی و دنبال هم قرار دادن یکسری از پدیدهها و واژهها برای رسیدن به یک نتیجه معین دیده میشود. یعنی در یک حرکت پویا، پیوسته و هدفمند، موضوعات و پدیدهها، حروف و واژهها کنار هم چیده شده و پشت سر هم پیگیری میشوند تا به نتیجه معین و مؤثری برسند. این تلاش و کوشش و اجتهاد برای پیگیری یک موضوع و توجه هدفمند به تمام ابعاد و زوایای آن و حرکتهای پویا و تلاشهای پیوسته مجموعاً تدبر نامیده میشود که ما را به مفهوم اصطلاحی آن نزدیک میکند. آنچه در تدبر اتفاق میافتد، حرکت و پویایی قلب است و نشان میدهد که حوزه فهم تدبر نه حوزه ذهنی که حوزه قلبی است. به همین دلیل آیه 24 سوره محمد میفرماید: «...أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»، یعنی از قلب با عنوان منشأ تدبر یاد کرده و میگوید اگر تدبر اتفاق نمیافتد به دلیل قفل قلبهایشان است. تدبر هر چه که هست با قلب پیوستگی خاصی دارد و تا قلب اصلاح نشود، به سلامت کامل نرسد و سلیمالقلب نشود، قطعاً تدبر در آن اتفاق نمیافتد.
به این نوع کوشش در آیه 69 سوره عنکبوت نیز پرداخته شده است: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ؛ و آنان که در (راه) ما (به جان و مال) جهد و کوشش کردند، محققاً آنها را به راههای (معرفت و لطف) خویش هدایت میکنیم و همیشه خدا یار نیکوکاران است». چون تدبر برای فهم آیات قرآن و فی سبیلالله اتفاق میافتد، جهاد محسوب میشود و خداوند راههای فهم را به کسی که این تلاش و کوشش را شروع کرده است، عطا میکند. منشأ و شیوه تدبر میتواند ما را به مفهوم اصلی تدبر در قرآن برساند.
ایکنا ـ در مورد شیوههای تدبر در قرآن صحبت کنید. به عنوان یک فرد عادی چگونه باید این کار را انجام دهیم؟ به هر حال مخاطبان قرآن از نظر سطح سواد، تحصیلات و معلومات با هم متفاوتاند. آیا شیوههای تدبر در قرآن برای همه یکسان است؟
حق تعالی دو کتاب دارد، یکی کتاب تدوین که همان قرآن و کلامالله است و دیگری کتاب تکوین یعنی جهان خلقت و نظام آفرینش. سیستم نظاممند جهان هستی کتابی برای تفکر محسوب میشود. در قرآن کریم، مخاطبان به تدبر و تفکر امر شدهاند؛ تفکر در عناصر طبیعت از ریزترین تا بزرگترین و ارتباطی که میان تمام این عناصر وجود دارد و از طرفی، همان تلاش به عنوان تدبر، نه تفکر در کتاب تدوین یا کلامالله. یعنی حوزه تدبر مربوط به قرآن و حوزه تفکر مربوط به نظام آفرینش است. بعضاً میخوانیم که نوشتهاند تدبر و تفکر در آیات قرآن، در حالی که خداوند فرموده در آیات قرآن تدبر کنید، نه تفکر. باید دقت کنیم و الفاظ را در جایگاه خود بنشانیم، مگر نمیخواهیم از قرآن و حضرت رسول(ص) تبعیت کنیم؟ قرآن از ما خواسته است که در آفرینش تفکر کنیم، حوزه تدبر به آیات قرآن مربوط میشود. بنابراین باید میان تدبر و تفکر فرق قائل شد. تدبر در قرآنی بودن قرآن اتفاق میافتد و خود واژه قرآن باید خوب فهمیده شود. قرآن از قَرَأَ میآید و تدبر هر چه که هست در حوزه قرائت قرآن اتفاق میافتد. بنابراین ابتداییترین و اصلیترین شرط برای تدبر، قرائت قرآن است، اما این قرائت باید به چه صورتی باشد که ما را به تدبر سوق دهد؟
این قرائت باید چند ویژگی داشته باشد، همان ویژگیهایی که هم در قرآن و هم در سنت آمده است، مثل «...وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا؛ و قرآن را شمرده شمرده بخوان» یا «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلي مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزيلاً؛ و ما این قرآن را متفرق و جدا جدا بر تو خواندیم (سوره سوره و آیه آیه نازل کردیم و یا بر حسب وقوع حوادث تجزیه کردیم) تا آن را برای مردم آرام آرام و با درنگ قرائت کنی، و ما آن را به تدریج فرو فرستادیم». اینها نشان میدهد قرائتی که مدنظر قرآن است، قرائت تکاثری نیست، یعنی اینکه حجم وسیعی از آیات را صرفاً به عنوان ثواباندوزی بخوانیم. ثواب قطعاً یکی از فواید این راه است، اما هدف غایی نیست. مثل اینکه کسی مسیری را طی کند تا آنچه را نیاز دارد خریداری کند. اگر پیاده برود، یکی از فواید آن این است که ورزش انجام داده، اما هدف غایی این است که مایحتاجش را تهیه کند. منکر این نیستیم که نگاه به قرآن و لمس آن و حتی قرائت بدون ترجمه و فهمش نیز ثواب دارد، قطعاً هر نوع تماس و ارتباطگیری با قرآن بر اساس سنت قطعی ثواب دارد، اما هدف غایی از نزول قرآن نیست. زمانی هدف غایی از نزول قرآن اتفاق میافتد که این قرائت همراه با فهم باشد، نه اینکه روزانه چند جزء از قرآن را بخوانم تا به آن عادتی که به آن مألوف شدهام، عمل کنم و ثواب ببرم. این اتفاق شاید به صورت مقطعی تحولی ایجاد کند، اما این تحول دائمی نیست، مثل شوری است که لحظهای اتفاق میافتد و برمیگردد. اتفاق دائم و ماندگار با تدبر و فهم قرآن اتفاق میافتد و روش آن این است که قرائت اولاً مستمر و مداوم باشد، حتی اگر کم باشد و چه بسا کم بودن قرائت خیر کثیرش بسیار بیشتر از قرائت تکاثری باشد. دوما حجم قرائت باید کوثری باشد نه تکاثری؛ مثلاً اگر در آیه «وَاللَّهُ عَلَی كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» راجع به قدیر بودن الله تعالی خوب اندیشیده شود، چه بسا کل اندیشه و معرفت آدمی را نسبت به ذات اقدس الهی آنچنان قوی کند که نتایج کاربردی این نوع فهم را در زندگیاش احساس کند. چه بسا فهم درست این آیه، ما را به معنای واقعی و فهم درست از توکل برساند. این در ظاهر بخشی از یک آیه است، اما فهم آن میتواند آنچنان تأثیر ماندگار در ذهن داشته باشد که چه بسا تعداد زیادی از آیات را در طول روز بخوانیم و چنین تأثیر مستقیم و ماندگاری در زندگی نبینیم.
قرائت باید همراه با تلاش باشد برای اینکه بفهمیم یک واژه چه پیامی دارد و با تمام لایههای مختلف معنایی اگر در کنار واژهای دیگر با لایههای مختلف معنایی قرار گرفته است، چه حوزه معنایی را پوشش میدهد و چه معنای سومی را تولید میکند. در صورت تلاش برای فهم این ارتباطات، دریافت معانی واژهها، دیدن واژه در کل آیه و سپس در مجموعه سیاق، آن وقت آن آیه وارد جریان زندگی ما میشود، از حالت تکاثری درمیآید و به حالت کوثری میرسد. وقتی چندین سوره را با هم میخوانیم، هیچ توقفی در آیات نمیکنیم و تلاش و اهتمامی از خود نشان نمیدهیم تا دغدغه ما این باشد که آیات چه پیامی برایمان دارد، قطعاً تدبر اتفاق نمیافتد. دغدغهمندی قاری برای اینکه تا آیهای را درک نکرده، از آن عبور نکند، زمینه پیدایش تدبر است. این دغدغهمندی زمانی ایجاد میشود که به اهمیت تدبر پی ببریم، یعنی قرائت مستمر و مفید همراه با فهم قرآن و تلاش برای رسیدن به فهم قرآن به گونهای باشد که این تلاش فقط یک روز اتفاق نیفتد، بلکه مداوم و مستمر باشد، به صورتی که جاریِ زندگی شود و در آن جریان پیدا کند، نه اینکه فقط بخشی از زندگی به آن اختصاص پیدا کند و عالم ملک را تحتالشعاع خودش قرار دهد. این نوع نگاه به قرآن و قرائت آن، موردنظر تدبر است.
در این نوع قرائت نباید خیلی به ظواهر قرائت از حیث تجوید، صوت و لحن توجه کنیم. همه اینها زیباییهای قرائتاند، اما اصل قرائت ورای زیباییها است. هیچ وقت منکر تأثیر زیباییهای قرائت بر مخاطب نیستیم، اما کسی که در قرآن تدبر میکند، اگر از قرائت صرفاً این معنا را درنظر داشته باشد که ظواهر را باید به کار برد، این بیراهه رفتن است. قرائت ساده، صحیح و روان از آیات باید مدنظر باشد که در تکتک آن ترتیل ایجاد شده است، یعنی ارتباط واژهها، نوعشان، اشتقاقشان، جایگاهشان، فضای معنایی که در آن قرار گرفته و معنای جدیدی که در کنار واژه دیگر تولید کردهاند با همان قرائت ساده، درست و روان نیز ایجاد میشود، اما اگر منظور از قرائت صرفاً توجه به صوت و لحن باشد، این دور شدن از هدف تدبر خواهد بود. فراخوان تدبر همه مردم را شامل میشود، یعنی همه مردمی که میتوانند از قرآن به عنوان یک معلم قرائت ساده و روان یاد بگیرند و اگر بلد نیستند به اهلش مراجعه کنند، آن وقت میتوانند با رعایت این شروط و دغدغه فهم قرآن آرام آرام این کار را به اندازه ظرفیت قلبی خود انجام دهند. یکی از شیوههای شکستن قفل قلب، کنار گذاشتن عادتهای غلط در قرائت است. یکی از مسائلی که در زندگی عادی وجود دارد، این است که هر چه را باور داریم یا انجام میدهیم، فکر میکنیم حق همان است و متأسفانه همه چیز را با همان ارزیابی میکنیم. اگر تغییر نگرش به قرآن و جایگاه آن در قلب ما اتفاق بیفتد، آرام آرام این تغییر در قرائت نیز بروز پیدا میکند. وقتی از قرائت این معنا را مدنظر داریم که فقط باید گوش دهیم و حتی اگر چیزی از آن نفهمیدیم ثواب دارد، قطعاً با چنین دیدگاهی تدبر اتفاق نمیافتد.
ایکنا ـ آیا لازمه تلاش و اهتمام برای فهم آیات قرآن، مراجعه به کتابهای ترجمه و تفسیر قرآن نیست؟
حوزه تدبر از حوزه تفسیر جداست. اگر به کتابهای علوم قرآن مراجعه کنید، میبینید که شرایط و مقدماتی برای تفسیر ذکر شده است، بنابراین تفسیر حوزهای کاملاً تخصصی محسوب میشود، اما تدبر فراخوان عمومی و همگانی است و شامل همه میشود، چه مفسر و چه غیرمفسر. از طرف دیگر، در تدبر برای کسی که فهم درست و صحیحی از عربی بودن قرآن دارد، قرآن برایش معلمی میکند، یعنی تلاش او برای فهم آیات بدون الزام به استفاده از کتب و منابع دیگر اتفاق میافتد. کسی که در قرآن تدبر میکند، اگر از همان ابتدا به تفاسیر و منابع دیگر رجوع کند، آنچه در ذهنش حک میشود، فهم دیگران از آیات است و قطعاً معنای تدبر در آن نیست.
ایکنا ـ اگر از عربی بودن قرآن فهمی نداشته باشیم، تکلیف چیست؟
اگر کسی تدبر در قرآن را به عنوان یک امر واجب و ضروری درنظر بگیرد، قطعاً زمینههای لازم را در وجودش فراهم میکند. یعنی به دنبال این میرود تا با زبان عربی قرآن آشنا شود. عربیت قرآن، مخاطب عام را به سمت خود جذب و به ساحت فهم قرآن نزدیک میکند. خداوند در قرآن از بندگان خود خواسته که به تدبر در قرآن اهتمام بورزند. تدبر صرفاً اکتفا کردن به آیه نیست، بلکه معتقدم، تدبر تأویلی بهترین شیوه برای فهم آیات است، یعنی مخاطب قرآن نباید خود را مستغنی از رجوع به روایات اهل بیت بداند، چون روایات اهل بیت اگر معتبر باشند، بهترین شیوه و منبع برای فهم آیات قرآن خواهند بود. تدبر صرفاً با بررسی لغات و واژگان و مراجعه به آیات نظیر و متشابه اتفاق نمیافتد، بلکه با تدبر تأویلی و رجوع به روایات اهلبیت امکانپذیر است.
ایکنا ـ در بحث معرفت قلبی چگونه میتوانیم به شکستن قفلهای قلب دست یابیم؟
مباحث مربوط به معرفت قلبی، آموزشی نیست، فقط میتوانیم تجارب خود را به یکدیگر منتقل کنیم. البته معلوم نیست که این تجربهها هم تجربه درستی باشد. اگر آیه و یا سورهای از قرآن را بخوانیم و تأثیری در وجود ما نداشته باشد، این پیام روشنی دارد، شاید اینکه ما فقط به جنبههای ظاهری آن ایات رجوع کردهایم و به دنبال این نبودهایم که به ابعاد دیگر آن راه پیدا کنیم. دوم اینکه اگر آیهای را خواندیم و تأثیری نداشت، به این معناست که در قلب ما مشکلی برای فهمیدن ایجاد شده است. در اینجا باید آن مشکل را پیدا کنیم. وقتی متوجه شدیم که انگیزه و گرایش قلبی برای فهم آیه نداریم، باید با اعمال و نیت صالح و با افزایش معرفت قلبی به قرآن، گرایشهای قلبی خود را به سمت فهم آیات سوق دهیم. یکی از مبانی این مهم، بحث توحید است. یعنی اگر توحید ما در سطح لازم وجود نداشته نباشد، در فهم مشکل ایجاد خواهد شد. در واقع باید مبانی توحید را در وجودمان بیشتر کنیم. تا زمانی که نوع نگاه و بینش ظاهری خود را نسبت به کلام خدا تغییر ندهیم، اتفاقی نیز در قلب نمیافتد. ضعف در مبانی توحید، در رفتارهای روزمره نیز تأثیرات منفی خواهد داشت.
انتهای پیام